« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید مهدی نقیبی

1403/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 اشکال مرحوم خمینی بر مرحوم حائری/مقدمه موصله /واجب نفسی و غیری

 

موضوع: واجب نفسی و غیری/مقدمه موصله / اشکال مرحوم خمینی بر مرحوم حائری

 

دو اشکال مرحوم خمینی بر مرحوم حائری:[1]

    1. این سخن شما با مبنای خودتان سازگار نیست. این اشکال با مبنای صاحب کفایه تمام است.( مقدمه به نحو مطلق واجب است خواه موصله باشد یا نباشد.)

خودتان مبنایی دارید بین کلام صاحب کفایه و صاحب فصول. محقق حائری می فرماید: مقدمه واجب است و در حالی که ملاحظه شده است ایصال. ایصال را قید قرار نمی دهد. و لکن به نحوی التفاتی به ایصال هست.

محقق حائری در درر الفوائد[2] می فرماید:

و فیه اولا: انه ینافی ما اختاره من کون الواجب هو خصوص المقدمه الملحوظه حال الایصال لا بقیده

این فرمایش ایشان منافات دارد با آنچه خود ایشان بیان کرد. مختار ایشان این است که از آنچه واجب خصوص مقدمه ای است که لحاظ شده در حال ایصال. مقید به قید ایصال نیست اما در عین حال یک گوشه چشمی به آن شده.

ایشان این نظریه را قائل شده است به هجهت فرار از اشکالی که بر صاحب فصول وارد شده. (اینکه کلام شما مستلزم دور است.)

به جناب محقق حائری گفته می شود اگر مناط وجوب همان صرف توقف دانستید و اسمی از ایصال نیاوردید نه به عنوان اینکه لحاظ شده باشد. لازمه فرمایش صاحب کفایه این معناست.

اشکال دوم به کلام مرحوم حائری:

    2. شما اشکال کردید بر صاحب فصول که کلام صاحب فصول مستلزم دور است. ما می گوییم دوری درکار نیست. موقوف شیء و موقوف علیه شیء آخر. اگر توانستیم این را درست کنیم که موقوف یک چیزیست و موقوف علیه چیز دیگریست دیگر دور در کار نخواهد بود.

ملاحظه می فرمایید که وجود ذی المقدمه متوقف بعد مقدمه هست. ذی المقدمه که آن در مثال ما صلات متستراً بخواهد محقق شود متوقف بر چیست؟ بر ستر است و هو واضح.

وجود ذی المقدمه متوقف بر مقدمه هست. مقدمه با قید ایصال که از آن به مقدمه موصله تعبیر می شود. این هم یک جورایی موصله بودنش بخواهد درست بشود گویی که متوقف بر ذی المقدمه هست. ذی المقدمه باید موجود بشود تا این موصله بودند درست شود.

پاسخ اشکال: درست است مناط وجوب در نزد صاحب فصول موصله بودند هست. این مطلب روشن هست و قید ایصال در مطلب دخالت دارد، نه این که صرف توقف ملاک وجوب باشد. فعل مقدمه با قید ایصال ملاک وجوب است. صرف توقف ملاک وجوب نیست.

تعبیر دیگر اینجا دارند: آنچه که ملاک وجوب است، اخص از توقف است، نه صرف توقف.

اخص از توقف است یعنی چه؟

دو چیز را باید در نظر بگیرید: یکی از آن ها بشود به نحو عام، یکی از آن ها بشود به نحو خاص. توقف، آن عام ماست اما واجب آن عام نیست. واجب یک قسم خاص از این عام است. قسم خاص آن است که ایصال هم در آن باشد.

آن که ایصال در آن هست مقدمه ای است، به اضافه همین ایصال است. ارتباط بین مقدمه ای که در آن ایصال هست با مقدمه ای که اعم از ایصال است.

ایصال داشته باشد یا نداشته باشد ارتباطش چیست؟ عام و خاص مطلق است. مقدمه موصله یک فرد خاص از مقدمه است. و آن که وجوب دارد مقدمه موصله هست.

