« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

قیام امام راحل، در زمانی که تصور می شد زمان اسلام گذشته است

امام راحل در زمانی قیام به تشکیل حکومت اسلامی کرد که تصور بر این بود که نظام سیاسی اسلام، زمانش گذشته است و دین توانایی اداره جامعه را ندارد. در ایران نیز نظام پهلوی کاملا سرسپرده استعمار بود و به گونه ای یکی از ایالات های امریکا به شمار می رفت. امام راحل تنها در آن شرایط خفقان قیام و ایستادگی کرد. قیام و نهضت او روز به روز شکوفا تر شد و سرمشق جدیدی در حیات سیاسی دنیا رقم زد. انقلاب اسلامی واقعه عظیمی بود. متن انقلاب هیچ نقیصه ای ندارد. رهبری امام راحل و مقام معظم رهبری هم هیچ نقیصه ای ندارد. مردم نیز خوب پایداری کردند اما نقص در سوء مدیریت ها است. این مشکلاتی که در حوزه های اقتصادی و فرهنگی و غیره در کشور وجود دارد، به جهت سوء مدیریت هایی است که از سوی برخی مدیران رخ داده است.

 

از مزایای منحصر به فرد مکتب تشیع

در گذشته، نهضت عظیم عاشورا است که الگو و خط مشی ما را مشخص می کند و بر اساس این خط مشی بود که امام راحل حرکت کرد و به نتیجه رسید. در آینده هم، آخرین ولی معصوم (عج) را برای برپایی عدالت در سراسر جهان می بینیم که نشان از آینده ای روشن دارد. ناامیدی و یأس برای شیعه و امت های دیگر وجود ندارد. همه مکتب ها فی الجمله امیدی به آینده درخشانی دارند، اما در جهان اسلام خصوصا شیعه این مساله دقیق تر و با شخص معین معرفی شده است. این یکی از مزایای مکتب تشیع است که از سوی «مکتب غدیر» را دارد که بنیاد، اساس رهبری ولایی، نظام سیاسی و مدیریت اجتماعی را مشخص کرده است. از سوی «مکتب عاشورا» است که ایستادگی تا پای جان در مقابل ظلم و ستم برای برافراشته شدن پرچم حق را مشخص کرده است، و از سوی «مکتب انتظار» را داریم که آینده عدالت آمیز به رهبری امام عصر (عج) را مشخص می کند. مذهب تشیع نسبت به سایر مکتب ها این مزیت را دارد.

 

بررسی و نقد مکتب سعادت گرایی

بحث این بود که یکی از نظریاتی که درباره ملاک و معیار اخلاق مشخص بیان شده، مکتب سعادت گرایی است که توسط سقراط، افلاطون و ارسطو بیان شده است. سخنان و دیدگاه های ارسطو در این میان چارچوب دقیق تری را بیان کرده است که همین چارچوب در کتاب های علمای اخلاق ما نیز پذیرفته شده است و آن اعتدال در رفتار و صفات است. طبق این دیدگاه ملاک و معیار اخلاق سعادت است و راه رسیدن به سعادت فضیلت است و این فضیلت بر پایه اعتدال به دست می آید.

اشکالی که بر این نظریه وارد کرده بودند این بود که جامع الافراد نیست. مثلا در صدق و کذب، حد وسط نیست یا در مورد علم حد وسطی نیست و هر چه علم بیشتر بهتر است. در پاسخ گفته شد در حقیقت شخصیت انسان باید شخصیت اعتدالی باشد آن وقت در همه چیز اعتدال شکل می گیرد، مانند اینکه اگر اعتدالی نباشد، و فرد همیشه راست بگوید، این اعتدال نیست زیرا گاهی راست گویی به مصلحت نیست و یا هر مقداری علمی را می جوید در حالی که برای همه فراگیری همه علوم درست نیست. لذا علمای اخلاق، علم را زیر مجموعه حکمت قرار داده اند و حکمت را حد وسط میان افراط (جربزه) و تفریط (بداهت) دانسته اند. اگر فرد از قوه عاقله هیچ استفاده نکند، بداهت است و اگر بدون ملاحظه از عقل استفاده کند افراط و انحراف است.

