1404/09/12
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی حجیت ظواهر از منظر سیدالخوئی/حجیت ظواهر /امارات و حجج
موضوع: امارات و حجج/حجیت ظواهر /بررسی حجیت ظواهر از منظر سیدالخوئی
بحث و تحقیق در بارهی حجیت ظواهر از منظور سیدنا الاستاد:
در کتاب مصباح الاصول، ج2، ص137 سیدنا الاستاد در بارهی حجیت ظواهر، به طور کلی، میفرماید: حجیت ظواهر کتاب و سنت و به نحو عموم حجیت ظواهر کلام امر متسالم علیه در نزد عقلاء است و سیرهی قطعیهی عقلاء نسبت به این مطلب استقرار دارد. این سیره مورد امضای شرع نیز میباشد. شرع و شارع شیوهی جدا از سیرهی عقلاء در این باره ندارد. اما اشکالات جزئی که گفته میشود همانند اشکالاتی که در کلام شیخ انصاری، محقق خراسانی و محقق نائینی گفته شد، سیدنا الاستاد هم همان اشکالات را با تنسیق دیگری بیان میکند که قسمتهایی از بحث در حد وسیع و گستردهتری مطرح شده است.
سیدنا الاستاد میفرماید: آنچه که در بارهی حجیت ظواهر مورد بحث قرار میگیرد، سه امر هستند. امر اول این است که گفته میشود حجیت ظواهر مشروط باشد به ظن به وفاق یا عدم ظن به خلاف. امر دوم عبارت است از این که گفته میشود حجیت ظواهر اختصاص دارد به مقصودین به افهام. امر سوم این است که اصل حجیت ظاهر کتاب مورد نقاش و مورد نظر است که حجیتش ثابت نیست.
بررسی اشتراط حجیت ظواهر به حصول ظن بر وفاق یا نبود ظن بر خلاف:
اما مورد اول که حجیت ظواهر مقید باشد به حصول ظن بر وفاق یا عدم ظن بر خلاف، در این مرحله میفرماید: چنین اشتراطی از اساس دلیل ندارد. مستند حجیت ظهور بنای عقلاء است. در بنای عقلاء تقید و تقیید نسبت به موافقت ظن و عدم وجود ظن بر خلاف دیده نمیشود؛ لذا اگر یک مکلفی بر خلاف ظاهر دستور مولی عمل کند و بعد از مخالفت اعتذار و توجیهی داشته باشد که برای من ظن بر خلاف وجود داشت، این توجیه پذیرفته نمیشود و این اعتذار در نزد عقلاء مقبول نیست؛ بلکه این فرد استحقاق مذمت دارد و این خود بر اساس وجدان یا تحقیق میدانی دلیلی است بر این که ظن بر خلاف از حجیت ظاهر جلوگیری نمیکند.
بررسی اختصاص داشتن حجیت ظواهر به مقصودی به افهام:
مورد دوم که حجیت ظواهر اختصاص داشته باشد به مقصودین به افهام، این مطلب بیانی است از محقق قمی که شرح آن قبلا بیان شد. محقق قمی در کتاب قوانین الاصول میفرماید: خطابات اختصاص به مقصودین بالافهام دارند. گفته شد که مقصودین به افهام همان مخاطبین هستند. نسبت به آنان اصالة الظهور جا دارد و ظاهر کلام متکلم و مولی اعتبار دارد. سیدنا الاستاد شرح کلام او را واضح تر بیان کرده است؛ چنانکه میفرماید: محقق قمی بر این نظر است که اختصاص داشتن خطاب به مقصودین بالافهام بر اساس دو وجه است. وجه اول اصل عقلائی است. یکی از اصول عقلائیه اصالة عدم الغفلة است. این اصل اعتبارش در اصول کامل و مورد تأیید صاحب نظران است و یک اصل عقلائی است. منظور از این اصل عقلائی این است که اگر مولی در مقام بیان باشد و فعلی را بیان کند و در بارهی آن بحث کند یا کلامی را اعلام کند، طبیعت اولی اقتضا دارد که گوینده در حال درک صحیح است نه در حال غفلت. اگر شک کنیم که مولی بیانی که داشته است ممکن است با واقع منطبق نباشد و مولی غفلت کرده باشد، در اینجا اصالة عدم الغفلة جاری است.
