1403/08/13
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه واجب/ثمرات بحث/اجتماع امر و نهی در صورت وجوب مقدمه/اشکال آخوند
موضوع: مقدمه واجب/ثمرات بحث/اجتماع امر و نهی در صورت وجوب مقدمه/اشکال آخوند
صحبت در این بود که ثمره ای که مرحوم وحید بهبهانی برای قول به وجوب مقدمه ذکر کرده بودند، که ایشان فرمود: اگر مقدمه ی واجب را واجب بدانیم آنگاه که یک فعل حرامی مقدمه قرار بگیرد برای واجب، اینجا اجتماع امر و نهی میشود. از طرفی این فعل حرام است و از طرفی مقدمه واجب است پس واجب است.
صاحب کفایه به فرمایش وحید بهبانی اشکال کرده و گفته است: به کلام ایشان دو اشکال وارد است:
اشکال اول را دیروز خواندیم
2- اساس مطلب به این است که ما اجتماع امر و نهی را در شیء واحد جایز بدانیم یا جایز ندانیم؟ آن فعلی که مقدمه هست از توصلیات باشد یا از تعبدیات؟ این که مقدمه واجب واجب باشد یا واجب نباشد نقشی در مطلب ندارد.
بیان مطلب: آنچه که مقدمه هست بسا از توصلیات باشد و غیر تعبیدی باشد. انجا که مقدمه از توصلیات باشد ولو اینکه حرام باشد. مثال: مقدمه انجام اعمال حج ذهاب الى مکه هست. این مقدمه حرام باشد یا حرام نباشد هیچ اثری ندارد. اگر حرام باشد، در آن مقدمه ای که حرام هست آن غرض از وجوب مقدمه که عبارت باشد از تمکن داشتن از اتیان ذی المقدمه، غرض در آن هم هست. یعنی آن اثر حاصل است.
اگر همین مقدمه توصلیه حرام را اتیان کرد، بعد رفت سراغ آن واجب نفسی. واجب نفسی در مثال اعمال حج بود. اعمال حج را انجام داد. این اعمال حج که واجب نفسی است، این که مقدمه حرام باشد یا حرام نباشد، تأثیری در انجا هم ندارد.
یکی در خود آن مقدمه اثری ندارد آنگاه که توصلی است. در ارتباط با خود آن ذی المقدمه که واجب نفسی و عبادی است و این که این مقدمه حرام بوده چه تأثیری در آن دارد. در هر حال مقدمه حرام را آورده.
در میقات قرار گرفته تا شروع به اعمال حج کند. آن اعمال صحیح هست و حرمت مقدمه اثری در بطلان ذی المقدمه ندارد که را بخواهد باطل کند. اثری در صحت ان هم ندارد.
اما اگر مقدمه عبادی باشد که در آن قصد قربت لازم باشد.
مقدمه آنگاه که تعبدیست این که صحیح هست یا باطل هست، این امر مقدمه منوط میشود به همین مسئله جواز اجتماع و عدم جواز اجتماع. بعد آن مقدمه واجب فرقی نمیکند حرام باشد و واجب یا فقط حرام باشد، بنابراین که مقدمه واجب واجب نباشد یا این که فقط حرام باشد ولاغیر، اثر عملی در مطلب محل بحث ما ندارد.
توضیح مطلب: صاحب کفایه میفرماید همه چیز گره خورده هست به جواز یا عدم جواز اجتماع امرو نهی.
شما در مسئله اجتماع امرو و نهی اگر قائل به جواز اجتماع امر و و نهی شدید، نتیجه این میشود که این فعل عبادی که مقدمه هست برای فلان عمل. اگر آقای مکلف این فعل را اتیان کرد این عبد در اینجا هم ممتثل هست هم عاصی است.
اگر امتناعی شدیم و جانب نهی را مقدم داشتیم. اینجا اگر به این عمل عبادی نهی تعلق گرفت، وضعیتش معلوم هست. این عمل باطل است.
اگر امتناعی شدیم و جانب امر را مقدم داشتیم و گفتیم اینجا این فعل دارای امر است. این فعلی که مقدمه است و عبادیست متعلق امر غیری قرار گرفته است، اینجا صحت این عمل عبادی که به برکت امر درست میشود، از چند راه میشود امر درست کرد برای این واجب غیری. سه راه:
1- عمل عبادی آن عملی است که مکلف با نگاه با امر، آن فعل را بیاورد. با آن امری که به ذی المقدمه تعلق گرفته است نظر دارد. با آن امر به ذی المقدمه، مقدمه را میارورد.
2- اینها دارای امر نفسی هستند مستحبات نفسی هستند. دارای دو حیث هستند:
الف: فی نفسه مستحب اند ب: مقدمه هستند و به اعتباری که مقدمه هستن وجوب غیری دارند
3- آیا آن امر غیری مصحح عبادیت هست یا نه؟ مورد اختلاف است. فعل را میارویم امتثالا لامر غیری. عمره غیری از تعلق امر نفسی یا امر غیری پیدا شد.
بنابر آن نظریه که امر غیری کفایت نکند برای عبادیت عبادت، این فرمایش صاحب کفایه به عنوان اشکال بر کلام مرهوم بهبهانی وارد است.
یعنی عبادیت این فعل که مقدمه هست، عبادیتش یا به آن امر نفسیست که به ذی المقدمه تعلق گرفته هست یا به امر استحبابی که به این فعل طهارات ثلاث تعلق گرفته هست.
لذا تعداد ثمراتی که در کفایه ذکر شد، همان اولین ثمره را ایشان قبول کرد و به بقیه ثمرات اشکال کرد
نکته: آیا امر غیری مصحح عبادیت عبادت هست یا نه؟ اگر امر غیری مصحح عبادیت عبادت شمرده شد، اینجا شما به برکت آن امر غیری که به این مقدمه تعلق گرفته هست مقدمه ای که تعبدیست، عبادیتش به آن امر غیری امر غیری درست می شود. حالا این که امر غیری باشد یا نباشد ثمره اش اینجا واضح هست: عبادیتش را به امر غیری درست کنیم. بعضی گفتند امر غیری اصلا مصحح نیست. اگر آن نگاه را داشتید که شما امر غیری هم درست کردید موجب تصحیح عبادیت عبادت نیست.
اما اگر گفتیم این امر غیری این نقش را دارد که باعث این بشود که عبادیت فعلی به برکت امر غیری درست شده، باز در محل بحث ما اثری ندارد. چون که این محل بحث ما آن افعالی که مقدمه عبادیه هستند، آن ها مستحبات نفسیه هستند.
یا از آن امری که به ذی المقدمه تعلق گرفته هست عبادیتش را درست میکنیم. البته یک نوع تسامحی هم ممکن است در آن باشد، اما در هر حال عبادیت عبادت میشود.
خب بله آن ملاق درش باشد آن پرموش سابکفایی بود بله بله اونم یه طریقه اما بنابا نظر مشهور که بلاخره عبادیت عبادت به اینست که فیل را به قصد امر اتیان کند این حرفا درش گفته میشود.
بعضی از بزرگان فرموده بودند: در این همه معطل شدن تضییع عمر است.
بعضی از بزرگان فرمودند در این حال این بحث بدون ثمره هم نیست.
در مورد شرط متاخر ثمره خودش را نشان میدهد. مثال زن روزه امروز را می گرفت، شرطش این بود که متاخرا شبی که پیش رو است غسل انجام بدهد.
مورد دیگر: در توقف واجب بر مقدمه حرام، مثل آنجا که انقاض غریق متوقف بر دخول در ملک غیر هست به مسئله تزاحم ارتباط پیدا می کند.