« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1404/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی رأی اخباری‌ها در مورد حجیت ظواهر از منظر سید الخوئی/حجیت ظواهر /امارات و حجج

 

موضوع: امارات و حجج/حجیت ظواهر /بررسی رأی اخباری‌ها در مورد حجیت ظواهر از منظر سید الخوئی

 

بحث در باره‌ی حجیت ظواهر بخصوص ظواهر کتاب از منظر سیدنا الاستاد:

گفته شد که سیدنا الاستاد فرمود حجیت ظواهر از امور متسالم علیه عند الاصحاب است؛ اما سه امری مورد بحث قرار دارد که نتیجه‌ی آن کامل شدن بحث خواهد بود. امر اول مربوط به اطلاق حجیت ظاهر و تقید آن به حصول ظن بود. امر دوم بحث در باره‌ی اطلاق حجیت ظاهر یا تقید آن به مقصودین به افهام است. امر سوم بحث در باره‌ی حجیت ظاهر کتاب از منظر اخباری‌ها است. ادو امر اول بحث شد و گفته شد که حجیت اطلاق دارد و مقید به حصول ظن و قصد افهام نیست؛ چون بدون شک و شبهه بنای عقلاء بر حجیت ظاهر کلام است.

رأی اخباری‌ها و ادله‌ی آنان:

اما امر سوم که بحث در باره‌ی اصل حجیت ظاهر کتاب بر اساس رأی اخباری‌ها است، در این رابطه محدیثین اخباری مسلک بحث‌هایی دارند که عمده‌ منبع آنان کتاب «الفوائد المدینیه» استرآبادی است. به طور کلی بحث آنان به دو صورت صغروی و کبروی متصور می‌شود. بحث صغروی این است که اصل انعقاد ظهور نسبت به ظاهر کتاب مورد تأمل است. بحث کبروی این است که ظاهر کتاب حجیت ندارد. برای عدم انعقاد ظهور نسبت به ظاهر کتاب چهار وجه ذکر می‌کنند.

وجه اول این است که گفته می‌شود آیات قرآن مانند رموز است، شبیه حروف مقطعه. الفاظ قرآن الفاظ عادی و طبیعی و عرفی نیست و چیزی شبیه رموز است و معنای آن به آسانی قابل فهم نخواهد بود و ظاهری ندارد تا ما از آن استفاده کنیم. بنابراین اخباری‌ها که می‌گویند الفاظ قرآن مانند رموز است و نتیجه اش این است که ظاهری برای آن منعقد نیست.

جواب: سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج2، ص142 در برابر این استدلال می‌فرماید: اگر قائل شویم به این که الفاظ قرآن مانند رموز است و قابل استفاده نیست لازمی دارد که احدی به آن متلزم شده نمی‌تواند. آن لازم این است که بگوییم قرآن معجزه نیست. اگر رموز است معجزه نیست. معجزه این است که مردم و اهل فهم و کسانی که مقدمات مسأله را بلدند قرآن را بفهمند و به معجزه بودن آن پی ببرند. عرب آن روز از ظاهر کتاب استفاده کردند بعضی متدین شدند و برخی جبهه گرفتند و گفتند قرآن سحر است و باید از آن اجتناب کردند. مضامین را عالی دیدند و بافت ادبی را از حد بشر عادی فراتر یافتند و لذا به سحر بودن آن حکم کردند. علاوه بر این که ارجاعات ائمه شاهدی است بر این که ظاهر برای کتاب منعقد است.

