« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار فعل اخلاقی

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، ملاک و معیار فعل اخلاقی

 

نظریه نفع گرایی در مکاتب اخلاقی

سخن در بررسی ملاک های فعل اخلاقی بود. یکی از ملاک هایی که در این باره بیان شده، لذت گرایی است. در این باره سه تقریر بیان شده است. لذت گرایی افراطی، لذت گرایی اعتدالی از سوی اپیگور و سوم لذت گرایی فردی همراه با نفع عمومی. از تقریر سوم با عنوان «نفع گرایی» هم یاد شده است. جرمی بنتام این دیدگاه را مطرح کرده و جان استوارت میل، همین نظریه را پی گرفته است. حاصل این نظریه آن است که اگر بخواهیم فعلی را اخلاقی بدانیم، ملاک آن این است که همراه با لذت باشد البته مراد فقط لذت جسمی نیست، بلکه لذت روحی هم مورد نظر است، و نیز تنها لذت فردی مورد نظر نیست، بلکه لذت عمومی هم مورد نظر است. طبق این دیدگاه، فعل اخلاقی فعلی است که بیشترین لذت را برای بیشترین افراد به همراه داشته باشد.

استوارت میل هم همین دیدگاه را قبول کرده منتهی گفته است به جای کمیت باید بر کیفیت تاکید کنیم، مثلا اگر کسی مانند سقراط باشد اما در فقر و سختی زندگی کند بهتر است، از کسی که متنعم است اما فاقد اخلاق و تعقل است.

 

نقد و بررسی این دیدگاه

1. در میان این دو نفر، سخن استوارت میل در مقابل بنتام مقدم است. فرزانگی و خردمندی به بعد عقلانی انسان مربوط می شود. انسان بر حیوان مزیت دارد و مزیت او به عقلانیت و خردمندی او است.

2. لذت از جهت اخلاقی ملازم با خیر و خوبی است و لذا بایستنی می شود. سوال: چرا لذت داشتن ملازم با خیر و خوبی است؟ آیا از بدیهیات است که دیگر نیازمند به دلیل نباشد؟ خیر. پس دلیل شما بر این که هر گاه فعلی مستلزم لذت حداکثری باشد خوب است چیست؟ ممکن است گفته شود وجه آن مطابقت با طبع انسان است. طبع انسان به لذت گرایش دارد و از رنج و الم گریزان است. پس پاسخ اینکه چرا این فعل خیر است، این است که مطابق با طبع است.

ممکن است گفته می شود صرف اینکه امری مقتضای طبیعت باشد دلیل بر خوبی آن نیست، مگر اینکه مبنای شما این باشد که آنچه از طبیعت بر می آید دو ویژگی دارد و طبق این دو ویژگی خوبی و خیر معنا پیدا می کند: یکی آگاهانه و دیگری هدفمندانه بودن. اگر پیش فرض شما این باشد که طبیعت هم آگاهی دارد و هم حکیمانه کار می کند، در این صورت می توانیم بگوییم آنچه مطابق با طبع است خیر و خوب است. و یا بگوییم این دو ویژگی آگاهی و حکیمانه بودن، مصنوع آفریدگاری است که او علیم و حکیم است. اگر چنین باشد درست است که گفته شود ملاک آن مطابقت با طبع است.

جرمی بنتام مدعی شده است که آنچه من می گویم ملاک برتر است و هر ملاک دیگری بگویی باید به این ملاک برگردد. در حالی که ملاک اعلی، خود لذت آوری نیست و بلکه به همراه دو ضمیمه است آگاهی و حکیمانه بودن.

3. نقد سوم بر این نظریه این است که بر فرض اینکه حداکثر لذت یا فایده را ملاک خوبی اعمال انسان بدانیم، در صورتی لذت فردی به لذت برای عموم افراد منتهی می شود که همه افراد بشر سهم برابری داشته باشند، و میان لذت های آنها ناسازگاری رخ ندهد، اما شرایط برای افراد یکسان نیست. کاپلستون گفته است چه تضمینی وجود دارد که افراد به شیوه معقول به سمت لذت خود بر آیند، بلکه خوی انسان زیاده خواه است و باید عامل دیگری بیاید تا آن را کنترل کند. واقعیت این است که تعارض منافع پیش می آید.

