« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1404/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

تحلیل قطع قطاع/قطع /امارات و حجج

 

موضوع: امارات و حجج/قطع /تحلیل قطع قطاع

 

بحث و تحقیق در باره‌ی احکام قطع:

بحث ما در باره‌ی اطلاق قطع بود به این معنا که قطع قابل تخصیص نیست و اخباری‌ها که گفته بودند قطع اگر از مقدمات عقلیه حاصل شود اعتبار ندارد جوابش داده شد.

قطع قطاع از منظر امام خمینی1

در این رابطه امام خمینی1 در کتاب تحریر الاصول، ج1، ص10 می‌فرماید: قطع عبارت است از این که حجاب و مانع بین قاطع و مقطوع برداشته شده است و کشف کامل صورت گرفته که مقطوع بدون ستر و حجابی برای قاطع پیدا است. بنابراین اگر به قاطع گفته شود «لا تقطع» موجب خلف می‌شود و چنین چیزی محال است. تکلیف به واقع که از مکلف خواسته شده، اگر مکلف نسبت به آن قطع داشته باشد و فرض شود که کسی از آن منع کند و بگوید که این تکلیف را انجام ندهید، محال است و همان وضعیت خلف به وجود می‌آید. اما ممکن است از سوی شارع یک تحدیدی نسبت به حصول قطع اعلام شود؛ ولی در باره‌ی خود قطع پس از آن که محقق شده، منع و ردّ جا ندارد و کشف کامل است.

خلاصه هر مقطوعی در هاله‌ی تردید و در حجاب و پرده قرار دارد و قطع که آمد مقطوع روشن و هویدا می‌شود و اگر کسی در این شرایط بگوید قطع نداشته باش، سر از خلف و محال در می‌آورد.

می‌فرماید: ممکن است شارع یک تحدیدی از لحاظ مقدمات اعلام کند و بفرماید اگر حصول قطع از طریق جفر و استرلاب باشد، این قطع اعتبار ندارد. بعد از آن که مکلف این قطع را به دست آورد؛ مثلا از طریق استرلاب یا جفر قطع را به دست آورد، اگر قطعش مطابق واقع در بیاید و به واقع اصابت کند، خدا را شکر کند و اگر بر خلاف واقع در بیاید، معذّر نیست و عقاب دارد؛ چون که این قطع حجیت نداشته و عمل بر اساس حجیت اگر خلاف واقع در بیاید معذّر است. در اینجا شارع گفته قطع از این طریق اعتبار ندارد. اگر رأی و نظر اخباری‌ها این باشد ما با آن موافق هستیم؛ ولی عبارات آنان را که شیخ انصاری نقل کرده، با این توجیه انطباق ندارد.

بنابراین از فرمایش امام خمینی1 می‌توان عدم اعتبار قطع قطاع را هم در آورد به این صورت که شارع ممکن است بگوید که منبع قطع اگر امر غیر عادی و غیر طبیعی باشد و از طریق سبب غیر عادی به وجود آید ممکن است شارع منع کند و قابلیت منع وجود دارد و این قطع حجیت نخواهد داشت.

