« فهرست دروس
درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات

 

موضوع: کلام و بحث اخلاق و معنویت، مبانی و مقدمات

دیدگاه مشهور: قضایای اخلاقی جزء مشهورات

موضوع بحث ابن بود که آیا قضایای اخلاقی، قضایای برهانی هستند که مواد آنها را یقینیات تشکیل می دهد یا قضایای جدلی هستند که از مشهورات و مسلمات استفاده می کنند؟ مثلا وقتی گفته می شود «عدل حسن است» و «ظلم قبیح است»، آیا این قضیه از قضایای یقینی در منطق است و یا جزء مشهورات به شمار می روند؟

دیدگاه مشهور این است که قضایای اخلاقی، مشهورات هستند یعنی اموری که مورد قبول کل مردم است. ابن سینا در این باره می فرماید: «و أما الذائعات، فهى مقدمات او آراء مشهورة محمودة ، أوجب التصديق بها، اما شهادة الكل، مثل ان العدل جميل، و اما شهادة الأكثر، و اما شهادة العلماء، أو شهادة اكثرهم، أو الافاضل منهم، فيما لا يخالف فيه الجمهور. و ليست‌ الذائعات، من جهة ما هى هى، مما يقع التصديق بها ، فى الفطرة؛ فان ما كان من الذائعات، ليس بأولى عقلى، و لا وهمى، فانها غير فطرية، و لكنها متقررة عند الانفس؛ لان العادة يستمر عليها منذ الصبى‌، و فى المواضعات‌ الاتفاقية. و ربما دعا اليها محبة التسليم، و الاصطلاح‌ المضطر اليها الانسان، أو شي‌ء من الاخلاق الانسانية، مثل الحياء و الاستيناس، أو سنن قديمة بقيت و لم تنسخ، او الاستقراء الكثير، أو كون القول فى نفسه، ذا شرط دقيق‌، بين أن يكون حقا صرفا، او باطلا صرفا، فلا يفطن لذلك الشرط، و يؤخذ على الاطلاق»[1] . ایشان می فرماید قضایای اخلاقی مانند «عدل حسن است»، از مشهورات است و این گونه نیست که برخاسته از عقل فطری و اموری اولی و بدیهی باشند.

ایشان در کتاب اشارات هم می گوید: «و ربما خصصناها باسم المشهورة إذ لا عمدة لها إلا الشهرة و هي آراء لو خلي الإنسان و عقله المجرد و وهمه و حسه و لم يؤدب بقبول قضاياها و الاعتراف بها و لم يمل الاستقراء بظنه القوي إلى حكم لكثرة الجزئيات و لم يستدع إليها ما في طبيعة الإنسان»[2] . این قضایای اخلاقی از مشهورات است، زیرا پشتوانه ای جز شهرت ندارند. اینها آرایی است که اگر انسان باشند، عقل و وهم و حس او اینها را تشخیص نمی دهد، بلکه از طریق دیگران به درک آنها می رسد.

ابن سهلان ساوجی در کتاب «البصائر النصیریه» که کتاب منطق است نیز همین دیدگاه را بیان کرده است[3] .

محقق طوسی نیز در شرح اشارت می فرماید. « أن المعتبر في الواجب قبولها كونها مطابقة لما عليه الوجود فالمعتبر في المشهورات كون الآراء عليها مطابقة فبعض القضايا أولى باعتبار و مشهور باعتبار، و الفرق بينها و بين الأوليات ما ذكره الشيخ: من أن العقل الصريح الذي لا يلتفت إلى شي‌ء غير تصور طرفي الحكم إنما يحكم بالأوليات من غير توقف، و لا يحكم بها بل يحكم منها بحجج تشتمل على حدود وسطى كسائر النظريات و لذلك يتطرق التغير إليها دون الأوليات فإن الكذب قد يستحسن إذا اشتمل على مصلحة عظيمة و الكل لا يستصغر بالقياس إلى جزئه في حال من الأحوال»[4] . اعتبار قضایای یقینی به این است که مطابق با واقع باشند، اما آنجه پشتوانه مشهورات است این است که موافق آراء عقلا باشد.

مرحوم محقق اصفهانی در «نهایه الدرایه» و علامه مظفر در اصول الفقه و المنطق نیز همین دیدگاه مشهور را برگزیده اند.