بر این اساس ذی المقدمه بر مقدمه موصله متوقف است. اما نکته همین جاست. اما مقدمه با قید ایصال وجوب دارد، یعنی وجوب مقدمه متوقف است بر وجود ذی المقدمه. از یک طرف ملاحظه می فرمایید وجوب مقدمه متوقف بر وجود ذی المقدمه است و وجود ذی المقدمه متوقف بر وجود مقدمه است.

از یک طرف شد وجوب، از یک طرف شد وجود

این است که می گوییم موقوف غیر از موقف علیه است.

به عبارت دیگر: زمانی مقدمه واجب است که موصله باشد پس این موصله نقش در وجوب مقدمه دارد.

تقریب سوم:[3] بنابر قول کسانی که مقدمه واجب را واجب میدانند تلازم هست بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه. (اگر ذی المقدمه واجب هست مقدمه آن واجب هست).

روی این حساب وجوب مقدمه متوقف بر وجوب ذی المقدمه هست.

هوا واضح مقدمه بخواهد واجب باشد به چی گره خورده گره خورده هست به وجوب ذی المقدمه و ذی المقدمه باید واجب باشد تا مقدمه واجب باشد ولی چه شرگردان خودت میزنی ذی المقدمه لابود وجوب دارد بر اثر وجوب ذی المقدمه مقدمه واجبه این که قدمه اوله نه تو اینجا روشنه وجوب مقدمه متوقفه بر وجوب ذی المقدمه هست خیلی خوب

اشکال: ذی المقدمه هم بخواهد وجوب پیدا کند گویا وجوب ذی المقدمه متوقف بر وجوب مقدمه هست. مثال: صلات متستراً.

این ذی المقدمه وقتی وجوب دارد که آن مقدمه وجوب داشته باشد. مقدمه= سطری که منتهی به صلات بشود.

نتیجه: دو وجوب متوقف بر یک دیگر است و این دور است.

پاسخ: وجوبین متوقف بر یکدیگر نیستند. اینکه وجوب مقدمه متوقف بر وجوب ذی المقدمه هست در آن تردیدی نیست. اما این گونه نیست که وجوب ذی المقدمه متوقف بر وجوب مقدمه باشد.

این ذی المقدمه که وجوب نفسی دارد اگر به وجوب مقدمه موصله قائل بشویم، این ذی المقدمه واجب غیری هم دارد.

مقدمه چه زمانی واجب هست؟ وقتی که موصل باشد. چه زمانی موصل اتفاق می افتد؟ وقتی ذی المقدمه انجام بشود. پس ذی المقدمه همانطور که وجوب نفسی دارد وجوب غیری هم دارد. وجوب غیریش برای چیست؟ وجوب غیریش برای این است که در واقع وجود ذی المقدمه برای وجود مقدمه موصله مقومه هست.

همانجور که مقدمه موصله وجوب غیری دارد آنچه که در این مقدمه موصله دخیل است، آن هم باید وجوب غیری داشته باشد و اشکالی که لازم می آید این است که ذی المقدمه هم واجب نفسی باشد هم واجب غیری.

نتیجه: توقف این وجوب بر آن وجوب و آن وجوب بر این وجوب نیست.

ذی المقدمه دو تا وجوب داشته باشد یک وجوب نفسی یک وجوب غیری. وجوب نفسی دارد به خاطر اینکه امر به آن تعلق گرفته است گفته «صل متستراً». وجوب غیری هم دارد به خاطر اینکه این نماز مع الستر مقدمه است برای ستر موصله.

نتیجه: دوری در کار نیست

البته این مطلب که یک فعلی واجب باشد به دو وجوب (وجوب نفسی و وجوب غیری)، اشکالی در آن نیست کمان ذکرنا سابقاً: صلات ظهر هم وجوب نفسی دارد، هم وجوب غیری دارد. کسی که میخواست صلات عصر بخواند باید قبلش صلات ظهر را اتیان کند.

نتیجه کلام تا اینجا:

این اشکال دور که به صاحب فصول گفته بودند که هر کدام به تقریبی این دور را ذکر کرده بودند ظاهراً اشکال دور بر کلام صاحب فصول وارد نیست.

 


[1] - تحریر الاصول ج2 ص122/ کفایه الاصول ص124.
logo