آری، خود علم به تنهایی خوب است و در آن بدی معنا ندارد، اما اگر علم بخواهد تحقق پیدا کند سه عنصر در آن دخالت دارد: علم و عالم و معلوم. تشخص علم به این است که خصوصیت عالم و معلوم در آن نقش دارد، و اینگونه نیست که هر خصوصیتی برای عالم و معلوم صحیح باشد. اینجا است که بحث تقید وارد می شود.

ارسطو هم معتقد بود فضیلت دو شاخه دارد: فضیلت عقلی و فضیلت عملی. فضیلت عقلی همان حکمت است و با حاکمیت آن فضیلت های رفتاری نیز کنترل می شود.

علامه طباطبایی در «المیزان» سه مکتب اخلاقی را بیان کرده و شاخص هر کدام را گفته است. ایشان سپس بیان می کند که مکتب اخلاقی اسلام کامل ترین مکتب است و کامل تر از آن قابل تصور نیست. یک مکتب خوبی و بدی های عرفی را بیان کرده است. علامه می فرماید این مقدار صحیح است اما کامل تر از هم وجود دارد و آن این است که فرد افعالی را به جهت رسیدن به سعادت و بهشت انجام دهد. ایشان سپس می فرماید اما کامل تر از آن هم وجود دارد و آن کسب رضای خدا است. این گونه نگاه کردن به ارزش های اخلاقی شخصیت فرد را بزرگ می کند، بنابراین کسی که بخواهد به کمال اخلاقی برسد باید مکتب اخلاقی اسلام را پیروی کند.

 

نقدهای شهید مطهری بر مکتب ارسطو

1. اشکال اول ایشان به ارسطو این است که ارسطو هدف را که سعادت است معین کرده است اما اینکه سعادت چیست را بیان نکرده است. ارسطو راه رسیدن به سعادت را فضیلت دانسته که آن حد وسط میان افراد و تفریط است، اما اصل اینکه سعادت چیست را نشان نداده است.

گفته شد این اشکال وارد نیست، زیرا به نظر می رسد ارسطو مساله سعادت را بر اساس تجربه همگانی که همه به دنبال سعادت هستند و لذا امری فطری است، بیان کرده است. قاعده کلی این است که اگر فکری همگانی باشد، منشا می خواهد و منشا آن یا فطرت و یا عقل است.

2. شهید مطهری در اشکال دیگری می گوید: اخلاق ارسطویی جنبه خودمحوری دارد و بیان می کند که هر فردی طالب سعادت خویش است و لذا باید بهترین راه رسیدن به آن را برگزیند. این ملاک فاقد قداست خواهد بود چرا که قداست اخلاق در نفی خودمحوری است[1] .

به نظر می رسد این نقد هم وارد نیست. خود ایشان در جاهای مختلف در کتاب فطرت و در نقد بر مارکسیست می گویند: ما دو «خود» داریم یک خود دانی و پست و حیوانی و یک خود ملکوتی و قدسی. اگر انسان سعادت را برای خود حیوانی بخواهد، سخن شهید مطهری درست است که خودمحوری است اما همان طور که ایشان هم فرموده اند اگر مراد خود ملکوتی او باشد این نشانه قداست است. اگر انسان علم و عدالت را دوست داشته باشد چون خود قدسی است، امری مقدس است. هر انسانی که از این گرایش ها برخوردار باشد متعالی تر است.

 

دو نقد بر مکتب ارسطو

مکتب ارسطو دو نقیصه دارد: یکی اینکه در بیانات ارسطو سخن از ابدیت نیامده است، در حالی که همان طور که افلاطون گفته است ملاک ارزش های اخلاقی، خداشناسی و تخلق به اخلاق خداوند است. این همان چیزی است که در تفکر اسلامی شاخص و برجسته است: «تخلقوا باخلاق الله». نکته دوم عدم ارائه اسوه ها در مکتب اخلاقی است.

در جلسه آینده به بررسی مکتب اخلاقی تکلیف گرایی می پردازیم. این مکتب شاخص اخلاق را این می داند که به تکلیف و وظیفه عمل شود.

 


[1] کلیات فلسفه، ص391.
logo