 

دیدگاه دیگر : قضایای اخلاقی جزء یقینیات

تا اینجا معلوم شد که مشهور قضایای اخلاقی را جزء مشهورات می داند، در نقطه مقابل برخی دیدگاه دیگری دارند و قضایای اخلاقی را جزء یقینیات می دانند. حکیم لاهیجی در کتاب سرمایه ایمان می گوید: «اعتبار المصلحه و المفسده فی الاحکام المذکوره لاینافی کونها ضروریه، اذ یصح ان تکون قضیه واحدة داخله فی الیقینیات من جهة و داخلة فی المقبولات من جهة اخری. فیمکن اعتبارها فی البرهان و الجدل معا فی کل جهة».[5] حسن عدل بدان خاطر است که عدل مصلحت دارد و قبح ظلم به خاطر آن است که ظلم دارای مفسده است. اشکالی ندارد که این قضیه هم در صنعت برهان و هم جدل به کار رود، مثلا وقتی گفته می شود «الکل اعظم من الجزء»، همه عقلای عالم این قضیه را قبول دارند، یعنی از مشهورات است اما از آن سو از یقینیات هم هست.

حکیم سبزواری نیز در کتاب «شرح الاسماء» در این باره می فرماید: «القضیه الواحده یمکن ان تدخل فی الیقینیات و المقبولات من جهتین، فیمکن اعتبارها فی البرهان و الجدل باعتبارین»[6] . نظیر همان مطلب را لاهیجی نیز بیان کرده است. ایشان می فرماید: قضایا اخلاقی طبق مشهور به مصلحت و مفسده بر می گردد و غرض اصلی حسن ها مصلحت و قبح ها مفسده است. این مباحث به جهت مصالح و مفاسد در عقل عملی مورد بحث قرار می گیرند. در محسوسات، عقل به کمک حس حکم می کند و به تنهایی حکم نمی کند. در اینحا نیز عقل عملی وقتی می گوید: عدل حسن دارد، عقل نظری هم همین حکم را می کند. بدیهیات ششگانه آن چیزی است که فکر و نظر نمی خواهد، اگر چه در برخی صورت های آن نیازمند تجربه و حسن است.

از معاصرین از کسانی که معتقد هستند قضایا اخلاقی جزء یقینیات است، مرحوم آیت الله مصباح یزدی است. ایشان در این مساله معتقد هستند که قضایای حسن و قبح یا همان قضایای اخلاقی از اعتباریاتی هستند که منشا انتزاع حقیقی دارند، و لذا مثل اعتباریات فلسفی برهانی هستند. هیچ کدام از مفاهیم فلسفی، مابازاء ندارند، اما برهان دارند یعنی منشا انتزاع حقیقی دارند. بنابراین اقضایای اخلاقی برهانی می شوند[7] .

آیت الله سبحانی هم همین دیدگاه را برگزیده می فرماید: قضایای اخلاقی مثل قضیه عدل حسن است، بدیهی هستند. بدیهی آن چیزی است که نیازی به فکر ندارد خواه در حوزه عقل نظری باشد یا عقل عملی. تعریف بدیهی شامل اینها همه می شود[8] .

آیت الله مصباح بیان می فرمایند که معقولات و احکام عقلی را به قسم حقیقی و اعتباری تقسیم می شوند. مفاهیم حقیقی مفاهیمی را گویند که مابازاء خارجی دارند، یعنی چیزی در عالم خارج هست که این مفهوم منطبق بر آن است. اینها را مفاهیم ماهوی هم گویند مثل آتش، سنگ، درخت، زردی، قرمزی و مانند آن. اینها مفاهیم کلی هستند که در عالم خارج ما بازاء دارند. نقطه مقابل آن مفاهیم اعتباری هستند، یعنی مفاهیمی که ما بازاء خارجی ندارند. این جامع مشترک همه مفاهیم اعتباری است. این مفاهیم اعتباری خود چند دسته اند: مفاهیم اعتباری منطقی، مفاهیم اعتباری فلسفی، مفاهیم اعتباری اجتماعی و مفاهیم اعتباری اخلاقی.

سوال: آیا اعتباری بودن یک مفهوم باعث می شود که قضیه برهانی نباشد یا اگر یقینی باشند کافی است برای برهانی بودن قضیه است؟ پاسخ مثبت است. این بحث انشاء الله در جلسه آینده دنبال می شود.

 


[1] النجاة، ابن سینا، ص118- 119.
[2] الاشارات و التنبیهات، ص36.
[3] البصائر النصریه، ابن سهلان ساوجی، ص144.
[4] شرح اشارات، خواجه نصیر الدین طوسی، ج1، ص221.
[5] سرمایه ایمان، ص60- 62.
[6] شرح اسماء الحسنی، حکیم سبزواری، ص107- 108.
[7] آموزش فلسفه، آیت الله مصباح، ج1، ص233.
[8] حسن و قبح عقلی یا پایه های اخلاق جاودان، آیت الله سبحانی.
logo