« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1403/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

اوامر/بحث ضد/مقدمات بحث/اقوال پیرامون مقدمیت عدم ضد برای تحقق ضد دیگر

 

موضوع: اوامر/بحث ضد/مقدمات بحث/اقوال پیرامون مقدمیت عدم ضد برای تحقق ضد دیگر

 

مطلب مورد بحث این بود که آیا عدم یکی از دو ضد (ازاله و صلات) مقدمه‌ای برای وجود ضد دیگر است یا خیر. به بیان دیگر، آیا امر به چیزی، مقتضی نهی از ضد خاص خودش می‌باشد یا اینطور نیست.

نظر صاحب کفایه:

صاحب کفایه معتقد است که کسانی که می‌گویند «امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص است»، بر این اساس تکیه دارند که عدم یکی از دو ضد، مقدمه برای وجود ضد دیگر است. به طور خاص، در مثال ازاله، برای این‌که ازاله تحقق یابد، مقدمه آن نیز باید موجود باشد و آن عدم صلات است. بنابراین، اگر عدم صلات واجب باشد، فعل صلات حرام خواهد بود و این نتیجه‌ای است که نشان می‌دهد امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص است.

اقوال مختلف در این زمینه:

در این مسئله، اقوال مختلفی وجود دارد که تا اینجا به دو قول از آنها اشاره شده است:

عدم احد الضدین مقدمه نیست برای وجود ضد دیگر:

- این دیدگاه به اشکال صاحب کفایه برمی‌گردد. او به این نکته اشاره می‌کند که عدم یکی از دو ضد نمی‌تواند مقدمه‌ای برای وجود ضد دیگر باشد، چرا که بین آنها کمال ملائمت و سازگاری وجود دارد.

اشکال‌های کلام صاحب کفایه:

عدم صلات (زمانی‌که ازاله در حال تحقق است) و وجود ازاله با یکدیگر در کمال سازگاری هستند. به عبارتی، هنگامی که ازاله تحقق می‌یابد، عدم صلات نیز موجود است. این ملائمت به معنای آن است که نمی‌توان یکی را مقدمه برای دیگری دانست. اگر مقدمه بود، باید تقدم رتبی وجود می‌داشت، اما چنین ترتبی در اینجا وجود ندارد.

نقد به فرمایش صاحب کفایه و توضیح کمال ملائمت در مسائل تکوینی:

در بحث مقدمیت، صاحب کفایه استدلال کرده است که وجود کمال ملائمت بین عدم یکی از دو ضد (مثل عدم صلات و وجود ازاله) دلیلی بر عدم مقدمیت است. این استدلال مبتنی بر این فرض است که اگر دو چیز در یک مرتبه از وجود قرار داشته باشند و بین آنها ملائمت وجود داشته باشد، یکی نمی‌تواند مقدمه‌ای برای دیگری باشد.

اشکال به فرمایش صاحب کفایه:

شما به درستی اشاره کردید که در بسیاری از موارد، کمال ملائمت وجود دارد در حالی‌که یکی از آن‌ها می‌تواند مقدمه دیگری باشد. برای مثال:

مثال تکوینی: سوختن هیزم

1. نار (آتش): که علت سوزاندن محسوب می‌شود.

2. مواد سوختنی: مانند هیزم که باید آتش بگیرد.

3. ممانعت‌ها: مانند رطوبت که وجود آن مانع سوختن هیزم می‌شود.

در شرایطی که آتش به هیزم می‌رسد و رطوبت وجود ندارد، این است که تمام شرایط لازم برای سوختن هیزم فراهم شده است. عدم رطوبت به‌عنوان یک شرط لازم برای سوختن، کمال ملائمت را با وجود آتش (نار) دارد.

پاسخ به صاحب کفایه:

1. شرط تحقق: عدم رطوبت یک شرط لازم برای سوختن است. حتی اگر عدم رطوبت و آتش با یکدیگر در کمال ملائمت باشند، این به معنای آن نیست که نمی‌توانند در یک رابطه علت و معلولی قرار بگیرند. در این‌جا، آتش علت سوختن و عدم رطوبت شرط تحقق این علت است.

2. جایگاه مقدمیت: ممکن است بین آن دو کمال سازگاری وجود داشته باشد، اما یکی در نقش علت (آتش) و دیگری به عنوان شرط یا مانع (عدم رطوبت) عمل می‌کند. لذا در حالی که این دو می‌توانند با یکدیگر همزیستی داشته باشند، این به معنای آن نیست که یکی نمی‌تواند مقدمه برای دیگری باشد.

نتیجه:

بر این اساس، در مواردی که کمال ملائمت وجود دارد، این کمال به‌خودی‌خود دلیلی بر نفی مقدمیت نیست. می‌توان نشان داد که در حالی‌که عدم رطوبت و آتش همزمان وجود دارند و کمال سازگاری را نشان می‌دهند، عدم رطوبت به‌عنوان یک شرط ضروری برای تحقق سوختن عمل می‌کند، در حالی‌که آتش به‌عنوان علت سوزاندن هیزم است. این نوع ارتباط در سایر جنبه‌ها نیز می‌تواند وجود داشته باشد و می‌توان مثال‌های بیشتری از آن ارائه کرد.

