« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

دیدگاه تکلیف گرایی کانت در مورد ملاک فعل اخلاقی

سخن درباره دیدگاه کانت بود. وی ملاک فعل اخلاقی را انجام عمل به اساس قانون و تکلیف، و به قصد انجام تکلیف می دانست. تکلیف در اندیشه کانت به چیزی اطلاق می شود که فرد علاوه بر اینکه خود انجام می دهد، می تواند به همه انجام آن را توصیه کند. مثل اینکه وفای به وعده را انجام می دهد و می تواند به همه توصیه کند که اینگونه باشند، زیرا از وفای به وعده هم او و هم دیگران منتفع می شوند، اما نقطه مقابل آن یعنی خلف وعده اینگونه نیست. در اندیشه کانت فعلی اخلاقی است که نگاه انسان به انسان های دیگر ابزاری نباشد بلکه انسان همان طور که به خودش به عنوان انسان نگاه می کنند به دیگران هم همین گونه نگاه کند.

دیدگاه کانت در مورد فعل اخلاقی دو رکن دارد: یکی اینکه فعل بر مبنای قانون و تکلیف انجام شود، و دیگری اینکه انجام این فعل تنها به قصد قانون و تکلیف باشد.

 

نقد و بررسی

 

خلط حسن فعلی و حسن فاعلی

در نقد دیدگاه کانت گفته شد سخن وی از جهت حسن فاعلی صحیح است، اما اینکه فعل بدون نسبت آن به فاعل، خالی از حسن و قبح است، و خیر بودن فعل تابع این اراده باشد، مشکل است. سوال می شود مگر انگیزه انسان چه چیزی دارد که حسن ایجاد می کند؟ باید فعل خوب باشد تا فاعل این فعل را به آن انگیزه انجام دهد تا حسن شود. مثلا رعایت چراغ قرمز، به هر نیتی که انجام شود، خوف از جریمه یا ریا و یا احترام به قانون، رفتار خوبی است و خیر و صلاح جامعه را تامین می کند. این قانون وقتی انجام شود فارغ از انگیزه فاعل، مصلحت دارد و خوب است. در مورد حسن فاعلی نیز آن گاه فرد می تواند نیت صحیحی داشته باشد، که فعل منهای نیت، حسن داشته باشد.

کانت می گوید آنچه بذات خیر است نیت و اراده است. از وی سوال می کنیم فرد به چه شاخصی می فهمد که این کار خیر است؟ کانت می گوید چون این فعل تعلق به تکلیف گرفته است، خیر است یعنی آنچه خیر بالذات است نیت انسان است، اما این درست نیست بلکه افعال فارق از نیت فاعل، یا خوب و یا بد هستند.

در اسلام نیز احکام شرعی، تابع ملاکات واقعی و نفس الامری است. پرسش: چرا شارع فرموده است نماز بخوانید؟ پاسخ آن است که نماز کار خوبی است و به خاطر این حسن، شارع امر به خواندن آن کرده است، نه اینکه خوب بودن نماز صرفا به خاطر این امر است. دیدگاه عدلیه آن است که حسن و قبح افعال ذاتی است.

آری، کاری که خوب و اخلاقی است، تنها فردی می تواند از این کار خوب بهره ببرد که این کار را به نیت خوب و صحیح به جا آورد.

بنابراین ملاک حسن فعلی و قبح فعلی غیر از ملاک حسن فاعلی و قبح فاعلی است. ملاک حسن و قبح فعل هم مطابقت با مصلحت و کمال است. حسن فاعلی مربوط به نیت فاعل است، اما این افعال فارغ از قصد و نیت فاعل دارای حسن و قبح است. در کلام کانت این دو یعنی حسن فعلی و حسن فاعلی از هم متمایز نشده و خلط شده است.

 

نقض ضابطه کانت در مورد عمومی بودن فعل اخلاقی

کانت گفته است اخلاق عینی است نه نسبی، یعنی آنچه خوب است همیشه خوب است و آنچه بد است همیشه بد است. در نقد وی گفته اند در این جا نیز افراطی وجود دارد چرا که مثلا راستگویی فعل خوبی است و می توان انتظار داشت که همه راست بگویند. اما این اطلاق دچار مشکل است چرا که در برخی موارد راست گفتن مفسده انگیز است و توصیه به آن صحیح نیست. بنابراین شاخصی که کانت گفته است نقد می شود.

اما این نقد وارد نیست و ضابطه ایشان نقض نمی شود، آنچه به همگان در مورد راستگویی توصیه می شود مطلق راستگویی نیست بلکه راستی است که مفسده ای به همراه نداشته باشد. در مورد راست مفسده انگیز نیز حکم کلی آن است که فرد آن را انجام ندهد. بنابراین دروغی که مصلحت دارد را می توان از همه خواست و راستی که مفسده دارد را می توان از همه نهی کرد. در حقیقت در اینجا دو قانون عمومی وجود دارد یکی مربوط به راست غیر مفسده آمیز و دیگری مربوط به راست مفسده آمیز است.

به عبارت دیگر کبرای استدلال کانت جابجا نشده و تغییری نمی کند بلکه تنها مصداق و صغری جابجا می شود که خللی به استدلال وی وارد نمی کند.

 

ملاک و معیار سخت گیرانه

نقد دیگری که بر کانت وارد شده این است که گفته اند بحث اخلاق از علوم نظری صرف مانند ریاضی نیست، بلکه هدف از این علم، کاربرد آن در زندگی مردم و تربیت افراد است. ملاکی که کانت برای اخلاق بیان کرده خیلی سخت گیرانه است و از عهده اکثریت انسان ها بر نمی آید. غالب انسان ها جهات مختلفی در نیات خود دارند مانند اینکه فرد به فقیر کمک می کند و وقتی از او سوال می شود چرا چنین کردی می گوید با این کار سبک می شوم. آنچه در مباحث اخلاقی باید طرح شود، اخلاق طبقه بندی شده است. نظریه اخلاقی باید به گونه ای باشد که دارای سطوح مختلف باشد، نه اینکه همه اخلاق در درجه بالای آن خلاصه شود.

شهید مطهری در این باره می فرماید: « مطابق نظريه كانت اگر در كارى خير عموم باشد و انسان به حكم عاطفه انسان دوستى و به حكم ميل به خدمت، آن كار را انجام دهد نه به حكم يك تكليف و يك مسئوليت، آن كارْ اخلاقى نيست. همان وجدان اخلاقى كه كانت آن را ستايش مى‌كند، از قبول اين مطلب ابا دارد.

به‌طور كلى هر كارى كه زير فشار الزام و تكليف باشد، هرچند آن الزام از درون خود انسان باشد، از آزادى انسان نسبت به آن كار و قهراً از جنبه اخلاقى بودنش مى‌كاهد. اگر كارى نه به حكم احساس تكليف بلكه به علت نيكى ذاتى آن كار و از روى كمال اختيار و انتخاب صورت گيرد، ماهيت اخلاقى بيشترى دارد».[1]

 


[1] مجموعه آثار، ج22، ص63.
logo