« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ به شبهات فضای مجازی

 

موضوع: پاسخ به شبهات فضای مجازی

 

تفاوت پاسخ گویی علم و دین به پرسش های ما

در سلسله جلساتی در روزهای دوشنبه به بررسی شبهاتی که در فضای مجازی مطرح شده و مورد ابتلا است می پردازیم. شبهات عمیق، خواص را درگیر می کند، اما شبهات سطحی تر خطرناک تر است چرا که تاثیرگذاری آنها بیشتر است.

 

طرح شبهه: راستگویی علم و دروغ گویی دین

در این شبهه گفته شده اگر دین را با علم مقایسه کنیم، می بینیم که علم هیچ وقت به انسان دروغ نمی گوید، هر چه را بلد است می گوید و هر چه را نمی داند پاسخ نمی دهد، اما دین این گونه نیست و به همه چیزها جواب می دهد حتی اگر برای آنها جواب درستی نباشد.

چرا پاسخ های اشتباه دین مورد توجه بوده است؟ اگر دروغ است چرا اینقدر مورد توجه است؟ وی می گوید: علت آن این است که نداشتن پاسخ به سوالات، برای بشر ایجاد نگرانی و اضطراب می کند و بشر از آن گریزان است، لذا اگر چیزی به او پاسخ دهد هر چند آن جواب درست نباشد، او را از این تشویق خارج می کند. دین اینگونه عمل می کند. مثلا دین ادعا می کند که خدا جویی فطری انسان است در حالی که اینگونه نیست. این امر بدان خاطر است که انسان به دلیل مواجه شدن با طبیعت سعی کرده نواقص خودش را جبران کند. و یا پاسخ دین به اینکه بعد از مرگ چه اتفاقی می افتد یک پاسخ دروغین از سوی دین است.

 

نقد و بررسی شبهه

در مورد این شبهه چند نکته قابل توجه است:

1. کذب و دروغ دو گونه است: کذب قولی و کذب قائلی. کذب قولی جنبه معرفت شناختی دارد و به معنای عدم مطابقت با واقع است. کذب قائلی منشا روانی دارد و به این معنا است که فرد در عین اینکه می داند اما تعمدا حرف خلاف واقع را بزند. این کذب قبح اخلاقی دارد.

اینکه در شبهه بیان شده گزاره های علم راست است، اما گزاره های دین دروغ، مراد کذب قولی یعنی خلاف واقع بودن است. اکنون ببینیم آیا همه گزاره های علمی راست و مطابق با واقع و همه گزاره های دینی، کذب و خلاف واقع است.

2. مقصود از علم در اینجا چیست؟ آیا علم تجربی مراد است یا چون مقابل دین است همه علوم از علوم تجربی تا علوم عقلی را شامل می شود؟ گزینه دوم صحیح است و مراد علم در مقابل دین است. دین نیز به چه معنایی است؟ آیا دین وحیانی مراد است یا دین غیر وحیانی؟ آیا دین تحریف شده مراد است یا تحریف نشده؟ روشن است که دفاع ما از دین، دفاعی مطلق نیست، بلکه از دینی دفاع می شود که وحیانی و غیر منسوخ و غیر محرف باشد.

اکنون ببینیم آیا طبق ادعای مستشکل، همه گزاره های علمی مطابق با واقع بوده است یا برخی مطابق با واقع و برخی نبوده است؟ خیلی روشن است که اولا: در تاریخ علم بشر، موارد خطا کم نیست. چه تعداد مواردی که یک نظریه ای مطرح شده و بعد از مدتی ابطال شده است. ثانیا: در همه نظریه های که متعارضین اند، یعنی قابل جمع نیستند، قطعا یکی دروغ (به معنای معرفت شناختی) است.

وقتی پرونده علم را بررسی می کنیم به دو سه دسته از گزاره های علمی بر می خوریم: برخی گزاره ها، اصلا مورد اختلاف نیستند مثل قضایای ریاضی. برخی گزاره هایی است که منسوخ شده و بطلان آنها به اجماع بشر رسیده است، مثال روشن آن زمین مرکزی است. برخی دیگر از گزاره ها اختلافی است. در ادامه به چند نمونه اشاره می شود:

در فیزیک کلاسیک که نیوتن مطرح کرد، حقیقت نور را ذرات می دانستند. نظریه دیگر این بود که حقیقت نور، از امواج است. انیشتین که فیزیک کوانتوم را مطرح کرد، گفت هر دو دیدگاه باطل است و نور حقیقتی ذره ای موجی دارد یعنی هر دو را دارد. اکنون ببینید در این مساله علمی که در فیزیک مطرح شده (و علم فیزیک را سرآمد علوم تجربی می دانند) این اختلاف نظرها وجود دارد.

در زیست شناسی نظریه ثبات انواع مطرح است. بعد نظریه تحول انواع مطرح شد که برخی موافق و برخی مخالف دارد. یا در علم معرف شناسی دو دیدگاه ایده آلیسم و رئالیست مطرح است و هر کدام طرفدارانی دارد. بالاخره یکی از این دو دیدگاه باطل و نادرست است.