توضیحات مرحوم محقق اصفهانی و نقد به فرمایش صاحب کفایه:

مرحوم محقق اصفهانی در مقام پاسخ به اشکال صاحب کفایه، نکته‌ای برجسته در مورد تضاد بین دو امر وجودی مطرح کرده است. او بر این باور است که در تضاد دو امر وجودی، سه اصل کلیدی باید مورد توجه قرار گیرد:

سه اصل در تضاد بین دو امر وجودی:

1. وحدت در موضوع:

- برای آنکه دو چیز متضاد باشند، باید در یک موضوع مشترک قرار گیرند. به‌عنوان مثال، سیاهی و سفیدی نمی‌توانند همزمان در یک ورق کاغذ وجود داشته باشند. اگر یک ورق سفید باشد، نمی‌تواند در همان مکان سیاه باشد. اما در یک مکان متفاوت، مثل اینکه گوشه‌ای از فرش سیاه باشد، در اینجا تضاد وجود ندارد.

2. شرط وحدت زمان:

- دو حالت متضاد می‌توانند در زمان‌های مختلف وجود داشته باشند. مثلاً اگر عمامه‌ای امروز سیاه باشد و در تابش آفتاب در آینده سفید شود، در این حالت عمامه هم سیاه است و هم سفید، اما در زمان‌های مختلف. این نشان می‌دهد که تضاد می‌تواند با تغییر زمان برطرف شود.

3. وحدت رتبه:

- این اصل بیان می‌کند که برای استحاله اجتماع ضدین (آنی که وجود دو ضد در یک زمان و مکان و موضوع واحد امکان‌پذیر نیست)، باید همزمان وحدت موضوع، زمان و رتبه وجود داشته باشد.

- به‌عبارتی، اگر دو امر در یک رتبه باشند، آن‌گاه می‌توان درباره امکان یا عدم امکان اجتماع آنها قضاوت کرد.

پاسخ به صاحب کفایه:

با توجه به این اصول، محقق اصفهانی استدلال می‌کند که اشکال صاحب کفایه درباره عدم صلات و وجود ازاله و تقدم یا تأخر رتبی آن دو، نادرست است. زیرا برای اینکه بتوان گفت عدم صلات و وجود ازاله نمی‌توانند همزمان در یک رتبه وجود داشته باشند، نیاز است که دو امر در یک موضوع، زمان و رتبه مشترک قرار گیرند.

در واقع: در مثال عدم صلات و وجود ازاله، این دو لزوماً در یک رتبه وجودی نیستند که بتوان گفت یکی باید مقدمه دیگری باشد. درنتیجه، این دو می‌توانند در وجودشان همزمان باشند، اما از حیث رتبه‌ای، تقدم و تأخر ممکن است.

نظر استاد: این که میگوییم رتبه اش مقدم بر ذی المقدمه باش ، ممکن است اینها در وجودشان همزمان باشند، اما تقدم و تأخر رتبی هم متصور است.

بررسی زمان تقدم عدم مانع بر وجود مقتضی

یکی از بزرگان فرموده بود: به لحاظ وجود، ممکن است زمان عدم مانع بر وجود مقتضی تقدم داشته باشد. به عنوان مثال، مقتضی سوختن وجود نار است. وجود نار (معلول) در خارج، قبل از آنکه نار موجود شود، ممکن است. اگر این هیزم رطوبت نداشته باشد و خشک باشد، به لحاظ وجود خارجی، ممکن است عدم مانع بر وجود مقتضی تقدم داشته باشد. قبل از آنکه آتش برافروخته شود، این هیزم خشک است.

به فرمایش محقق اصفهانی، اشکالی مطرح شده است:

معنای وحدت رتبه چیست؟ معنای وحدت رتبه این است که وجود یکی از دو ضد در رتبه دیگری ممتنع است. برای مثال، وجود سیاهی در رتبه سفیدی ممتنع است. بنابراین، اجتماع یکی از این دو با عدم دیگری ضروری است. هر کجا سفیدی هست، قطعاً سیاهی نیست. اجتماع وجود یکی از این دو با عدم دیگری، یک امر ضروری است.

تبیین تکوینی نسبت به اجتماع ضدین

نسبت به امر تکوینی، مثال را دنبال می‌کند. ما می‌گوییم که وقتی سیاهی هست، عدم سفیدی ضروری است. اگر سفیدی نباشد، احتمالات طرف مقابل چیست؟ اگر به یقین بگوییم سفیدی نیست وقتی سیاهی هست، مشکل در اینجاست که اگر سفیدی بخواهد موجود باشد درزمانی که سواد موجود است. بنابراین، اجتماع ضدین به حکم عقل مستحیل است.

کلام به طور خاص از عدم سفیدی به عدم سفیدی و وجود سفیدی منتقل شد. اگر بپرسد آیا در اینجا عدم سفیدی هست یا نه، می‌گوییم نیست. سپس می‌پرسد: سفیدی چطور؟ می‌گوییم سفیدی هم نیست. او با این تحلیل می‌گوید: این حرفی که شما می‌زنید باطل است و در حقیقت، ارتفاع نقیضین است.

نکات مهم در بحث رتبه واحده

نکته: همه این حرف‌ها زمانی مطرح می‌شود که این امور را در رتبه واحده در نظر بگیریم. اما محقق اصفهانی می‌گوید اگر سیاهی را در نظر بگیریم، اما در رتبه‌ای غیر از رتبه سفیدی، در اینجا تضادی وجود ندارد.

نکته: بحث وحدت موضوع و وحدت زمان بحث راحتی است، اما بحث وحدت رتبه بحث دقیق‌تری است.

اشکالی به فرمایش مرحوم کمپانی ذکر شده که در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.

logo