1403/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات
موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات
بررسی مکتب لذت گرایی فردی افراطی
موضوع بحث بررسی مکاتب اخلاقی و نظریه هایی است که در باره فعل اخلاقی بیان شده است. یکی از این نظریه هایی که بررسی شد مکتب عاطفه گرایی بود. حاصل بحث هم این شد که این نظریه فی الجمله درست است، اما بالجمله درست نیست، مانند اینکه محبت و عاطفه اختصاصی به انسان ندارد و دیگر اینکه ما بین احساس های اکتسابی و اختیاری باید فرق گذاشت، و نیز شامل نبودن افراد ظالم و ستمگر است.
نظریه دیگر، نظریه لذت گرایی است که اساس فعل اخلاقی را لذت می داند. اینان معتقدند آنچه برای انسان لذت آور باشد خوب و هر چه فاقد آن باشد و رنج را به همراه داشته باشد خوب نیست. این مکتب سه تقریر دارد: لذت گرایی فردی افراطی، لذت گرایی فردی اعتدالی، و لذت گرایی نوعی.
لذت گرایی افراطی از «آریستیپ» نقل شده است. وی در باب شناخت اصالت حس بوده و می گفته است: احساس های شخصی را باید اساس رفتار انسان قرار داد. وی به همین جهت قائل بود، هدف رفتارهای انسان، احساس بخشی است[1] . مضافا بر اینکه وی معتقد بود انسان در رفتارهایش با سایر حیوان ها تفاوتی نمی کند، هر دو دنبال لذت هستند. اساس انگیزه انسان برای فعالیت، کسب لذت ها است، لذا می گوید: قانون اخلاقی یعنی جستجوی لذت و فرار از رنج و الم. استدلال وی نیز این بوده که می گفت: آینده برای ما نامعلوم است و لذا باید حال را غنیمت شمرد.[2] از وی نقل شده که گفته است: لذت گاه منفی و گاه مثبت است. لذت منفی آن است که از فقدان درد حاصل می شود. فرد از اینکه رنج نمی برد لذت می برد. لذت مثبت اینگونه نیست بلکه مانند تماشای منظره است. غایت زندگی، لذت های مثبت است نه لذت های منفی. وی همچنین گفته است لذت جسمانی بر لذت عقلانی برتری دارد و لذا ارجح است.[3]
نقد و بررسی
مشخص است که این مکتب نه تنها اخلاقی نیست بلکه ضد اخلاق است. این مکتب فرقی میان انسان و حیوان قرار نمی دهد. علاوه بر اینکه گرفتار مغالطه بین هست و باید شده است. یک لذت گرایی روانشناختی و یک لذت گرایی اخلاقی داریم. بله به لحاظ روانشناختی، درست است که طبع انسان به سمت لذت گرایش دارد، و از این جهت ساختار وجودی انسان با سایر موجودات فرقی نمی کند. انگیزه انسان برای اینکه کاری را انجام دهد این است که لذت بدست آورد و دچار رنج نشود، اما در انسان جنبه عقلانی و اخلاقی نیز مطرح است. اخلاق زیر مجموعه حکمت عملی است و حکمت عملی تحت حکمت نظری قرار می گیرد. بنابراین درست است که مؤمن هم با انجام عبادت به دنبال بهشت و لذت و گریزان از جهنم است، اما این به بعد عقلانی او مربوط می شود.
قرآن کریم در تعبیر زیبایی در نقد این نظریه و مانند آن می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُم﴾[4] . عده ای از تبهکاران تنها به لذت های مادی توجه دارند، اینها همانند چهارپایان هستند.
نقد دیگر این نظریه این است که به نسبیت گرایی منتهی می شود، زیرا لذت های افراد با هم متفاوت و متعدد است.
بررسی مکتب لذت گرایی فردی اعتدالی
مکتب دوم توسط «اپیکور» مطرح شده است. وی بعد از آریستیپ می زیسته و گفته است: درست است که خیر همان لذت است و انسان هم طبیعتا دنبال لذت است، اما اینگونه نیست که لذت همیشه خالص باشد، بلکه لذت های طبیعی همراه رنجی هستند و میان لذت ها هم گاه تزاحم روی می دهد، و در زمان واحد نمی شود همه را به دست آورد. اینجا است که عنصر عقلانیت به میدان می آید و محاسبه می کند کدام لذت برتر است. وی می گوید طبیعت باید با عقلانیت هماهنگ شود، و عقل می خواهد داوری کند. یکی از شاخص های آن این است که دوام داشته باشد. وی می گوید لذت ها سه جور هستند: اول: لذت های طبیعی و ضروری. اساس خیرها هم زندگی طبیعی است؛ لذت هایی که هم طبیعی و هم ضروری هستند خیر هستند. دوم: لذت هایی که طبیعی است اما ضروری نیست، یعنی حیات فرد به آن وابسته نیست. اینها را باید در حد اعتدال بکار گرفت. دسته سوم لذت هایی است که نه طبیعی و نه ضروری اند. مثلا لذتی که از جاه و مقام و شهرت حاصل می شود. اینها لذت های وهمی است. این دسته از لذت ها بهتر است که انسان از آن چشم پوشی کند زیرا تبعات دارد. اپیکور بعد می گوید: یکی از لذت های فردی که بهترین لذت ها است و بر همه ارجحیت دارد، لذتی است که از محبت و دوستی دیگران حاصل می شود. خود وی باغی داشت و در آنجا دیگران را پذیرایی می کرد. (در روایات آمده است: «لذت الجسم الطعام و لذت الروح الاطعام»[5] .
نقد و بررسی
قطعا این نظریه مشتمل بر نکات مثبت و قابل قبولی است، چرا که عنصر عقل را در خیر اخلاقی دخالت داده است. اینکه لذتی که طولانی مدت باشد بر لذت گذرا ارجح است از نقاط مثبت این نظریه است. همچنین اینکه دوستی دیگران، لذت شاخصی است قابل قبول است، اما چند نقد هم بر آن وارد کرده اند:
1. شما موقعی که لذت های طولانی را به عنوان راجح قرار داده و شاخص را معقول بودن آن دانستید، چگونه از لذت های جاودان غفلت کرده اید.
2. شما چرا لذت های حاصل از جاه و مقام را کلا کنار گذاشته اید، چه بسا برای برخی افراد همین لذت های موقعیت برتری بر لذت های جسمی داشته باشد.
3. نظریه شما در مورد تزاحم میان لذت ها، آن جا که لذتی رجحان نداشته باشد، پاسخی ندارید، به تعبیر دیگر اگر دو لذت مساوی باشند و مزیتی برای یکی نباشد، نظریه شما در این باره راه حلی ندارد.
4. اشکال دیگر این است که در مورادی که لذت فردی مستلزم رنج و الم و ظلم به دیگران باشد، آیا این موارد را می توان گفت خیر و خوب است؟ پس معلوم می شود لذت های شخصی همه جا پاسخ گو نیست.
5. در دیدگاه اپیکور در ترجیح برخی لذت ها، بر عنصر کمیت و طول مدت لذت تکیه شده است، و عنصر کیفیت را نادیده گرفته است، در حالی که همه جا نمی توان بر عنصر کمیت توجه کرد. [6]