« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید علی موسوی اردبیلی

1404/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 اشکال به پاسخ محقق عراقی/ مقدمات /عام و خاص

موضوع: عام و خاص / مقدمات / اشکال به پاسخ محقق عراقی

 

در پاسخ به اشکالی که جلسه قبل مطرح شد، مرحوم محقق عراقی می‌فرماید: این اشکال تنها در صورتی وارد می‌شود که مدلول مطابقی اين الفاظ، خود معنای «احاطه» و «استیعاب» باشد، در حالی که ادعای ما اين نیست، بلکه می‌گوییم: مدلول مطابقی آن‌ها معنایی اسمی است که احاطه، استیعاب و شمول از لوازم آن است، و آن عبارت است از «مقدار کمّ مدخول و تحدید آن به بالاترین مرتبه» که لازمه‌ی عقلی آن، همان احاطه و شمول نسبت به همه‌ی افراد مندرج تحت آن است.

بنابراین، مدلول اين الفاظ از قبیل معانی اسامی وضع‌شده برای کمیت‌ها و مقادیر مثل: «نصف»، «ربع» و «ثلث» می‌باشد؛ به این بیان که لفظ «کلّ» مقدار کمّ مدخول را به بالاترین مرتبه‌اش بیان می‌کند، در برابر «بعض» که دایره‌ی آن را به بخشی محدود می‌سازد، و لازمه‌ی معنای فوق برای لفظ «کل»، احاطه و شمول نسبت به همه‌ی افراد مدخول است.

از این رو صحّت جاری ساختن احکام اسماء بر این الفاظ، به جهت همین معنای اسمی آن‌هاست، نه به این جهت که مدلول آن‌ها مفهوم احاطه و شمول یا مصداق آن باشد؛ زیرا بر فرض اول، لازم می‌آيد که لفظ «کلّ» مترادف با لفظ «احاطه» باشد، و بر فرض دوم، لازم می‌آيد که نتوان احکام اسم را بر آن‌ها جاری کرد.[1]

همچنان که از کلمات ایشان برمی‌آید، مدعای ایشان این نیست که مفهوم «کلّ» دربرگیرنده‌ی افراد مدخول خود است، بلکه مفهوم «کلّ» را «مقدار کمّ مدخول و تحدید آن به بالاترین مرتبه» دانسته‌اند که می‌توان به اختصار آن را «تمام افراد» نامید ـ همان گونه که در مدعای ما نيز گذشت.

البته ایشان، شمول و احاطه را لازمه‌ی عقلی ورود لفظ «کلّ» بر مدخول دانسته‌اند، در حالی‌که این سخن صحیح نیست؛ زیرا عموم الفاظ، مدلول دلیل عقلی نیست، بلکه مدلول لفظ است.

از این رو باید در پاسخ گفت: همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، نسبتی که میان لفظ «کلّ» و مدخول آن برقرار می‌شود، به نحوی وضع شده است که بر عموم و شمول دلالت دارد، و در نتیجه عموم، مدلول لفظی خواهد بود.

به بیان دیگر، همان‌گونه که مرحوم محقق عراقی نیز تصریح کرده‌اند، از حیث ورود بر مدخول و ایجاد نسبت میان آن‌ها، فرقی میان لفظ «کلّ» و الفاظ دیگری مانند «نصف» یا «ثلث» وجود ندارد و همچنانکه وقتی گفته می‌شود: «نصف الأربعة»، معنای «دو» نه از «نصف» به‌تنهایی و نه از «أربعة» به‌تنهایی برداشت می‌شود، بلکه نسبتی که میان «نصف» و «أربعة» برقرار است، سبب می‌شود که اين معنا از طرف نسبت برداشت شود، در مورد برداشت عموم نیز همین‌گونه است؛ به این معنا که نه مدخول «کلّ» به تنهایی دلالت بر شمول افراد خود دارد و نه لفظ «کلّ» در بر گیرنده‌ی افراد مدخول است، بلکه نسبتی که میان «کلّ» و مدخول آن برقرار می‌شود، موجب می‌گردد که عموم و شمول مدخول نسبت به افراد آن استفاده گردد.

نکته‌ی پایانی آن که همان گونه که در ضمن مطالب پیشین گذشت، عموم به معنای شمول یک مفهوم بر جمیع افراد آن نیست، بلکه مراد این است که لفظ دالّ بر یک مفهوم، هرگاه واجد عموم باشد، موجب می‌شود که تمام افراد آن مفهوم در مرحله‌ی دلالت تصوّری، مورد لحاظ قرار گیرند.

بر این اساس، می‌توان گفت: «عموم» نسبتی است که به وسیله‌ی یک دالّ لفظی میان یک مفهوم و افراد آن برقرار می‌شود و سبب می‌گردد که در مرحله‌ی دلالت تصوّری، همه‌ی افراد آن مفهوم ملحوظ واقع شوند.

 


logo