بعد میفرماید: منشأ ظهور یا منشأ اصالة الظهور همین اصالة الغفلة است. گفته میشود اصالة الظهور مستند و مدرکی جز اصالة عدم الغفلة ندارد؛ به این صورت که مولی اگر در مقام بیان باشد و مطلبی را اعلام کند، آنگاه اگر مکلف شک کند که مولی قرینهی بر خلاف مرادش نصب نکرده شاید از نصب قرینه غفلت کرده باشد، اینجا اصالة عدم الغفلة جاری است و شک را بر میدارد و جانمایهی اصالة الظهور میشود.
این مطلب تا بدینجا نسبت به مقصودین بالافهام درست است که هر کسی اگر در جلسهی خطاب باشد و احتمال دهد که نصب قرینه فراموش شده باشد، اصالة عدم الغفلة آن را بر میدارد و اصالة الظهور پیدا و محقق میشود. اما در بارهی غیر مقصودین بالافهام، این اصل اثر ندارد؛ برای این که در مورد غیر مقصودین بالافهام یعنی غائبین یک احتمال دیگری هم در کار است و آن این است که احتمال دارد یک قرینهی منفصلهی در کار بوده؛ لذا در کلام مولی گاهی قرینهی منفصله جا دارد و دیده میشود. ممکن است بر اساس اتکال به قرینه منفصله مطلبی وجود داشته باشد، نه بر اساس ظاهر بیان. بنابراین چون قرینهی منفصله احتمالش در کار است؛ لذا اصالة عدم الغفلة قرینه منفصله را نفی نمیتواند؛ زیرا این اصل احتمال غفلت در حال بیان را برطرف میکند؛ اما قرینه منفصله احتمال دارد بعدا گفته شود و با این اصل رفع نمیشود؛ لذا اصالة الظهور اساسش در بارهی غیر مقصودین بالافهام منتفی است.
بعد میفرماید: اگر اصالة الظهور را در نظر گیریم با این که علم اجمالی داریم به مخصصات منفصله، این اصل در موردی که مخصصات منفصله در کار باشد، در حد علم اجمالی جا برای اجرا ندارد؛ لذا به آن تمسک نمیشود چون علم اجمالی به مخصصات منفصله وجود دارد. به این اصل که تمسک نشد، بیان نسبت به غیر مقصودین بالافهام ظهوری ندارد تا از حجیت آن بحث شود و سالبه منتفی به انتفاء موضوع میشود.
وجه دوم این است که میگوید روایاتی که به دست ما رسیده اند مقطعات اند و با تمام تفاصیل از بدو تا ختم در اختیار ما نیست. هر سائلی از یک مسألهی سؤال کرده است و یک تکه از جواب وجود دارد. در صورت وجود مقطعات ممکن است کسانی که تقطیع کرده اند یک قرینهی داشته اند و بر اساس آن تقطیع به وجود آمده باشد. بنابراین پس از علم به تقطیع و احتمال وجود قرینهی منفصله در تقطیع، ظاهر به طور کل اعتبار نخواهد داشت و حد اقل حجیت ظواهر مورد تردید قرار میگیرد.
این دو دلیل در بیان محقق قمی آمده و سیدنا الاستاد آن را توضیح داده است. سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج2، ص137 به بعد میفرماید: اما دلیل اولی که از سوی محقق قمی اعلام شده است دقیقا قابل التزام نیست برای این که اصالة عدم الغفلة با اصالة الظهور اصلا ربطی به هم ندارند نه این که اصالة عدم الغفلة بنیاد اصالة الظهور باشد؛ برای این که اصالة عدم الغفلة منشأش اقتضای طبیعت اولیهی انسان و مقتضای طبیعت عمل است و منشأ آن اقتضای طبیعت است که گفته میشود متقضای طبیعت این است مگر این که خلافش ثابت شود؛ به عبارت عامیانه جریان طبیعی این است مگر این که خلافش با دلیل خاصی ثابت شود؛ اما اصالة الظهور منشأش وضع الفاظ است و مربوط به وضع الفاظ است. لفظ برای یک معنا وضع شده است و پس از وضع آن لفظ بر اساس وضع اولی ظهور دارد در همان معنای موضوع له خودش و آن هم مستندش بناء عقلاء است. خلاصه این دو اصل هر دو اصل عقلائی است منتها از لحاظ منشأ فرق میکند یکی منشأش طبع اولی است و دیگر منشأش وضع اولی است. اما در بارهی حجیت ظهور در حقیقت همان خود اصالة الظهور کافی است. اصالة الظهوری که مستند اصلی آن یک بنای قطعی و مستقر و مستمر عقلائی است و بناء آنان بر این است که ظاهر کلام اعتبار دارد. به تعبیر محقق نائینی قوام مدنیت بر اساس اعتبار ظهور کلام است و اگر نه قوام به هم میریزد. بنابراین دلیل اول که بسیار با دقت و تحقیق اقامه شد جوابش به صورت محکم و اجود داده شد.
