1404/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
ادله حجیت اجماع/اجماع /امارات و حجج
موضوع: امارات و حجج/اجماع /ادله حجیت اجماع
تعریف اجماع از منظر صاحب نظران:
صاحب فصول در کتاب الفصول الغرویه، میفرماید: اجماع یعنی توافق کاشف از قول معصوم. در بیان همهی صاحب نظران این مطلب با تعابیر مختلف به ثبت رسیده است.
رأی شیخ انصاری:
شیخ انصاری در کتاب رسائل اجماع منقول را بحث میکند. بعد از آن که میفرماید یکی از اموری که از قلمرو اصل عدم حجیت ظن خارج میشود، اجماع منقول است. اجماع، بین الفریقین عبارت است از توافق کل علمای یک عصر. بعد میفرماید در بارهی اجماع تعاریف متعددی آمده است و به تعریف علامه حلی اکتفا کرده است که در کتاب تهذیب الوصول فرموده: اجماع عبارت است از توافق امت اسلامی؛ به تعبیر دیگر اجماع عبارت است از توافق اهل حل و عقد. این دو تا تعبیر در بیان علامه حلی آمده است. دلیل بر اعتبار اجماع وجود معصوم در ضمن مجمعین است. اگر اجماع متضمن قول معصوم نباشد، اعتباری ندارد. در این رابطه استشهاد میکند به قول محقق حلی در کتاب معتبر، ج1، ص31 که در مقدمه کتاب ادلهی اربعه را ذکر میکند و به اجماع که میرسد میفرماید: «فعندنا هو حجة بانضمام المعصوم».[1] اجماع اگر متضمن قول معصوم باشد، حجیت دارد. آنگاه میفرماید اگر صد نفر فقیه با هم توافق داشته باشند؛ ولی قول معصوم در ضمن آن احراز نشود، اجماعی نیست و اعتباری ندارد و اگر دو نفر توافق داشته باشند که در ضمن آن قول معصوم یا خود معصوم وجود داشته باشد، اعتبار و حجیت دارد. آنگاه در بارهی مدرک اجماع اشارتهایی دارد که از این قرار است:
ادله حجیت اجماع:
در بارهی مستند اجماع آنچه که از کلمات اصحاب استفاده میشود به ترتیب یکی از سه چیز است:
مستند اول این است که اجماع فقهاء محقق شود و در ضمن آن وجود مبارک معصوم سلام الله تعالی علیه حس شود که مدرک، حسّ وجود امام است و لو به شکل غیر متعین باشد؛ ولی حس قطعی باشد. در این صورت این اجماع قطعا از حجیت و اعتبار برخوردار است. این صورت بسیار نادر است و میشود گفت که قابل اعلام نباشد؛ برای این که به طور عموم برای فقهاء میسور نیست.
مدرک دوم همان چیزی باشد که شیخ طوسی بیان کرده است که اجماع فقهاء ملازمه با قول معصوم دارد از باب قاعده لطف. این قاعده که در حقیقت یک ملازمه بین توافق کل فقهاء و وجود قول معصوم را بیان میکند، به دو صورت تصور میشود: یکی ملازمه عقلیه و دیگری ملازمه عادیه. ملازمه عقلیه به این صورت است که از باب حکم عقل کلامی است که اگر امام در بین مجموع نباشد خللی در اصل وجود احکام به وجود میآید و از انجا که امام حافظ شریعت است، در بین مجمعین وجود او یا قولش باید باشد یا به طور ملازمه عادیه باشد و منظور از ملازمه عادیه این است که مرئوسین با رئیس یک ملازمه عادیه دارند. کل فقهاء مرئوسین هستند و اما عصر علیه السلام رئیس کل است. مرئوسین اگر همه با هم یک مطلبی را اعلام کنند، ملازمه عادیه دارد با این که رأی رئیس هم همین است.
اگر گفته شود در رئیس و مرئوس عادی چنین است، نه در امام و فقهاء. جواب این است که ما عقیده داریم که امام قوی تر و برتر از رئیس عادی است و ارتباط فقیه با امام از قلب و جان برخواسته است و افراد عادی ممکن است تنها در ظاهر با رئیس ارتباط داشته باشند.
مستند سوم این است که جمعی از متأخرین میگویند از اتفاق کل فقهاء وجود معصوم حدس زده میشود. منظور از این حدس، معنای لغوی آن که گمانه زنی است نیست؛ بلکه یک نوع درک است که وجود و قول مولی را درک میکنند. این قسم به دو صورت تصور میشود: صورت اول این است که درک بر اساس مقدمات حسیه و قطعیه باشد. در این صورت درک صحیح و قطعی خواهد بود. صورت دوم بر اساس اجتهادات و رأی و نظر است که برای خود حاکی و محقق و مجتهد، درک است؛ ولی برای دیگران اثری ندارد.
حدس و درک به صورت اولی که از روی حس و مقدمات عقلیه باشد میسور نیست، پس درک مربوط به صورت دوم میشود که فقیه با اشراف و تبحر رأیی که دارد قابل اعتماد است یا حد اقل موجب ظن میشود و به این ترتیب آراء فقهاء وقتی بهم ضمیمه شوند، محقق میبیند که حتی روایت ضعیفی هم در کار نیست و بر اساس اجتهادات خودش مطمئن میشود که این حکم مطابق نظر صاحب شرع است.
