1403/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
مکاسب محرمه/مسأله کهانت/ادامه اشکال صاحب مصباح الفقاهه به شیخ انصاری/ اشکال صاحب انوار الفقاهه به صاحب مصباح الفقاهه
موضوع: مکاسب محرمه/مسأله کهانت/ادامه اشکال صاحب مصباح الفقاهه به شیخ انصاری/ اشکال صاحب انوار الفقاهه به صاحب مصباح الفقاهه
بحث در مورد اشکال مرحوم خویی به استدلال شیخ انصاری (استدلال به خبر هیثم بر حرمت کهانت) بود.
مفهوم شرط را در این روایت بررسی می کنیم:
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ مَشَى إِلَى سَاحِرٍ أَوْ كَاهِنٍ أَوْ كَذَّابٍ يُصَدِّقُهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ مِنْ كِتَابٍ .[1]
ترجمه: پیامبر خدا (ص) فرمود: «هر کس به سوی ساحر یا کاهن یا دروغگویی برود و به آنچه میگوید ایمان بیاورد، به آنچه خدا از کتابش نازل کرده کفر ورزیده است.»
در مفهوم شرط، موضوع باید حفظ شود. اگر شرط وجود داشته باشد، منطوق میشود. اما اگر شرط وجود نداشته باشد و فقط موضوع حفظ شود، در مورد مفهوم گفته میشود که آن حکمی که در منطوق بود، اکنون به دلیل انتفای شرط، دیگر برقرار نیست.
در منطوق، وجوب اکرام زید در هنگام آمدن ثابت شد. اما در مفهوم، عدم وجوب اکرام در هنگام نیامدن ثابت میشود، نه حرمت اکرام.
در جلسه گذشته اشتباهی که اتفاق می افتاد مربوط به توجه نداشتن به همین نکته بود.
اشکال سومی که صاحب مصباح الفقاهه به شیخ انصاری دارد:[2]
وثالثا: ان غاية ما تدل عليه الرواية ان تصديق المخبر في اخباره حرام لانه غير حجة، واما حرمة اخبار المخبر فلا تدل الرواية على حرمته، كما هو الحال في اخبار الفاسق وغيره فيما لا يكون قوله حجة.
ترجمه: و سوم اینکه: حداکثر چیزی که روایت به آن اشاره دارد این است که تصدیق خبر دهنده در اخبارش حرام است، زیرا او دلیل محکمی ندارد. اما حرمت اخبار خبر دهنده، روایت بر حرمت آن دلالت نمیکند، همانطور که در مورد اخبار فاسق و غیره که سخنش دلیل نیست، چنین است.
توضیح: نهایت چیزی که دلالت دارد روایت بر آن، این که تصدیق مخبر در اخباری که میدهد حرام است. بخاطر اینکه سخن او حجت نیست و غیر حجت را ما حق نداریم تصدیق کنیم،
در ادامه می گوید: اما اینکه اخبار مخبر حرام باشد، این روایت دلالت بر حرمت او ندارد.
بعد صاحب انوار الفقاهه به همین جا اشکال کردند: می گوید که از راه ملازمه عرفی فهمیده می شود که نفس خبردادن حرام هست.
فرق حرمت غنا با حرمت کهانت:
اینجا با غنا فرق دارد. فرقش عبارت از این است: در مسئله غنا، خواندن غنا بود و شنیدن.
فرقش اینجا این است که در اینجا حالت وسطی دارد:
1- خبر او را شنید و تصدیق کرد. 2- خبر را شنید تصدیق نکرد 3- نه رد کرد نه تصدیق
ایشان می خواهند از راه حرمت شنیدن خبر و تصدیق، به این برسند که نفس خبر داندن حرام است.
نظر استاد: ما می خواهیم عرض کنیم که برای صرف شنیدن، دلیل بر حرمت نداریم. اگر اینجا را حرام ندانستیم که نمیدانیم، ملازمه هست بین حرام نبودن صرف شنیدن و حرام نبودن صرف گفتن. اصلا ملازمه تمام نیست.
اگر از روایت این فهمیده می شود که صرف شنیدن خبر کاهن حرام است، شاید می توانستیم ادعا کنیم که اگر شنیدن حرام است گفتن حرام است. اما روایت صرف شنیدن را حرام نکرده.
بسا ملاک در حرمت آن تصدیق کردن است. اگر روایت صرف شنیدن را حرام میکرد شاید میتوانستید بگویید گفتنش هم حرام است.
البته اگر همین رفتنشان ولو بدون تصدیق باعث تقویت و رونق کار آنها بشود و باعث تضعیف وحی بشود جایز نیست. این عدم جواز به لحاظ عوارضش است.