وجه دوم این است که می‌گویند آیات دارای مضامین غامضه و عمیق اند که غیر راسخان آن را درک نمی‌توانند، پس ظاهر بدون مراجعه به آل البیت و من خوطب به قابل استفاده و فهم معنا میسور نخواهد بود. «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ».[1]

جواب: سیدنا الاستاد می‌فرماید این اشکال هم وارد نیست؛ برای این که قرآن دارای مضامین عالیه‌ی است و دارای محتوای در نهایت عمق و غموض است اما ظاهری هم دارد و ظواهر آن قابل انکار نیست؛ بنابراین ما که می‌گوییم از قرآن استفاده شود، مراد این است که از ظاهر آن استفاده شود و غموضات و عمق‌ها موکول به «من خوطب‌به» است. پس بطن عمیق قرآن موجب عدم تحقق ظاهر نیست؛ بلکه قرآن ظاهری دارد و باطنی هم برای آن وجود دارد. بنابراین این وجه هم وجهی نیست که اخباری‌ها را به هدف شان برساند.

وجه سوم این است که گفته می‌شود آیات ظواهری داشته باشند ولی مانع دارند؛ برای این که علم به تخصیص، نسخ و تقیید در الفاظ قرآن وجود دارد، پس این تخصیصات و تقییدات در آیات اجمال ایجاد می‌کند و لذا استفاده از ظاهر قرآن ممکن نخواهد بود؛ چون اجمال که بود ظهوری نیست.

جواب: سیدنا الاستاد می‌فرماید این وجه هم قابل التزام نیست؛ برای این که کثرت تخصیصات و تقییدات موجب فحص می‌شود و اثرش تا این مقدار است؛ اما ظهور را از بین نمی‌برد. حتی ما می‌گوییم نسبت به استفاده از ظاهر قرآن هم فحصی به عمل آید و فهم ظاهر قرآن در جهت استنباط از قرآن، قدرت استنباط می‌طلبد و فرد در حد اجتهاد باشد تا بتواند از ظاهر آن استفاده کند تا کتاب الله مصدر اصلی برای صدور حکم شود.

وجه چهارم روایات متعدد تحریف نما است و چنین می‌نمایند که در قرآن تحریفی صورت گرفته است. روایات در حد متعدد است و اکثرا از طریق ابناء عامه است و شاید در حد استفاضه باشد. این روایات اعلام می‌کنند که قرآن بر آن وضعیت وحیانی خود باقی نیست و تحریف شده است. پس از آن که علم به تحریف بود به ظاهر قرآن استناد نمی‌شود؛ چون تحریف شبهه ایجاد می‌کند و شبهه مانع ظهور است.

تتمه: این وجه، وجه احتمالی است. محقق خراسانی در جهت نفع محدثین بر اساس احتمال گفته است و خود اخباری‌ها قائل به تحریف نیست و در فوائد مدنیه این وجه وجود ندارد. محققین اصول می‌گویند اگر اخباری‌ها این وجه را ارائه کنند می‌تواند وجهی برای آنان باشد.

جواب: سیدنا الاستاد که در باره صیانة القرآن عن التحریف در البیان بحث کرده، می‌فرماید این وجه قابل التزام نیست. اولا اصل قضیه تحریف قرآن یک امر موهوم است و هیچ اساسی ندارد. قرآن از زمان حضرت رسول 9 تا عصر ما از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. علی التحقیق چیزی که در درجه‌ی اعلای از اهمیت باشد محفوظیت و مصونیت خواهد داشت. تا جایی که بدون کتابت آن، حفاظی بوده است. در صدر حفاظ زیادی بوده است. پس انحرافی وجود ندارد. ثانیا بر فرض امکان عقلی یا وهمی بگوییم تحریفی بوده است در بیان محقق خراسانی آمده بود که در حد اسقاط و تصحیف بوده است نه تحریف در حد یک آیه یا یک سوره. اگر تحریفی صورت گرفته باشد ایجاد اشکال نسبت به ظواهر نمی‌کند چون ظواهر در کتاب الله محفوظ است و دلالت بر مدلول می‌کند و اهل لسان از آن آیات معنا را می‌فهمند و آن ظاهر اعتبار خودش را دارد. تحریف جزئی اگر وارد شده باشد در معظم آیات نیست و در آیات جزئی اگر وارد شده باشد یک احتمال است و بنای عقلاء در اخذ به ظاهر بر عدم اعتناء به احتمال ضعیف است؛ لذا ادعای تحریف از اساس باطل است و بر فرض تنزل باطل اندر باطل است. پس این وجوه اساس ندارد.

