« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار افعال اخلاقی

روش استفاده از دنیا و برخورد با تفکر ترک دنیا در کلام امیرالمومنین (ع)

«مَا كُنْتَ تَصْنَعُ [بِسَعَةِ] بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِي الدُّنْيَا- [أَمَا] وَ أَنْتَ إِلَيْهَا فِي الْآخِرَةِ كُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ تَقْرِي فِيهَا الضَّيْفَ وَ تَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ فَقَالَ لَهُ الْعَلَاءُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَشْكُو إِلَيْكَ أَخِي عَاصِمَ بْنَ زِيَادٍ قَالَ وَ مَا لَهُ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ [الْعَبَاءَ] وَ تَخَلَّى [مِنَ‌] عَنِ الدُّنْيَا قَالَ عَلَيَّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ‌ وَ وَلَدَكَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ قَالَ وَيْحَكَ إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ [الْحَقِ‌] الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُه».‌[1]

(پس از جنگ بصره بر علاء بن زياد وارد شد كه از ياران امام بود. وقتى خانه بسيار مجلّل و وسيع او را ديد، فرمود)

با اين خانه وسيع در دنيا چه مى‌كنى؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى.

آرى اگر بخواهى مى‌توانى با همين خانه به آخرت برسى! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى، و حقوقى كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مى‌توانى پرداخت. (علاء گفت: از برادرم عاصم بن زياد به شما شكايت مى‌كنم. فرمود چه شد او را؟ گفت عبايى پوشيده و از دنيا كناره گرفته است: امام عليه السّلام فرمود او را بياوريد، وقتى آمد به او فرمود:)

اى دشمنك جان خويش! شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمى‌كنى؟

تو مى‌پندارى كه خداوند نعمت‌هاى پاكيزه‌اش را حلال كرده، امّا دوست ندارد تو از آنها استفاده كنى؟ تو در برابر خدا كوچك‌تر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند. (عاصم گفت، اى امير مؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار به سر مى‌برى؟ امام فرمود) واى بر تو! من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.

 

نقد و ارزیابی مکتب رواقی

الف) مکتب رواقی و کلبی در اینکه بر آرامش روحی از طریق ترک تعلقات دنیوی تاکید دارند، درست و صحیح است، اما نگاه افراطی آنها به این مساله اشتباه است.

ب) اینان گفتند: طبیعت و جامعه در دست ما نیست و اینها بر اساس قضا و قدر الهی انجام می شود و کاری از دست ما بر نمی آید، لذا ما نباید در فکر اینها که جبری هستند باشیم. ما یا باید تسلیم باشیم و بپذیریم و یا تسلیم نباشیم و راحتی خود را از دست بدهیم. اشکال این نظریه این است که اگر کسی معتقد باشد که جهان بر اساس قضا و قدر الهی اداره می شود و ما هیچ گونه اختیاری نداریم، در این صورت نظام درونی ما نیز به قضا و قدر الهی بوده و تخصیص بردار نیست. یعنی اراده ما نیز تحت این قاعده بوده و جبری است. این ناسازگاری در این تفکر را نشان می دهد.

 

مساله قضا و قدر الهی و راه حل اختیاری بودن اراده

راه حل نظام قضا و قدر الهی و مساله اراده و اختیار انسان چیست؟ پاسخ این است که قضا و قدر الهی سابق بر اعمال ما و تغییر ناپذیر است، یعنی نظام اختیار انسان هم در چهار چوب قدر الهی است. به تعبیر دیگر قضا و قدر الهی دو زیر مجموعه دارد: در نظام طبیعی و جمادات و نباتات و حیوانات، مثل نظام منظومه شمسی، قضا و قدر الهی این گونه است که آنها این کارها را جبرا و بدون اختیار انجام دهند. مثلا اگر ما غذا را بخوریم، دستگاه گوارش ما جبرا کار می کند. گونه دیگر قضا و قدر الهی مربوط به بخش بایدها و نبایدها است. قضا و قدر الهی در این بخش به این تعلق گرفته است که انسان این کارها را از روی اختیار خود انجام دهد. بنابراین این امور هم خارج از قضا و قدر الهی نیست؛ اختیار ما هم تحت قضا و قدر الهی است. حال که چنین است پس اختیار انسان تغییر پذیر نیست، و هیچ عاملی نمی توانند انسان را در کارهایی که در مدار باید و نباید انجام می دهد اجبار کند، چون قضا و قدر الهی اقتضا کرده است که این قضایا از روی اختیار انجام گیرد.

