1404/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی حجیت ظواهر کتاب از منظر محقق خراسانی/حجیت ظواهر /امارات و حجج
موضوع: امارات و حجج/حجیت ظواهر /بررسی حجیت ظواهر کتاب از منظر محقق خراسانی
حجیت ظاهر کتاب از منظور محقق خراسانی:
محقق خراسانی حجیت ظاهر کتاب را مفصل بحث کرده اند که با آسان سازی و جوهرگیری و اندکی اضافاتی از این قرار است که ایشان در بارهی حجیت ظاهر کتاب میفرماید: ظاهر کلام به طور کل اعتبار دارد بدون شک و شبههای و این اعتبار به هیچ وجه قابل انکار نیست. سیرهی قطعیه بر این است که به ظاهر کلام اخذ میشود.
به عبارت دیگر ظاهر هر کلامی به طور کل اعتبار و حجیت دارد و در این رابطه سیره قطعیه محقق است و میدانیم که شیوهی بیان شارع و بیان کتاب و سنت یک شیوهی خارج از شیوهی عقلاء نیست که برای کتاب و سنت یک مسلک و یک شیوهی جدایی وجود داشته باشد، چنین چیزی نیست. همان سیره را که عقلاء دارند و اگر به کلامی بر بخورند به ظاهر آن اخذ میکنند، همین شیوه در کلام الله و کلام معصوم جریان دارد.
بعد میفرماید: حجیت ظاهر کتاب ثابت است سیرتاً و تحلیلاً به طور مطلق و بدون هیچ تقییدی. گویا توهم دو تقیید میشود: تقیید اول این است که حجیت مشروط به حصول ظن است و گویا بعضی از معاصرین شیخ انصاری آن را گفته باشند؛ در حالی که چنین تقییدی درست نیست. تقیید دوم این است که از ضمن کلام محقق قمی استفاده میشود که ظاهر کتاب الله حجیت دارد ولی برای مقصودین به افهام و منظور از آن تقریباً مشافهین میشود. چنین تقیید و اشتراطی دلیل ندارد و وجود ندارد. ظاهر کلام الله اطلاقاً اعتبار و حجیت دارد و شاهد بر این مدعا این است که اگر فردی یک مطلبی را بشنود و آن متکلم قصد افهام این او را نداشته باشد یا قصد عدم افهام او را داشته باشد؛ ولی آن فرد کلام را بشنود، در این صورت میتواند شهادت دهد. پس قصد افهام شرط حجیت ظاهر کتاب نیست.
بر اساس فرمایش محقق خراسانی مطلب هر چند مسلم و قطعی است که بر اساس سیره قطعیه ظواهر به طور عام و ظواهر کتاب به طور خاص حجیت اند؛ اما محدثین اخباری در بارهی حجیت ظاهر کتاب اشکال دارند و میگویند ظاهر کتاب بدون مراجعه به نص وارد از سوی معصوم جا ندارد؛ چون کتاب الله متن است و کلام ائمه علیهم السلام شرح آن است و جز آن مسیر دیگری برای فهم آن وجود ندارد. اخباریها در این باره ادلهی بیان کرده اند. در کتاب الفوائد المدنیه محدث استرآبادی میگوید: تمسک به ظاهر قرآن بدون استفاده از روایات و نصوص جا ندارد و برای این مدعا پنج وجه ارائه میکند:
ادله اخباریها بر عدم حجیت ظواهر کتاب:
1-وجه اول روایاتی که در بارهی ردع ابوحنیفه و قتاده آمده است. کتاب وسائل، باب 4، حدیث 27: ابوحنیفه که از مادر عراقی و پدر افغانی بود، نزد امام صادق علیه اسلام دو سال درسن خواند. پس از آن به عراق رفت و مشغول فتوا دادن شد. امام صادق علیه السلام در ملاقاتی که با او داشت فرمود: شنیده ام که فتوا میدهی؟ ابوحنیفه گفت بلی. امام صادق علیه السلام فرمود از چه راهی فتوا میدهی؟ گفت از طریق کتاب و سنت. امام فرمود ناسخ و منسوخ کتاب را میدانی؟ تا رسید به اینجا که امام فرمود: «وَيْلَكَ مَا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا عِنْدَ أَهْلِ الْكِتَابِ- الَّذِينَ أُنْزِلَ عَلَيْهِمْ وَيْلَكَ وَ لَا هُوَ إِلَّا عِنْدَ الْخَاصِّ مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ ص- وَ مَا وَرَّثَكَ اللَّهُ مِنْ كِتَابِهِ حَرْفا».[1] این یک ردّ صریحی است که امام نسبت به ابوحنیفه داشته است. در مورد قتاده در کتاب کافی، ج8، ص311 آمده که امام باقر علیه السلام فرمود: «وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه».[2] بنابراین ردّ امامین صادقین بر ابوحنیفه و قتاده نسبت به این که از قرآن بدون مراجعه به نصوص استفاده میکردند، این مطلب به دست میآید که استفاده از کلام الله بدون مراجعه به نصوص اهل بیت علیهم السلام درست نخواهد بود.
2-وجه دوم غموض و عمق معانی قرآن است. بدون شک متن قرآن غامض و دارای عمقی است که دست رسی به آن کار هر کسی نیست. افرادی که در سطح بالایی از علم قرار داشته باشد کلمات شان به سادگی فهمیده نمیشود؛ مثلا در عصر اول اسلام که شعراء و عصر شعر و ادب بود، بعضی از اشعار به سادگی قابل فهم نیست؛ اما کلام الله که در بالاترین درجه از بلاغت و مطالب عمیق است، درک آن بدون استفاده از «من خوطببه» کار ممکنی نیست.
