1404/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد مدعای مرحوم محقق حائری/ مفهوم غايت/مفاهيم
موضوع: مفاهيم/ مفهوم غايت/ نقد مدعای مرحوم محقق حائری
قول پنجم در مسأله دخول غايت در مغیّی، مربوط به مرحوم محقق حائری است که در اين خصوص فرمودهاند: «إنّه قد يكون شيئاً له أجزاء متّصلة، كالكوفة في قولنا: «سر من البصرة إلى الكوفة»، والليل في قولنا: «صم من الفجر إلى الليل»، فالحقّ التفصيل بين كون الغاية قيداً للفعل كالمثال الأوّل وبين كونها غاية للحكم كالمثال الثاني، ففي الأوّل داخلة في المغيّى، فإنّ الظاهر من المثال المذكور دخول جزء من السير المتخصّص بالكوفة في المطلوب، كما أنّ الظاهر منه دخول السير المتخصّص بالبصرة أيضاً في المطلوب، وفي الثاني خارجة عنه، فإنّ المفروض أنّها موجبة لرفع الحكم، فلا يمكن بعثه إلى الفعل المتخصّص بها كما لا يخفى.» [1]
اما مرحوم امام با اشکال در اين مدعا میفرمايد: «إنّ النزاع يجري في غاية الحكم كما يجري في غاية الموضوع و المتعلّق، فيقال: إنّ وجوب الصوم في قوله: «صم إلى الليل» هل ينقطع بانتهاء اليوم أو يبقى إلى دخول مقدار من الليل أو إلى انقضائه؟ فلا يختصّ النزاع بغاية الموضوع.»[2]
اما اشکال فرمايش مرحوم محقق حائری و نيز پاسخی که امام به ايشان دادهاند در اين است که مثالی که به عنوان غايت حکم در کلمات ايشات ذکر شده است، مثال صحيحی نيست و در آن مثال، غايت مربوط به متعلق حکم است نه خود حکم که وجوب باشد، و از اين جهت فرقی بين دو مثال مذکور در کلام مرحوم محقق حائری نيست، زيرا همان گونه که در مثال اول «کوفه» غايت برای «سير» است، در مثال دوم نيز «ليل» غايت برای «صوم» است و اگر «ليل» را در مثال دوم غايت برای «وجوب صوم» بدانيم، «کوفه» را نيز در مثال اول بايد غايت برای «وجوب سير» در نظر بگيریم.
بلکه برای غايت حکم مثالی که میتوان در نظر گرفت مواردی مثل: «کلّ شيء هو لك حلال حتّی تعلم أنّه حرام بعينه»[3] [4] و يا «کلّ شيء نظيف حتّی تعلم أنّه قذر»[5] [6] است که در آنها علم به حرمت يا نجاست، غايت برای حکم حليّت و طهارت در نظر گرفته شده است.
مرحوم آخوند با اين که مطلقاً قائل به عدم دخول غايت در مغيّی است و تفصيلی در مسأله نداده است، اين موارد را خارج از بحث دخول غايت در مغيّی دانسته و میفرمايند: در موردی که غايت مذکور در کلام، غايت برای حکم باشد، عدم دخول غايت در مغيّی مسلّم است و نيازمند بحث و بررسی نيست، زيرا در جايی که مغيّی حکم باشد نه محکوم به، معنا ندارد که از اين مطلب بحث شود که آيا غايت، داخل در حکم مغيّی هست يا خير؟ بله، میتوان در اين صورت از اين مطلب بحث کرد که آيا مغيّی که حکم است، به حصول غايت منقطع میگردد يا اين که استمرار دارد که ظاهر اين است که منقطع میگردد.[7]
اما اشکال اين مدعا اين است که در اين مقام، بحث از دخول غايت در حکم مغيّی نيست، بلکه از دخول غايت در خود مغيّی است، زيرا بحث مذکور لغوی است نه اصولی يا فقهی.
بنابر اين بايد گفت: اگر مغيّی حکم شرعی باشد و غايت آن حکمی ضدّ يا نقيض آن باشد ـ مثل اين که گفته شود: «هذا کان حراماً عليّ حتّی زالت حرمته أو صار حلالاً لي» ـ و يا چيزی باشد که ملازم با وجود حکمی ضد مغيّی میباشد
ـ مثل اين که گفته شود: «هذا الخمر کان حراماً حتّی صار خلاً» ـ چون لازمه دخول غايت در مغيّی در اين فرض جمع بين ضدّين يا نقيضين میباشد، بنابر اين غايت در اين موارد نمیتواند داخل در مغيّی باشد، و اين مطلب مستند به قرينه عقليه است و بر خلاف فرمايش آخوند، ارتباطی به ظهور کلام ندارد.
بلکه در مواردی که مغیّی حکم شرعی نيست نيز ممکن است که چنين حالتی وجود داشته باشد؛ مثلاً اگر گفته شود: «هذا الجدار کان أبيض حتّى صُبغ باللون الأسود» معلوم است که به همان ملاک فوق، غايت مذکور در آن نمیتواند داخل در مغیّی باشد.
و بايد دقت داشت که لازمه آنچه گذشت اين نيست که در جميع مواردی که مغیّی حکم شرعی است، غايت خارج از آن باشد، زيرا لزوماً غايت حکم شرعی چيزی نيست که با آن تضادّ يا تناقض داشته باشد؛ مثلاً چنانچه گفته شود: «هذا العمل حرام إلی الساعة الرابعة عصراً» اشکالی در دخول غايت در مغیّی وجود نخواهد داشت.
در نتيجه میتوان ادعا کرد که غايت بما هو، مطلقاً داخل در مغيّی است مگر اين که قرينهای بر خلاف آن وجود داشته باشد و در اين مطلب فرقی بين اين که مغیّی حکم شرعی باشد يا غير آن وجود ندارد.