 

دو مشرب افلاطونی و ارسطویی در حل شبهه دوگانه پرستان

در مورد حل شبهه دوگانه پرستان، دو مشرب وجود دارد: مشرب افلاطونی و مشرب ارسطویی. افلاطون شرور را عدمی می دانست و می گفت: شرور چون عدمی هستند، علت و مبدا نمی خواهند، زیرا عدم علت نمی خواهد. شر همان عدم خیر است. شر یک امر انتزاعی است که از نبود چیزی انتزاع می شود، مثلا مرگ، عدم حیات است و یا جهل عدم علم است. ارسطو شرور را عدمی نمی دانست و می گفت اینها اموری وجودی هستند منتهی از لوازم عالم طبیعت هستند. عالم مجردات خیر محض است، اما عالم طبیعت که عالم اضداد است در آنها شرور وجود دارد اما نیازمند علت مستقلی نیست بلکه همان علت خیر، علت شر هم هست. این مانند این است که درخت و میوه درخت و سایه درخت یک باغبان دارد، دیگر لازم نیست میوه و سایه، نیازمند باغبان دیگری باشد.

 

روش شناسی پاسخ به شبهه شرور

وقتی می خواهیم به شبهه شرور جواب دهیم باید ببینم شبهه کننده به کجا ضربه می زند. چند صورت در اینجا متصور است:

1. گاه قصدش ضربه به توحید است. در اینجا می گوییم شرور یا عدمی هستند که علت نمی خواهند و یا سخن ارسطو را می گوییم که شرور وجودی تبعی دارند و لذا مبدا مستقل و مجزایی ندارند.

2. گاه اشکال شبهه کنند مربوط به عدل الهی است، اینجا دیگر بحث ثنویت مطرح نیست. می گوید این خدای واحد چرا در عالم دست انداز دارد؟ این مانند آن است که بعد از اینکه ثابت شد شهر قم یک شهردار دارد، سوال می کند که با وجود این شهردار، چرا در خیابان ها چاله وجود دارد؟ علت آن یا بی عرضه بودن شهردار، و یا جاهل بودن وی و یا ناتوان بودن او است. در بحث عدل الهی هم این بحث می آید که نظام این عالم که دست خدای یگانه است، چرا اینگونه است؟ یکی از جواب ها این است که و لو اینها گزندگی دارد و ناملایماتی است که با تبع انسان سازگار نیست و باعث آزردگی او می شود، اما مصلحت دارد.

3. در گام سوم و بعد از حل مساله عدل الهی، باز بحث ادامه دارد، و آن مساله شرور و قدرت مطلقه الهی است. مستشکل می گوید خدایی که قدرت مطلق، علم مطلق و حکمت مطلق دارد چرا این شرور را در عالم قرار داده است؟ اگر بگویید نمی شود، پس باید دست از قدرت مطلق بودن الهی بردارید. برای حل این شبهه به مساله حکمت الهی پرداخته می شود. به عنوان مثال گفته اند نوازنده ای را در نظر بگیرید که نغمه ای را می نوازد. اگر تک تک نوا ها را در نظر بگیرید، انسان خوشش نمی آید و ممکن است یک نوا هم برای او آزار دهنده باشد، اما مجموع آنها گوش نواز است. در مورد این عالم نیز باید کلی نظام عالم را نگاه کرد.

 

ج) اشکال دیگر اندیشه رواقیون این است که حد اعلای اخلاق را گرفته اند به گونه ای که برای خیلی ها کار سنگینی است. ما باید ملاکی را ارائه دهیم که سلسله مراتب داشته باشد و بتواند عملیاتی شود.

د) داشتن حالت رضا و تسلیم و اراده قوی در برابر حوادث و ناملایمات، حرف خوبی است، اما به راستی چه چیزی می تواند ما را به این اراده قوی برسانند؟

در مکتب توحیدی اسلام، انسان وقتی اراده خودش را به اراده خداوند وصل می کند می تواند در پرتو آن در مقابل همه ناملایمات بایستد. در پرتو رضای الهی، هر حالتی برای فرد مومن رخ دهد راضی است، همانند حضرت سیدالشهدا (ع) که در چند جا در صحرای پر از رنج کربلا فرمودند: چون خداوند کار مرا می بیند، این سختی ها برای من آسان است.


[1] نهج البلاغه، سید رضی، ص324- 325.
logo