اما دلیل و وجه دوم که میگفت روایات مقطعات است و ایجاد شبهه میکند که قرائنی بوده و قطع به چه صورت بوده؟ و چه دلیلی داشته است؟ به طور کل اعتماد کلی از ظاهر هر روایتی سلب میشود چون روایات صدمه دیده است و سلامتش به طور کامل محفوظ نیست. در جواب سیدنا الاستاد همان جواب محقق نائینی را بیان کرده منتها با بیان واضح تر و سادهتری که شرح میدهد و مثال میزند. دأب ایشان بر توضیح مطلب با مثال است و مثالهایی را از عرف میگیرد و در جهت اثبات مطلب خود به کار میگیرد. میفرماید: در این رابطه اگر فرد تقطیع کننده آدمی باشد که به استحسان و قیاس عمل میکند و از نظر فضل و کمال در حد قابل توجهی نیست و از حیث ورع و تقوا هم به جایی نرسیده، ممکن است بگوییم تقطیع اشکال ایجاد میکند؛ اما اگر از لحاظ شرایط، شخصی که تقطیع کرده اشراف کامل به روایات دارد و متمحض در بارهی روایات است و از لحاظ تقوا گفته میشود که مثلا شیخ کلینی معصوم نیست؛ ولی گناه نمیکند و معنای معصوم در بارهی او به کار میرود. فقهاء همین گونه اند. حضرت امام قدس الله نفسه الزکیه در بارهی آیت الله خونساری قدس الله نفسه الزکیه فرمود: در بارهی تقوای آقای خونساری شکی نیست؛ بلکه در بارهی عصمتش شک است که اهل عصمت نباشد و تقوایش صد در صد محرز است. آیت الله خونساری تا وقتی در تهران در قید حیات بود، موشکهای صدام تلفات جانی نداشت.
بنابراین اهل علم باید بدانند که قضیه از چه قرار است. از ابتدا خود را در این مسیر قرار دهد که معصوم نیست؛ ولی گناه نمیکند. شیخ کلینی را سیدنا الاستاد مثال زده است که در اشراف به روایات، تنفس و حشرش با روایات بود. قرب زمانی و قداست نفسانی و دقت بی بدیلی دارد. بنابراین اعتماد به او در حد کامل است و اگر تقطیع کرده باشد در جایش تقطیع کرده و قرینهی در کار نبوده است تا ظهور صدمه ببیند. بنابراین تقطیعات از سوی افراد نا اهل و ابتدائی صورت نگرفته است و اگر نه لا طائلاتی که بعضی از افراد نا اهل امروزه نسبت به عظمت و عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها زده است، کشف میکند که سواد، فهم و تقوا نداشته است. اگر کسی کوچک ترین تقوایی داشته باشد و فهمی داشته باشد و نور ولایت در عمق دلش ساطع باشد چنین لا طائلاتی نخواهد گفت.
سیدنا الاستاد میفرماید: تقطیع ایجاد اشکال نمیکند و ظواهر کلام بر اعتبار خودش باقی است بدون شک و شبهه. پس این دو دلیلی که گفته شده است جوابش داده شد.
مورد سومی که مربوط میشود به اخباریها که حرف اول را در ولایت میزنند و در ولایت اگر از اصولیون بالاتر نباشند، کمتر نیستند و میگویند هر چه که حجت است، درست است و حقیقت دارد فقط از معصوم است و لا غیر.
ما معرفت ز غیر به یک جو نمیخریم از کوه تا به کوه منافق سپاه باش
کسی که در ولایت با ما همراه باشد، دستش را میگیریم و کسی که جهت انحرافی داشته باشد ما با آنها کاری نداریم و همراهی با او هم نداریم؛ هر چند که ما دستور داریم با ابناء عامه روابط حسنه داشته باشیم بر اساس شهادتین؛ ولی اهل خانه داریم و اهل بلد داریم. اهل ولایت اهل خانه اند. یک بیت است و آن بیت ولایت امیرالمؤمنین سلام الله تعالی علیه است. بیت عصمت فاطمة الزهراء سلام الله تعالی علیها است. یک توسل و یک یا زهرا ان شاء الله تمام زندگی را از این طرف به آن طرف میکند و آتش جهنم را خاموش میکند.
دل افسرده توسل نکند پس چه کند ای دوای دل افسردهی ما یا زهرا