1403/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
امربه شی مقتضی نهی از ضد/ضدخاص /مسأله ترتب/تبیین واجب تدریجی الحصول
موضوع: امربه شی مقتضی نهی از ضد/ضدخاص /مسأله ترتب/تبیین واجب تدریجی الحصول
تحلیل واجب مضیق تدریجی الحصول و ترک فریضه
در بحث امروز، به بررسی واجب مضیق تدریجی الحصول میپردازیم و رابطه آن با واجب مضیق آنی الحصول را که قبلاً مورد بررسی قرار دادیم، تحلیل خواهیم کرد. بهویژه، مثالی که در این زمینه باید مدنظر قرار دهیم، ورود نماز آیات در آخر وقت نماز عصر است.
مثال ترتیب واجبات: نماز یومیه و نماز آیات
در صورتی که نماز آیات در انتهای وقت نماز عصر واجب شود، بین دو واجب، یعنی نماز یومیه و نماز آیات، تزاحم وجود دارد. فقها میفرمایند که:
• نماز یومیه (عصر) مقدم بر نماز آیات است، زیرا نماز یومیه از نظر اهمیتی که دارد، بر نماز آیات اولویت دارد.
بنابراین، وظیفه فعلی مکلف در این شرایط انجام نماز عصر است. اما اگر بخواهد نماز آیات را انجام دهد و در عین حال نماز عصر را ترک کند، اتیان نماز آیات مشروط به ترک نماز فریضه (عصر) خواهد بود.
ترک نماز فریضه و شرط مقارن
در اینجا، ترک نماز عصر بهنحو شرط مقارن در نظر گرفته میشود. به بیان دیگر:
• برای جزء اول نماز آیات، مکلف موظف است که نماز یومیه (عصر) را ترک کند تا بتواند وارد نماز آیات شود. بنابراین، ترک نماز فریضه بهعنوان شرط مقارن لحاظ میشود.
اجزای بعدی نماز آیات
اما زمانی که مکلف جزئی از نماز آیات را در آنات بعدی (پس از جزء اول) بهجا میآورد:
• در اینجا ترک نماز یومیه بهنحو شرط متاخر در نظر گرفته میشود. به این معنا که در هنگام انجام اجزای بعدی نماز آیات، مکلف با عزم بر ترک نماز فریضه مستحق به اتیان نماز آیات است.
بنابراین:
• اجزای اول نماز آیات: در این حالت، ترک فریضه بهعنوان شرط مقارن لحاظ میشود.
• اجزای بعدی نماز آیات: در این شرایط، عزم بر ترک نماز فریضه بهعنوان شرط متاخر لحاظ میشود.
دیدگاه دیگر: مفهوم عزم بر ترک
این مسئله را میتوان به شکلی دیگر نیز تعبیر کرد. به این شکل که در آن اول، ترک فریضه اخذ شده است (شرط مقارن) و در آنهای بعدی، عزم بر ترک اخذ میشود. اگر آن را شرط مقارن بپنداریم، بهنحو زیر تبیین میشود:
• در جزء اول نماز آیات، مکلف باید ترک نماز عصر را انجام دهد.
• در اجزای دیگر، اتیان نماز آیات با عزم بر ترک نماز عصر صورت میگیرد.
نتیجه کلی
بنابراین، در شرایطی که واجبه موقت تدریجی الحصول در شکلی مضیق قرار گرفته است و در انتهای وقت واقع شده، اگر واجب اهم (نماز یومیه) مقدم شود، تزاحمی در بین نخواهد بود.
تحلیل موضوع «المحضورات تقدّر بقدرها» و ترتب تکالیف
در بحث امروز، به مفهوم «المحضورات تقدّر بقدرها» و ارتباط آن با موضوع واجبات و تزاحم بین آنها میپردازیم. شرایطی وجود دارد که انسان در اضطرار قرار میگیرد و لازم است تنها به مقداری که محضور هست، از آن محظورات صرفنظر کند.
عزم بر ترک فریضه و وظیفه فعلی
اگر مکلف فقط به عزم بر ترک فریضه بپردازد، نمیتوان گفت که وظیفه فعلی او انجام واجب مهم (نماز آیات) است. بلکه آن عزم باید مستمر باشد تا رافع تزاحم تلقی شود. در واقع، دقت ما در شرایطی است که دو تکلیف از سوی مولا صادر شده و حالت تزاحم به وجود آمده است. خاصیت ترتب این است که رفع تزاحم را ممکن میکند و ارتفاع تزاحم مختص به ترک واجب اهم است، نه صرف عزم بر ترک آن، مگر اینکه این عزم را به معنای خاصی، یعنی عزم مستمر، تبیین کنیم.
فعلیت تکلیف و دلیلها
بنابراین، فعلیت یافتن تکلیف به انجام واجب مهم، وابسته به ترک واجب اهم است. همانطور که اشاره کردیم، این دو دلیل (اهم و مهم) با یکدیگر در تعارض نیستند. دلیل دوم زمانی به فعلیت میرسد که دلیل اول (وجوب فعلی) از اعتبار خارج شده باشد.
مفهوم تزاحم
تزاحم بین دو دلیل زمانی شکل میگیرد که هر دو دلیل مطلق باشند. به عنوان مثال، اگر دو نفر در دریا غرق شوند، دو تکلیف مطلق وجود دارد و در این حالت، تزاحم بوجود میآید. نکته مهم در اینجا این است که تزاحم ناشی از اطلاق این دو دلیل است.
ترتب: رافع تزاحم
ترتب زمانی به میان میآید که تزاحمی وجود داشته باشد و این ترتب قادر است تزاحم را مرتفع کند. به همین دلیل، اگر ما به دو دلیل قید بزنیم، تزاحم رفع خواهد شد.
راههای دیگر رفع تزاحم
برخی اصولیان میگویند که روش دیگری نیز برای رفع تزاحم وجود دارد. به عنوان مثال، اگر ازاله نجاست از مسجد به نحو مطلق باشد و دلیل وجوب نماز مقید به ترک ازاله باشد، این قید را میتوان بهعنوان قید برای واجب در نظر گرفت، نه قید برای وجوب. به عبارت دیگر، در فرض ترک ازاله، نماز خواندن به عنوان قیدی برای وجوب در نظر گرفته میشود.
نقد استاد
استاد به این نکته اشاره میکند که این قول چندان پذیرفتنی نیست. نکته اش این است که آنچه که قید برای واجب هست، تحصیل آن بر جناب مکلف لازم هست. تفاوت بین شرط واجب و شرط وجوب در این است که شرط واجب باید از سوی مکلف محقق شود، مانند استقبال و طهارت. اما شرط وجوب ضرورتی ندارد که مکلف آن را احراز کند.
اگر کسی ترک ازاله را شرط واجب برای نماز قرار دهد، در حقیقت بر این اساس بین دو دلیل تعارضی پیش میآید. در حالی که ما در حال بحث بر سر تزاحم بودیم.