1403/11/16
بسم الله الرحمن الرحیم
امربه شی مقتضی نهی از ضد /مسأله ضد خاص /مسأله ترتب/ردیه صاحب کفایه بر ترتب
موضوع: امربه شی مقتضی نهی از ضد /مسأله ضد خاص /مسأله ترتب/ردیه صاحب کفایه بر ترتب
تا اینجا نتیجه بحثهای گذشته این شد که ترتب ممکن است و معنای ترتب این است که برای ضد غیر اهم، امر درست کنیم. خود آن اهم که امر دارند، فقط باید برای غیر اهم، امر درست شود تا مکلف با نگاه به آن امر، عمل را اتیان کند. در مثال چنانچه عمل، عمل عبادی باشد، با قصد امتثال امر، عمل عبادی را اتیان کرده و در نتیجه صحیح خواهد بود.
حذف ماده نزاع
در جلسه گذشته عرض کردیم که یک امری که به تعبیر بعضی از بزرگان، باعث حذف ماده نزاع است. مهم همین است که در زمان واحد، دو تکلیف فعلی از ناحیه مولا تعلق نگیرد به دو چیزی که با هم ناسازگارند. اجتماع دو تا امر در عرض هم ممکن نیست. برای فرار از این قضیه، به سراغ ترتب رفتهاند.
تفکیک بین عصیان و ترک
تا دیروز این حرف گفته میشد: اگر عصیان کردی نسبت به امر اهم، واجب است که تکلیف مهم را انجام دهی. در ادله، کلمه عصیان را نداریم. آنچه میتواند موضوع باشد برای امر به مهم، به این معنی که امر به مهم فعلیت پیدا کند، ترک اهم است. یعنی میگوییم: آنگاه که اهم را ترک کردی، بر تو واجب است اتیان مهم.
نکته: ترک اهم، از عصیان است. ممکن است ترک اهم، عصیاناً باشد و ممکن است نسیاناً و از روی غفلت باشد. حالا که اهم ترک شد، موضوع برای تکلیف به مهم تحقق یافت. این تغییر عصیان به ترک، اثراتی دارد و آن اثر عبارت است از این که اگر موضوع تکلیف مهم را ترک اهم دانستید، در فرض ترک اهم، تکلیف مکلف به مهم است. اینجا دیگر این ترتب نیاز به دلیل ندارد.
نظر صاحب کفایه
نتیجه: ترتب یک امر معقولی است. صاحب کفایه، رضوان الله، قائل به استحاله ترتب است و میفرماید: ترتب مشکل را حل نمیکند. اشکال ایشان این است که میگوید: دایره اشکال ضیق میشود؛ اما اصل اشکال از بین نمیرود. بیان اجمالی فرمایش صاحب کفایه این است که شما در وقتی که امر به اهم هست، امر به مهم نیست. یک امر هست و آن امر به اهم است و اگر آقای مکلف امر به اهم را امتثال کند، همه مشکلات حل میشود.
فعلیت امر به مهم
زمانی امر به مهم فعلیت پیدا میکند که عبد تصمیم به امتثال امر اهم نکند. در این صورت، طبق کلام جمعی از اصولیون، تکلیف به مهم به مرحله فعالیت میرسد.
سؤال: الان که تکلیف به مهم به مرحله فعالیت رسید، تکلیف نسبت به اهم ساقط شد یا تکلیف نسبت به اهم هست؟
پاسخ: تکلیف نسبت به اهم که امتثال نشده، عصیان هم نشده است؛ پس تکلیف نسبت به آن باقی هست.
نتیجهگیری
نتیجه: دو تا تکلیف ناسازگار همچنان وجود دارد؛ پس مشکل حل نشد.
نظر مرحوم صاحب کفایه
مرحوم صاحب کفایه فرموده است که: آن محضوری که لازم میآید بر فرضی که مولا امر به ضدین به نحو اطلاق کند، همان محضور در وقتی لازم میآید که مولا به دو فعل به نحو ترتب امر کند.
تحلیل مسائل
نتیجه این میشود که در حقیقت، در زمانی که امر اهم فعلیت پیدا کرده، در واقع دو تا امر از ناحیه مولا متوجه عبد است: یکی همین که نمازت را بخوان و امر ازل هم همچنان به قوت خود باقی است. وجود دو تا امر در یک زمان متوجه عبد شدن، مستحیل است.
بعد تعبیر جناب صاحب کفایه این است: گویا امر به مهم، امر اهم را ترد میکند، چون مکلف نمیتواند هر دو را بیاورد. فعلاً مامور به صلات هستی. در همین لحظه، امر به اهم، امر مهم را ترد میکند. لذا این متاردهای که وجود دارد، با ترتب مشکلش حل نمیشود.
نتیجهگیری
نتیجهگیری: دایره اشکال محدود شده، اما اصل اشکال حل نشده است. بنابراین، ترتب ممکن نیست. ترتب مستحیل است؛ چون همان طلب ضدین در عرض هم اتفاق میافتد. کسانی که نظرشان این است که ترتب ممکن است، باید از اشکال صاحب کفایه جواب بدهند. بعضی از بزرگان که فرمایش صاحب کفایه را نقد کردند، نقدشان به سخن صاحب کفایه این است که مراد شما از متارده چیست؟