 

نقد آیت الله مصباح یزدی بر این دیدگاه

آیت الله مصباح در نقد این نظریه گفته است:

« بنتام بر این پندار بود كه كار خوب كاری است كه منافع فردی را در پی داشته باشد. اما از آنجا كه جز از راه تأمین منافع اجتماعی نمی‌توان منافع فردی را تأمین كرد، تأمین منافع اجتماعی نیز خوب می‌شود. به تعبیر دیگر، اصالت با منافع فردی است و منافع اجتماعی صرفاً وسیله و ابزاری برای منافع فردی به حساب می‌آیند. و به تعبیر سوم، از دیدگاه بنتام، معیار تشخیص كار خوب و بایستنی، منفعت اجتماعی است، هر چند تأمین منافع اجتماعی هدف نیست؛ بلكه وسیله است. بنتام هدف را منفعت شخصی می‌داند، اما معیار را منفعت عمومی و سود اكثری. یعنی اگر از او بپرسیم به نظر شما چه كاری خوب است، خواهد گفت كاری كه نفع عمومی دارد و اگر مجدداً سؤال كنیم كه نفع عمومی چرا خوب است در پاسخ خواهد گفت چون نفع عمومی، وسیله‌ای است برای تأمین سود شخصی. اكنون از بنتام می‌پرسیم در جایی كه منافع فردی از راه منافع اجتماعی تأمین نمی‌شود، معیار صواب و خطا چیست؟ یعنی اگر كاری منافع شخص فاعل را تأمین كند اما هیچ نفعی به حال جامعه نداشته باشد، آیا از نظر اخلاقی می‌توان گفت خوب است یا نه؟ اگر گفته شود چون هدف (یعنی سود شخصی) تأمین می‌شود خوب است، اشكال می‌شود كه پس آن معیار (تأمین سود عمومی) كلیت ندارد. و اگر گفته شود خوب نیست (چون معیار كار خوب را ندارد)، اشكال آن این است كه یك كار با آن كه هدف ما را تأمین كرده است باز هم متصف به خوبی نمی‌شود!

‌از سوی دیگر، اگر كاری صرفاً در خدمت تأمین منافع اجتماعی باشد و هیچ سودی برای فاعل آن نداشته باشد، آیا آن كار از نظر اخلاقی خوب است یا نه؟ به عنوان مثال،‌

‌شخصی را در نظر بگیرد كه به هنگام مرگ همه‌ دارایی خود را در راه اجتماع وقف می‌كند، این كار هر چند منافع زیادی برای اجتماع دارد اما هیچ سودی از آن نصیب خود فرد نمی‌شود و یا خود بنتامرا در نظر بگیریم كه به هنگام مرگ وصیت كرد تا بدن او را، به منظور پیشرفت علم پزشكی و خدمت به بهداشت و درمان عمومی، تشریح كنند،(1)‌ این كارها هر چند منافع اجتماعی و سود عمومی را در پی دارند؛ اما برای شخص فاعل هیچ سودی در بر ندارند. مگر آن كه حیات اخروی را نیز بپذیریم و در بررسی سود و زیان شخصی، زندگی اخروی او را نیز دخالت دهیم. اكنون از بنتامسؤال می‌شود كه اگر بخواهیم عمل آن شخص ثروتمند را در اواخر عمرش و یا عمل خود وی، در اجازة تشریح بدنش، را از نظر اخلاقی مورد ارزش‌گذاری قرار دهیم، آیا كار آنها خوب بوده است یا نه؟ بنتامنمی‌تواند حكم به خوبی این كارها بكند، زیرا به عقیدة او كار خوب كاری است كه هدف و غایت اصلی آن تأمین سود فردی باشد. در حالی كه این كارها، در خدمت تأمین آن هدف نیستند. و هم‌چنین نمی‌تواند حكم به بدی آنها بكند زیرا معیار كار خوب (یعنی تأمین منفعت عمومی) را دارا هستند.»[1]

4. تفاوت کیفی لذت ها که استوارت میل مطرح کرده سخن درستی است، اما ملاک فعل اخلاقی نیست بلکه فعل اخلاقی ملاک دیگری غیر از لذت می خواهد. این سخن که فعالیت سازنده بهتر از فعالیت مخرب است، بدون در نظر گرفتن موقعیت انسان در جامعه معقول نیست. باید بگوییم انسان یک جایگاه ویژه انسانی دارد و اقتضای آن ویژگی این است که به دیگران بیشترین نفع را برساند.

خلاصه اینکه این مکتب نقیصه هایی دارد که نشان می دهد به تنهایی نمی توانند ملاک فعل اخلاقی دانسته شود.


[1] نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، آیت الله مصباح یزدی، ص191- 192.
logo