بحث کبروی:

اما بحث کبروی این است که قرآن ظاهر دارد ولی ظاهر آن حجیت ندارد. در این مورد دو وجه از سوی محدثین اخباری ارائه می‌شود. وجه اول این است که می‌گویند قرآن داری محکم و متشابه است و ظاهر جزء متشابه است و استفاده از متشابه ممنوع است؛ چون متشابه احتمالات دارد و کسی نمی‌تواند از یک احتمالی که به ذهنش برسد استفاده کند. بنابراین موکول به راسخون شده است و برای قرآن هر چند ظاهری دیده شود، حجیت ندارد؛ چون منع صریح خود قرآن وجود دارد.

جواب: سیدنا الاستاد در جواب این وجه می‌فرماید: متشابه دو معنا دارد. در لغت به معنای این است که یک عنوان دو معنای شبیه هم داشته باشد. در اصطلاح این است که یک لفظ معنای خاصی نداشته باشد و احتمالات متعددی در آن وجود داشته باشد. بنابراین ظاهر قرآن که لفظی است و یک معنا اعلام می‌شود قطعا متشابه نیست. ثانیا اگر فرض کنیم که تشابه احتمالی باشد بنای عقلاء عدم اعتناء بر تشابه احتمالی است. دلیل بر عدم منع ارجاعات معصومین هستند که در صورت تعارض فقهاء را ارجاع به کتاب الله داده اند به صورت مطلق؛ چنانکه در حدیثی آمده: «إذا ورد عليكم حديثان مختلفان ، فاعرضوهما على كتاب اللّه، فما وافق كتاب اللّه فخذوه، وما خالف كتاب اللّه فذروه».[2] پس منعی از استفاده از ظاهر وجود ندارد.

وجه دوم این است که می‌گویند در باره‌ی تفسیر قرآن روایاتی در حد استفاضه بلکه متواتر رسیده است که تفسیر به رأی کفر را در پی دارد چنانکه در تفسر عیاشی آمده «من فسر [برأيه‌] آية من كتاب الله فقد كفر»[3] پس استفاده مستقیم از قرآن بدون مراجعه به معصوم تفسیر به رأی است. این دلیل در آخر به جایی می‌رسد که اصولیون هم با عبارات لطیفی ملتزم می‌شوند که در تفسیر باید به معصومین مراجعه کرد و بدون آن تفسیر درست نیست.

در بیانات دیگران آمده بود که تفسیر کشف القناع است. ظاهر قرآن نه مغطا است و نه قناع است و استفاده از ظاهر کشف القناع نیست. بر فرض اگر بگوییم فهم معنا از قرآن تفسیر است، در غیر کلام الله فهم معنا را تفسیر نمی‌گویند و در قرآن تفسیر می‌گویند، در این صورت باز اشکال وارد نیست؛ چون تفسیر به رأی تفسیری است که بر اساس ذوق و استحسان و احتمال یا ذهنیت استخراج شود؛ اما اگر تفسیر با مراجعه به روایات و تحقیق صورت گیرد، استفاده از ظاهر قرآن با این شیوه تفسیر به رأی نیست. در اینجا هر دو رأی یکی می شود. اصولیون هم می‌گویند در تفسیر باید به روایات مراجعه شود. «اعترفتم بما اعلنوا». در استفاده از ظواهر هم باید مراجعه صورت گیرد؛ آنگاه ظاهر قرآن مستند قرار گیرد. نکته‌ی جدید این است که رأی اصولیون و اخباریون در جهت استفاده از ظاهر قرآن در نهایت متحد می‌شود.


logo