1403/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات
موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات
مکتب عاطفه گرایی یا نظریه احساسی
گفته شد درباره ملاک و معیار ارزشهای اخلاقی چند مکتب وجود دارد، که از جمله آنها مکتب عاطفه گرایی یا نظریه احساسی است. اینان ملاک فعل اخلاقی را حب و دوستی می دانند و معتقدند، اگر انسان کاری را برای حب نفس انجام دهد، چنین کاری دیگر اخلاقی نخواهد بود، اما اگر کاری را از روی نوع دوستی و نفع دیگران انجام دهد، کار اخلاقی است.
نقد مکتب عاطفه گرایی
شهید مطهری در نقد این دیدگاه می فرماید:
1. هر محبتى اخلاق نيست
اين نظريه صدى پنجاه صحيح است ولى صدى پنجاه صحيح نيست. ايرادهايى بر اين نظريه وارد است. يكى اينكه هر محبتى را نمىتوان اخلاق دانست؛ گو اينكه قابل ستايش و مدح است ولى در عين حال اخلاق نيست. هر كارى كه قابل مدح باشد اسمش اخلاق نيست. كار يك قهرمان كه زور بازو دارد قابل مدح و ستايش است ولى اسمش اخلاق نيست. در اخلاق عنصر اختيار و اكتساب يعنى غير غريزى بودن خوابيده است. اگر انجام كارى براى انسان غريزه بود، يعنى طبيعى و فطرى و مادرزاد بود و انسان آن را تحصيل نكرده و به اختيار خودش به دست نياورده بود، آن كارْ باشكوه و عظمت و قابل مدح هست ولى در عين حال اخلاق نيست، مثل محبت پدر و مادر نسبت به فرزند و مخصوصا محبت مادرانه.
احساسات يك مادر نسبت به فرزندش احساساتى بسيار عالى و بسيار با شكوه و عظمت است، قابل ستايش به معنى قابل مدح است ولى يك مادر به دليل اينكه احساسات دوستانه بسيار شديدى نسبت به فرزند خودش دارد ما نمىتوانيم احساسات او را اخلاقى بدانيم، به دليل اينكه همين مادر نسبت به كودك ديگرى كه مثلًا فرزند همسايهاش مىباشد- نمىگويم فرزند هوويش كه احيانا ضد او احساسات به خرج مىدهد- بىتفاوت است. اين احساسات احساس غير دوستى هست اما اين غير منحصر است به فرزند خودش. و بعلاوه او اين احساسات را كسب و تحصيل نكرده، به اختيار خودش به دست نياورده، بلكه قانون حكيمانه خلقت اين احساسات بسيار شديد را به او داده است براى اينكه نظام امور درست بشود، چون اگر چنين نبود هيچ مادرى بچه خودش را پرستارى نمىكرد. بنابراين احساسات مادر احساسات غير دوستانه است ناشى از يك عاطفه و از دايره «خود» يعنى «فرد» خارج است، ولى نمىشود اين احساسات را احساسات اخلاقى و كار مادر را اخلاق ناميد. احساسات پدر و احساسات خويشاوندى و ارحام و نيز هموطن دوستى و مليتدوستى هم همينگونه است. احساساتى را كه انسان كسب نكرده، نمىشود اخلاق به حساب آورد».[1]
سوال و جواب
ممکن است گفته شد باید ها و نبایدهای اخلاقی در محدوده امور اختیاری انسان است، مثلا غذا خوردن می تواند درست و نادرست باشد مانند اینکه آن غذا حلال یا حرام باشد و نیز آداب غذا خوردن رعایت شود یا نشود، اما وقتی غذا وارد معده شد، دیگر جذب و دفع غذا از اختیار انسان بیرون است و دیگر اخلاقی نخواهد بود. غرایز را نیز که اکتسابی نبوده و از محدوده اختیار انسان خارج است، نمی توان فعل اخلاقی شمرد، مانند میل به غذا خوردن و یا حتی میل مادر به فرزند. اکنون می گوییم همین مساله در مورد تمایلات فطری نیز جاری است، زیرا این تمایلات نیز اکتسابی نیستند، پس چگونه شما آنها را فعل اخلاقی و بالاتر فطریات را از شاخصه های انسانیت می دانید؟
در پاسخ می گوییم درست است که حقیقت حب امری تکوینی است، اما تبعات آن که از لوازم اجتناب ناپذیر آن است، اختیاری است و ارزش اخلاقی هم مربوط به همین لوازم و تبعات است. میل های انسان اگر از روی آگاهی و توجه به خداوند در نظر گرفته شود، ارزش و فعل اخلاقی خواهند بود.
فرق بین کافر و مومن در امر خدادوستی نیز همین است، چرا که اصل خدا دوستی، امری فطری است که کافر و مومن از آن برخوردار هستند، اما مومن به این امر فطری توجه دارد اما کافر به آن امری که خدا به او داده است توجه ندارد.
با بیان دیگر پاسخ این سوال این است که شاخص اصلی در اخلاق این است که آنچه در حوزه حکمت عملی قرار می گیرد یعنی کار ما در آن دخالت دارد، جزء اخلاقیات است، و آنچه مربوط به حوزه حکمت نظری و تکوین است که ما در آن کاری انجام نداده ایم از حوزه اخلاق بیرون است.
غریزه و فطرت در حوزه عقل نظری به این معنا است که خداوند انسان را اینگونه خلق کرده است. این افعال هر چند نسبت به خداوند حسن دارد، اما نسبت به انسان و کار او سهمی از خوبی و بدی ندارد، چون او کاری در آنها نکرده است، اما آنچه مربوط به عقل عملی و حوزه عمل انسان است، متصف به وصف خوبی و بدی می شود.
خداوند تنها واضع بایدها و نبایدها، و عقل و نقل کاشف آنها
هر باید و نبایدی، هر جا باشد چه نقل بگوید و چه عقل، تنها از سوی خداوند است. بله در مقام اثبات و فهمیدن حکم الهی، خداوند دو راه برای بشر قرار داده است: بخشی از احکام را توسط پیامبران که حجت های بیرونی هستند بیان فرموده و بخشی را توسط عقل که پیامبر درون است بیان نموده است. بنابراین در حقیقت کار پیامبر و کار عقل، بیان حکم الهی است.
نکته:
در یک نگاه، اخلاق به معنای ارزش های انسانی است که هم شامل عقاید و هم رفتارها می شود. عقیده هم یک عمل است که می تواند متعلق باید و نباید اخلاقی قرار گیرد و لذا گفته می شود اعتقاد به توحید بایستنی و اعتقاد به شرک نبایستنی است. برخی رفتارها نیز ارزش و بایستنی و برخی ضد ارزش و نبایستنی است.
در نگاه دیگر، اخلاق قسیم عقاید و احکام قرار می گیرد و تنها مربوط به صفات اخلاقی می شود. در این نگاه حوزه باورها مربوط به عقاید و حوزه رفتارها مربوط به فقه است و حوزه صفات مربوط به اخلاقیات است.