رأی و نظر محقق خراسانی:
محقق خراسانی با سبک و سیاق شیخ انصاری و با تبعیت از او، عنوان بحث را تحت عنوان اجماع منقول تنظیم کرده است و میفرماید: امر اول در بارهی توضیح اجماع است. اجماع یعنی توافق کل فقهاء با در ضمن داشتن رأی معصوم. در مدارک اجماع تقریبا همان سبک شیخ انصاری را دنبال کرده است و میفرماید: اما علم به وجود امام در ضمن مجمعین به سه صورت تصور میشود:
صورت اول همان است که وجود مقدس امام در جمع مجمعین باشد و شخص او در جمع فقهاء قرار داشته باشد که این اجماع در اصطلاح شیخ انصاری و محقق خراسانی اجماع دخولی نام گذاری شده است که امام داخل در جمع مجمعین است. این گونه اجماع موردش نادر است و مستند مجمعین به طور کل، این صورت از مدرکجویی نخواهد بود.
صورت دوم از مدارک اعتبار اجماع همان قاعده لطف است. قاعده لطف عبارت از این است که از سوی شارع و حافظان دین باید برای عباد کمکی در جهت صحت و درستی احکام صورت گیرد تا احکام سالم و درست بماند. بنابراین قاعده لطف که یک قاعده کلامی است، بر اساس حکم عقل یک ملازمه عقلیه اعلام میکند بین مجمعین و وجود قول معصوم در جمع آنان.
صورت سوم این است که نه ملازمه عقلیه است و نه ملازمه عادیه؛ بلکه از طریق کشف است و استکشافی که صورت میگیرد همان چیزی است که در بیان شیخ آمده که فرمود کل فقهاء توافق داشته باشند؛ لذا کسانی که اجماع اعلام کرده و اگر یک نفر مخالف بوده، مخالفت یک فرد معلوم النسب اشکال ندارد یا اجماع در عصر قبلی بوده.
در انتها محقق خراسانی یک مطلبی را اضافه میکند و میفرماید یک صورت دیگری هم هست و آن برای افراد اوحدی و ولائیهای اهل بصیرت است که آنان شرفیاب میشوند و از شخص امام حکم و دستور را میگیرند ولی داعی بر اخفاء دارند. روایاتی است دال بر این که کسی ادعا رؤیت و تشرف نکند. یا به جهت این که نواصب اشکالی نکنند، داعی بر اخفاء دارند. این اجماع هم در اصطلاح شیخ انصاری و محقق خراسانی اجماع تشرفی است که محضر خود امام تشرف یافته است. مؤید بر این مطلب از لحاظ تحقیقی اولا این است که متشرفین معروف هستند. همان طوری که موثقین معروف (نجاشی، شیخ و کشی) و غیر معروف (شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ کلینی) داریم، در اینجا هم متشرفین معروف و غیر معروف داریم؛ نواب اربعه متشرفین معروف اند و روایتی که به آنان مربوط شود عالی النسب است و اعتبار بالایی برای آن قائل هستیم. در غیر آنان متشرفین غیر معروف هستند از جمله شیخ مفید که ایشان جزء متشرفین است و امام عصر علیه السلام در ارتباط بوده است. حکایت معروفی است که موجب وثوق به صدور میشود. معروفیت حکایت فرق نمیکند در کتب باشد یا در السن. حکایت این است که شیخ مفید در کاظمین مرجع فقهی بود و فتوا میداد. یک روز مردی با عجله و شتاب آمد و سؤال کرد که زنی حاملهی فوت شده است و طفل در بطنش زنده نشان میدهد. شیخ بر اساس قواعد عامه فرموده باشد که جسد میت حرمت دارد و تصرف در آن جایز نیست و کسی که به دنیا نیامده حکمی ندارد. آن فرد تا رفت فرد دیگری وارد شد با یک شمای دیگر و فرمود: شیخ فتوایت را عوض کن و بگو شکم آن زن را پاره کنند و بچه را در آورند. بعد شکم را بدوزند و دفن کنند. شیخ مفید تکانی خورد. در دفتر خود را بست. اگر کسی اهلیت برای کاری مثل فتوا یا تدریس یا ... ندارد خود را برای این سمت معرفی نکند. شیخ گفت من اهلیت ندارم. فردای آن روز همان آقا آمد و فرمود: چرا فتوا نمیدهی؟ گفت من فتوا را اشتباه میکنم و اهلیت ندارم. آقا فرمود برو بنشین هر وقت اشتباه کردی من کمکت میکنم. «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ»[2] شیخ وقتی از دنیا رفت این جملات روی سنگ قبرش نوشته شد
لا صوت الناعي بفقدك أنه يوم على آل الرسول عظيم
إن كنت قد غيبت في جدث الثرى فالعدل والتوحيد فيك مقيم
والقائم المهدي يفرح كلما تليت عليك من الدروس علوم[3]
شیخ مفید جزء افرادی است که فتوا و حکم شرعی را مستقیما از آقا در غیاب و حضور گرفته باشد. خود محقق خراسانی که جسمش سالم دیده شده است و ایشان خودش از کسانی است که مولی امیرالمؤمنین در عالم خواب برایش دستور داده بود که شیخ محمد کاظم اصول خیلی گستره شده، جمعش کن. آن همه مطالب در دو جلد گنجانده شده عادی نیست. نکتهی قابل توجه این است که طلبه تا ارتباطش را با آقا بر قرار نکند به جایی نمیرسد.