« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1403/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

امربه شی مقتضی نهی از ضد/ضد خاص /مساله ترتب/اثبات حجیت ترتب در آثار محقق بروجردی

 

موضوع: امربه شی مقتضی نهی از ضد/ضد خاص /مساله ترتب/اثبات حجیت ترتب در آثار محقق بروجردی

نتیجه سخن مرحوم آیت الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه که در تقریرات درس ایشان ذکر شده، این می‌شود:
(إذا عرفت هذه المقدمة فنقول): صحة الترتب المصطلح (على هذا البيان) من أوضح الواضحات. [1]

آیت الله بروجردی می‌فرماید: این که دو تا بعث بخواهد هر کدام به یکی از دو ضد تعلق بگیرد، این استحاله دارد، اما استحاله‌اش به این جهت نیست که این دو طلب محال است و تکلیف بما لا یتاق است، کما اینکه از بعض عبارات کسانی که منکره، ترتب‌اند چنین برداشت می‌شود. آن‌ها گفتند اینکه مولا دو تا ضد را با دو تا طلب بخواهد، این طلب محال است و تکلیف بما لا یتاق است. آیت الله بروجردی می‌فرماید منشا استحاله این نیست.

آیت الله بروجردی درباره منشا این استحاله می‌فرماید: [2]

بل الوجه في استحالتهما ان طلب المولى لما كان بداعي انبعاث المكلف نحو المكلف به وكان انبعاثه نحو هذا الضد مستقلا وذاك الضد أيضا مستقلا في رتبة واحدة وعرض واحد من المحالات فلا محالة كان تحقق هذا النحو من الطلبين مستحيلا، وذلك لبداهة امتناع ان ينقدح في نفس الطالب الملتفت (في عرض واحد) إرادتان تشريعيتان تعلق كل واحد منهما بأحد الضدين، كما يمتنع ان ينقدح في نفسه إرادتان تكوينيتان كذلك (والحاصل) ان طلب المحال كجمع الضدين مثلا محال ولكن ما نحن فيه ليس من باب طلب المحال فان البعثين تعلق كل منهما بأمر ممكن، وليس لنا بعث متعلق بجمع الضدين، (غاية الامر) ان العقل بالتعمل والتدقيق يحكم بامتناع هذا النحو من البعثين والطلبين أيضا، (هذا كله) فيما إذا كان البعثان في عرض واحد بحيث كان كل منهما باعثا ومحركا في رتبة تحريك الاخر ولو في بعض الأحوال، واما إذا لم يكن الإرادتان والطلبان في عرض واحد بل كان أحدهما موجودا في رتبة عدم تأثير الاخر وعدم تحريكه نحو ما تعلق به كان وجود الاخر في هذه الرتبة والظرف بلا مزاحم إذ الفرض ان هذه الرتبة رتبة عدم تأثير الأول ورتبة خيبته عما قصد منه أعني داعويته للمكلف وانبعاثه بذلك نحو العمل، وفي هذه الرتبة يكون المكلف فارغا قادرا على ايجاد متعلق الامر الثاني كما يقدر على غيره من الأفعال فلا محالة ينقدح في نفس المولى في هذه الرتبة إرادة البعث بالنسبة إلى متعلق الامر الثاني إذا كان امرا ذا مصلحة ليشتغل العبد به دون غيره من الأفعال الغير المفيدة (والحاصل) ان استحالة تحقق الطلبين في عرض واحد مع ثبوت القدرة على متعلق كل منهما قد نشأت من جهة عدم امكان تأثيرهما في عرض واحد في نفس العبد و (ح) فلو فرض اشتراط أحدهما بصورة عدم تأثير الاخر في نفس العبد وصورة خيبته وعدم وصوله إلى هدفه كصورة العصيان مثلا ارتفع وجه الاستحالة وخرجا من كونهما في عرض واحد

ترجمه و توضیح: دلیل محال بودن این دو طلب این است که وقتی مولی خواسته‌اش را بیان می‌کند، هدفش این است که مکلف را به سمت کاری که باید انجام دهد، تحریک کند. حالا اگر تحریک به انجام این کار (یک ضد) و همچنین به انجام کار دیگر (ضد دیگر) به‌طور مستقل و همزمان باشد، این موضوع ناممکن است.

بنابراین، به طور حتم، امکان تحقق این دو نوع طلب وجود ندارد. چون روشن است که در یک زمان نمی‌توان در ذهن کسی که متوجه است، دو اراده تشریعی ایجاد شود که هر کدام مربوط به یکی از ضدها باشد. همچنین امکان ندارد که دو اراده تکوینی همزمان در ذهن او شکل بگیرد.