3-وجه سوم عبارت است از این که ظاهر قرآن به نحوی متشابه به حساب میآید. این وجه را شیخ انصاری از سید صدر، صاحب وافیه نقل کرده که ایشان میفرماید: متشابه شامل ظاهر هم میشود؛ به این صورت که متشابه هم در لغت وجود دارد و هم در اصطلاح؛ مثلا کلمه عرش، کرسی، صعید و ... متشابه است. متشابه در اصطلاح هم وجود دارد. به تعبیر شیخ صدرا توسعهی در معنای متشابه وجود دارد و متشابه اختصاص به لغت ندارد؛ مثلا ممکن است گفته شود که یک فرد عامی را به کار میبرد و از آن خاصی را اراده میکند یا بر عکس خاصی را عنوان برای عام قرار میدهد که در این صورت متشابه میشود. گفته میشود که منسوب به سید صدر است که ایشان گفته متشابه ماهیتش مشخص نشده و ممکن است شامل ظاهر هم شود. پس ظاهر زیر مجموعه متشابه قرار میگیرد و تمسک به آن به طور مستقیم و بدون مراجعه به معصوم ممنوع خواهد بود.
4- وجه چهارم این است که متن کتاب الله ذاتا ابهام و عموضی نداشته باشد؛ ولی یک ابهام و اجمالی بر او عارض شده است؛ برای این که ناسخ و منسوخ، تخصیص و تقیید، عام و خاص و ... داریم که این عناوین باعث میشود اجمالی به وجود آید و ظهوری در کار نباشد؛ لذا تمسک به ظواهر جایز نباشد.
5- وجه پنجم عموم نهی از تفسیر به رأی است که نصوص آن در بیان شیخ انصاری بیان شد. در کتاب تفسیر عیاشی، شیخ عیاشی نقل کرده «من فسر [برأيه] آية من كتاب الله فقد كفر».[3] عموم این نهی ممکن است شامل ظاهر قرآن هم بشود.
پس بر اساس این وجوده تمسک به ظاهر کتاب الله جا نخواهد داشت.
جواب محقق خرسانی از ادله اخباریها:
محقق خراسانی میفرماید: این وجوهی که گفته شد دو وجه آن از سنخ بحث کبروی است و آن وجه سوم و وجه اخیر است. وجه سوم این بود که ظاهر کتاب زیر مجوعه متشابه است و وجه اخیر تفسیر به رأی است. سه وجه دیگر بحث صغروی و جزئی است.
سپس محقق خراسانی در ردّ آن میفرماید: این وجوه پنج گانهی که گفته شد همه اش فاسد است. وجه و ادعای اول که نهی و رد نسبت به ابوحنیفه و قتاده است و در آن آمده «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه».[4] منظور از فهم، فهم کل قرآن و عمق آن و فهم بطون آن است، نه فهم ظاهر. نسبت به ابوحنیفه و قتاده که ردع صورت گرفته، به خاطر این است که آن دو فقط بر اساس فهم شخصی خود و بدون تحقیق از نصوص، قرآن را معنا کرده باشند و این فهم بر اساس قیاس است که چنین چیزی در فهم کتاب الله جا ندارد. بنابراین رد آن دو ردّ بر تمسک به ظاهر واضح قرآن نیست.
اما دعوای دوم که گفته شد قرآن غموض دارد و به عمق آن کسی بدون استفاده از راه اصلی اش دست رسی نخواهد داشت، محقق خراسانی میفرماید: گویا این مطلب درست است؛ اما ظاهر قرآن که ظاهر و پیدا باشد جایی برای تردید و شک نخواهد داشت؛ مثل ﴿يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ﴾.[5]
اما دعوای سوم که متشابه شامل ظاهر هم میشود، میفرماید: تحقیق این است که متشابه معنایش واضح است و آن این است که متشابه به معنای مجمل است و ظاهر غیر از مجمل است.
در بارهی متشابه نکتهی دیگری را شیخ صدرا بیان کرده که منظور از متشابه در برابر محکمات است. کل قرآن که متشابهات نیست و طبق تصریح خود قرآن، در آن محکمات هم وجود دارند و ما از محکمات آن استفاده میکنیم.
اما دعوای چهارم این بود که اجمال عارضی است بر اساس ناسخ و منسوخ. جواب این است که اجمال بدوی وجود دارد و علم اجمالی به ورود ناسخ و منسوخ و تخصیص و تقیید وجود دارد؛ ولی استفاده از ظواهر مال محققین است نه مال افراد مبتدی. استفاده از ظاهر اجتهاد میطلبد و باید ناسخ و منسوخ، تخصیص و تقیید را بداند. بعد از آن که علم اجمالی منحل شد شبههی باقی نخواهد ماند.
دعوای پنجم ممنوعیت تفسیر به رأی است کتاباً و سنتاً و اجماعاً و روایاتی که در جهت حرمت تفسیر به رأی آمده در حد تواتر اند؛ اما معنای تفسیر کشف القناع است. جایی که آیه در پرده و حجاب است باید کشف قناع با استفاده از نصوص و ورایات صورت گیرد؛ اما استفاده از ظاهر قرآن کشف القناع نیست؛ علاوه بر این که اگر استفاده از ظاهر را تفسیر بگوییم، تفسیر به رأی با آن فرق میکند و آن استفاده از ظاهر نیست. تفسیر به رأی یعنی این که بر اساس ذوق، استحسان و قیاس تفسیر کند.
در نتیجه این اشکالات وارد نیست و حجیت ظواهر قرآن بر قوت خودش باقی است.