« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1403/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

امر به شیء مقتضی نهی از ضد/برسی مفهوم ضد/بررسی حکم ضد خاص /بیان طریق تلازم

 

موضوع: امر به شیء مقتضی نهی از ضد/برسی مفهوم ضد/بررسی حکم ضد خاص /بیان طریق تلازم

بررسی بطلان صلات از طریق تلازم

یکی از راه‌هایی که برای بطلان صلات در فرضی که مکلف مأمور به ازاله نجاست از مسجد است، مطرح شده، استفاده از تلازم است. در اینجا به بیان تلازم و نتایج آن می‌پردازیم.

بیان تلازم

بیان تلازم به این صورت است که فعل ازاله با عدم صلات متلازم است. به عبارت دیگر، این دو فعل (ازاله و عدم صلات) در وجود به لحاظ حکم، مشابه یکدیگر هستند. یعنی هر حکمی که برای ازاله ثابت است، به همان اندازه برای ترک صلات نیز ثابت می‌باشد. بنابراین:

- اگر ازاله واجب است، ترک صلات نیز واجب است.

- در نتیجه، فعل صلات حرام شمرده می‌شود و نهایتاً بیان می‌کنیم که فعل صلات باطل است.

تفاوت طریق تلازم با طریق مقدمیت

فرق این روش (تلازم) با طریق مقدمیت واضح است. در تلازم، ترک صلات واجب است و این وجوب در این حالت حکم نفسی دارد. در حالی که در روش مقدمیت، ترک صلات واجب است به عنوان مقدمه‌ای برای ازاله.

پذیرش تلازم و عواقب آن

اگر کسی این تلازم را نپذیرد، عواقب آن به ارتفاع نقیضین منتهی می‌شود که محال است. نقیض صلات، عدم صلات است. با توجه به فرض مسئله، اگر مکلف اقدام به ازاله نجاست از مسجد کند، واضح است که دیگر صلاتی وجود ندارد. بنابراین:

- نقیض صلات، همان عدم صلات است.

لذا، در این حالت، اگر صلات وجود نداشته باشد، باید عدم صلات برقرار باشد.

نتیجه‌گیری

با توجه به اینکه ارتفاع نقیضین مستحیل است، بنابراین روشن است که وجود ازاله در خارج با عدم صلات متلازم هستند و این دو از یکدیگر قابل انفکاک نیستند. این امر بدیهی و ضروری است.

بیان تلازم و نقد بر آن

این صغری کلام یک امری قطعی و یقینی است، اما کبرای قضیه که ادعا شود متلازمین در وجود، حکمشون واحد هست مورد قبول نیست.

مثال عرفی: زید و عمر همیشه با هم هستند، همیشه با هم تجارت می‌کنند و با هم ترک تجارت می‌کنند. حالا اگر آقای زید به مجلسی دعوت شد و آن نفری که ایشون را دعوت کرد، کلامش واجب الاتیان است و جناب زید ملزم به حضور در جلسه هست. در اینجا یک نظریه این باشد که حال که زید حضورش در مجلس لازم است، از همین حکم به الزام زید به حضور در مجلس، کشف کنیم الزام عمر را به حضور در مجلس.

الا این که این حرف مورد خدشه واقع شده است. گفتن اینگونه نیست. صاحب کفایه اصرار بر این دارد که ملازمین در وجود ابداً لازم نیست که حکمشون واحد باشد.

نظر استاد:

الزام را قبول نداریم، چون شما می‌گویید که آقا که ملزم شد به ازاله، لابد ملزم شده هست به ترک صلات، و ترک صلات واجب باشد. می‌گوییم این حکم‌هایی که می‌خواهید ثابت کنید برای متعلقاتش حساب و کتاب دارد. باید مناط وجوب باشد تا حکم به وجوب رو بگوییم.

الان می‌خواهیم بگوییم ترک صلات واجب هست. ملاک حکم به وجوب، وجود مصلحت شدید است. اگر ملاک و مصلحت قوی و شدید در ترک صلات وجود ندارد، شما از کجا می‌گویید که ترک صلات واجب هست؟ حالا آن فعل ازاله، واجب هست، آن حساب خودش را دارد.

تحلیل وضعیت حکم

قول به استحباب لغو است. به لحاظ حکم شرعی در شکل الزامیش، این ترک صلات نباید حکمش ضد حکم ازاله باشد. وجوب را نیز قبول نکردید. استحباب هم که لغو است. پس حکمش چه شد؟

به حیثی که ازاله نجاست از مسجد می‌کند و تارک صلات است، حکمش چیست؟

پاسخ نهایی

در ظاهر برای ترک صلات حکمی نیست، ولی در واقع برای این ترک صلات حکمی هست.

 

logo