در واقع، طلب امر محال مانند جمع کردن دو ضد است که ممکن نیست. اما در مورد ما، موضوعمان طلب محال نیست؛ زیرا هر دو طلب به یک موضوع ممکن مربوط می‌شود. در نهایت، عقل با دقت می‌گوید که این نوع دو طلب همزمان ممکن نیست.

این قضیه در صورتی است که این دو طلب در یک سطح باشند و هر کدام بتواند دیگری را حرکت دهد. اما اگر این دو طلب در یک سطح نباشند، به طوری که یکی در شرایطی باشد که تأثیری بر دیگری نداشته باشد و نتواند او را به سمت خود بکشاند، در این حالت وجود دیگری (طلب دوم) بدون مزاحمت ممکن است. به طوری که فرض بر این است که این وضعیت، وضعیتی است که طلب اول تأثیر ندارد و به هدفش نمی‌رسد.

در این حالت، مکلف می‌تواند به طلب دوم عمل کند و بر او این امکان وجود دارد که عملی را انجام دهد. بنابراین، ممکن است در دل مولی، اراده‌ای برای طلب دوم شکل بگیرد، به شرطی که آن موضوع مفید باشد و مکلف را به سمت آن سوق دهد.

نتیجه‌گیری: استحاله‌ی تحقق دو طلب همزمان با وجود توانایی انجام هر یک از آن‌ها ناشی از این است که نمی‌توانند همزمان در ذهن مکلف تأثیر بگذارند. اگر یکی از آن‌ها به گونه‌ای باشد که بر دیگری تأثیری نداشته باشد (مثل عصیان)، در این صورت مشکل از بین می‌رود و دیگر در یک سطح نیستند.

سپس آیت الله بروجردی در ادامه می فرماید:

(إذا عرفت هذه المقدمة فنقول): صحة الترتب المصطلح (على هذا البيان) من أو ضح الواضحات، فان الامر بالأهم وان كان مطلقا غير مشروط بشئ ولكن الامر ليس علة تامة لوجود متعلقه، وانما هو لايجاد الداعي في نفس المكلف وتحريكه نحو المأمور به حتى يوجده باختياره، و (ح) فإذا توجه الآمر (بعد أن صدر عنه الامر بالأهم) إلى أن المكلف يمكن ان يمتثله ويمكن ان يعصيه، وان ظرف الفعل في رتبة عصيانه للأهم يكون فارغا خاليا عن الفعل، بحيث لو لم يشغله المهم لكان خاليا من الأهم والمهم كليهما، فلا محالة ينقدح في نفسه إرادة البعث نحو المهم في هذه الرتبة حتى لا يكون الظرف خاليا عن الواجب المشتمل على المصلحة، ولا مانع من انقداح هذه الإرادة (في هذه الرتبة) في نفسه، لان هذه الرتبة رتبة خيبة الامر بالأهم ورتبة عدم وصوله إلى هدفه، وفي هذه الرتبة لا مانع من تأثير الامر بالمهم بأن يوجد الداعي في نفس المكان نحو ما تعلق به، وقد عرفت أن استحالة البعث ليست الا من جهة استحالة الانبعاث[3]

(اگر این مقدمه را فهمیدید، پس می‌گوییم): صحت ترتب بر اساس این توضیح، از واضح‌ترین چیزهاست. اگر مولی به انجام کار مهمی امر کند، هرچند این امر مطلق و بدون شرط باشد، اما این امر نمی‌تواند به تنهایی علت تامه برای انجام آن کار باشد. بلکه هدف آن ایجاد انگیزه در نفس مکلف و حرکت او به سمت انجام آن کار است تا خودش تصمیم بگیرد و آن را انجام دهد.

بنابراین، وقتی مولی توجه می‌کند که مکلف می‌تواند به این امر عمل کند یا آن را نادیده بگیرد و فرصتی که برای عمل وجود دارد در حالتی است که مکلف از انجام کار مهم غافل است و هیچ‌کدام از دو مورد (کار مهم و کار اهم) انجام نشده، در این صورت در دل مولی خواسته‌ای برای انجام کار مهم ایجاد می‌شود تا این وقت خالی از واجب نباشد و کار مفیدی در آن انجام شود.

این خواسته در دل مولی ممکن است ایجاد شود، چون این وضعیت، وضعیتی است که امر اصلی (انجام کار مهم) بی‌اثر مانده و به هدف خودش نرسیده. در این حالت، هیچ مانعی برای تأثیرگذاری فرمان انجام کار مهم وجود ندارد، زیرا این فرمان می‌تواند نیاز به انجام آن کار را در ذهن مکلف ایجاد کند.

حاصل سخن ایت الله بروجردی: وجه استحاله این است که این دوتا طلب، قابلیت انبعاث ندارند، پس بعثش بی فایده است. چون دو تا امر در عرض هم هستند ولی در مسئله ترتب، دوتا امر در عرض هم نیست

 


logo