یا در علم هرمنوتیک، سه دیدگاه مطرح است: هرمنوتیک کلاسیک، مدرن و نو کلاسیک. کدام یک از این نظریات درست و مطابق با واقع است؟ در هرمنوتیک کلاسیک، معتقد هستند که متن معنایی دارد و معنا تابع قصد مولف است و اگر کسی بخواهد قصد مولف را بفهمد باید از طریق متن آن را بفهمد. اما در نقطه مقابل آن، هرمنوتیک فلسفی می گویند: متن دارای معنای ثابتی نیست و این خواننده است که به متن معنا می دهد. آقای سروش که پیرو همین دیدگاه است می گوید: الفاظ گرسنه معانی هستند نه آبستن معنا. طبق این دیدگاه، معنایی در کار نیست و معنا را خواننده و مفسر به آن القا می کند. متن منتظر است تا معنا برای او ساخته شود. بر این اساس مفسرهای مختلف با پیش فرض های مختلف، برای یک متن چندین معنا می کنند و همه هم صحیح خواهد بود.

این همان «نظریه تعدد قرائت ها» است که مرحوم آیت الله مصباح این شبهه را یکی از بدترین شبهات می دانستند چرا که دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و سخن هر عالمی نهایتا یک برداشت از دین خواهد بود و دیگر معنای شاخصی در کار نخواهد بود، و هر کس رسید می تواند بگوید فهم من از دین چنین است، و همه درست خواهد بود.

بنابراین، در عین حال که علم را محترم و مورد نیاز بشر می دانیم با این حال برای آن خطا و اشتباه هم وجود دارد. در مورد نسبتی که به دین داده می شود (همان طور که گفته شد مراد ما دین وحیانی غیر وحیانی یعنی اسلام است) روشن است که باید دلیل اقامه شود، یعنی اگر می گوید این آموزه دین دروغ و خلاف واقع است باید شواهد و دلیل اقامه کند، همان طور که طرفداران دین نیز برای ادعای درستی آن شواهد و دلیل اقامه می کنند.

وی می گوید این که گفته می شود خدا جویی فطری است این دروغ است. شما دلیلی ندارید اما ما ثابت می کنیم که خدا جویی فطری است. فطرت دو کاربرد دارد: فطرت عقل و فطرت دل. فطرت عقل به معنای بدیهیات عقلی است. مرحوم علامه در اصول فلسفه، جلد پنجم می فرماید: اگر خداشناسی را فطری ندانیم که هست، خدا جویی حتما فطری است. شهید مطهری در شرح این سخن می فرماید: یکی از فطریات بشر، حس کنجکاوی است. او به دنبال کشف علت است و این یکی از غرایز فطری انسان است. بشر که پدیده های خاص را مطالعه می کند به دنبال علت آن ها بوده است. یکی از سوالاتی که برای بشر مطرح است این است که آیا کل عالم طبیعت علت دارد یا ندارد؟ این همان خدا جویی است. بنابراین این اصل فطری، انسان را برمی انگیزد تا به دنبال علت جهان و هستی باشد.

فطرت دل نیز عبارت است از گرایش ها و میل ها؛ اینکه انسان به سمت زیبای جذب می شود فطری بشر است. انسان به اخلاق هم فطرتا علاقه مند است زیرا از مقوله زیبایی معنوی است. از جمله همین فطریات، دوست داشتن کمال و خیر وجودی است. آیا این کمال دوستی انسان حد یقف دارد، مثلا اگر کمال 1000 درجه داشته باشد می شود بگوید 900 تا را دوست دارم و بقیه را نه؟ خیر. هر کسی در کره زمین، کمال را دوست می دارد، منتها ممکن است در تعیین مصداق آن خطا کند. حال عالی ترین کمال در ادبیات دینی، خدا است.

مستشکل در بحث معاد نیز می گوید این دروغ دین است. شما آیا برای این سخن خود شاهد و دلیل دارید؟ خیر. اما طرف مقابل یعنی انسان دیندار شواهد و دلایل فراوانی بر مدعای خود دارد. اگر کسی که سوال می کند مسلمان است و قرآن را قبول دارد که مساله معاد در قرآن بدیهی است. چون راه شناخت که تنها منحصر در حس نیست، عقل و نقل هم از راه های شناخت است.

برخی می گوید ما معاد را قبول نداریم چرا که چه کسی رفته و برگشته تا ما سخن او را قبول کنیم. به وی می گوییم بر فرض که قبول کنیم کسی رفته و برگشته است. شما از کجا می فهمید که او راست می گوید؟ مگر اینکه معصوم باشد که در سخن او تردیدی نیست. خب معصوم در قرآن و روایات همین مساله را فرموده است. (متاسفانه گاه یک مساله عامیانه و خیلی سطحی برای برخی به صورت یک مساله قطعی جلوه می کند). علاوه بر اینکه ارتباط با ارواح که به صورت علمی و معنوی انجام می گیرد و نیز خواب و روایاهای صادقه و نیز تجربه های نزدیک به مرگ که به صورت وسیع اتقاق افتاده است همه دلیل بر مساله معاد است.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود.

logo