تحقیق این است که آنچه که مشهور است و شیخ انصاری فرمود: «قد اشتهر في ألسنة المعاصرين: أن قطع القطاع لا اعتبار به[1] این مطلب مشهور درست است و مطابق با رأی و نظر شیخ کاشف الغطاء است؛ برای این که قطع قطاع معنایش این است که یک انسان بدون این که از یک مدرک درست و مستند صحیح و دلیل، قطع حاصل کند از عوامل و اشیاء بسیار ساده و ابتدائی و غیر طبیعی باور برایش به وجود می‌آید و قطع برایش حاصل می‌شود. در فارسی به قطاع خوش باور گفته می‌شود که ساده اندیش است و ذهن بسیط دارد؛ مثلا از پریدن کلاغ برایش قطع حاصل می‌شود و یقین می‌کند که این روز نحس است و نباید به مسافرت رود. این قطع اعتبار ندارد عقلاً و عقلائیاً و تحلیلاً. عقلا بر اساس ادراک قطعی عقل اعتماد در این مورد شبهه ناک است؛ یعنی اینجا شبهه وجود دارد. وقتی شبهه درک شد، شبهه فاقد اعتبار است و باید علاج دیگری در جهت رفع شبهه در نظر گرفت. اما عقلائیا به این صورت است که مردم عادی و عقلاء و بدنه مردم عادی اگر یک فرد ساده اندیشی را بشناسند و تشخیص دهند که این فرد ساده اندیش است، به طور قطع به حرف و رأی و نظر او اعتماد نمی‌کنند. آدم ساده اندیش که قطع حاصل کند، عقلاء به آن ترتیب اثر نمی‌دهند. ارتکاز و سیره عقلاء بر این است. اما تحلیلا به این صورت است که گفته می‌شود قطع قطاع؛ یعنی باور آدم خوش باور از سنخ وسواس و شکاک و از سنخ افراد بدبین و بدگمان است. خط عدم اعتدال فکری و روحی است. در صورتی که اعتدال ندارد اصلا اعتبار نخواهد داشت؛ چون اعتبار روی اعتدال خواهد آمد. روح انسان بسیار آسیب پذیر است. روح که از اعتدال بیرون آید وسواس و شکاک و قطاع و خوش باور می‌شود. آدم خوش باور گاهی به اغوائات عمله شیطان یقین پیدا می‌کند و کانون خانواده اش بهم می‌ریزد؛ لذا قطع قطاع اعتبار ندارد.

قطع قطاع در باره‌ی غیر خودش اعتبار ندارد و در باره‌ی خودش چون قاطع را به سمت و سوی مقطوع می‌برد و حجیتش قطعی است و مقطوع را مورد جزم قرار می‌دهد، برای خودش به طور طبیعی اثرگذار است و برای غیر او اعتبار ندارد. وظیفه‌ی غیر این است که ارشاد کند. قاعده ارشاد در مورد جاهل، نسبت به احکام است که ارشاد جاهل نسبت به احکام واجب است. اگر در موضوعات باشد، ارشاد در موضوعات واجب نیست؛ مگر در شبهه‌ی نفوس و اعراض؛ مثلا کسی را می‌بینید که دارویی را استفاده می‌کند و شما می‌بینید این دارو سم است، در این موضوع است و ارشاد واجب است؛ چون شبهه، شبهه نفوس است. اگر جوانی می‌خواهد با زن جوانی ازدواج کند؛ ولی خبر ندارد که این خانم احتمالا از مادر او شیر خورده است و احتمال ارتضاع وجود دارد، در اینجا اجتناب واجب است و ارشاد هم واجب است. کسی که می‌بیند فرد در این وضعیت قرار گرفته، باید ارشاد کند.

گفته می‌شود که در مورد مال قابل اهمیت هم ارشاد صورت گیرد؛ ولی مسلم نیست. در نفوس و اعراض ملاک ارشاد اهمیت است. مؤید این مطلب این است که شهید صدر در کتاب حلقه ثالثه، ج1، ص60 قطع را شرح می‌دهد که حجیت آن مشروط به اصابت نیست؛ بنابراین گاهی انحراف در تصدیق به وجود می‌آید یعنی احتمال خطا وجود دارد و اصابت نیست. احتمال خلاف در تطبیق وجود دارد، در این صورت این انحراف دارای دو مرتبه است. یک مرتبه فراگیری دارد برای اکثر مردم که خطاهایی برای مردم به وجود می‌آید و قابل اغماض است؛ چون قطع یقین نیست که جهل مرکبی نداشته باشد و ممکن است جهل مرکب وجود داشته باشد و اشتباه شده باشد. مرتبه‌ی دوم این است که احتمال خلاف به عنوان شذوذ اعتبار می‌شود و به آن اعتماد نمی‌شود. این مورد را می‌گوید قطع قطاع که انحراف غالبا در قطع قطاع زیاد است که به حد شذوذ می‌رسد. پس قطع قطاع که در قالب شذوذ قرار گیرد قابل اعتماد نیست و مخالفت در آن در حد زیادی صورت می‌گیرد. از بیان ایشان دلیل تحلیلی استفاده می‌شود و آن این است که هر چیزی که احتمال خطایش از احتمال اصابتش بیشتر باشد، قابل اعتماد نیست.

سؤال: آیا قطع اتباع مذاهب خلاف اعتبار دارد؟

جواب: قطعی که برای اتباع مذاهب خلاف دیده می‌شود، اعتبار ندارد؛ زیرا اولا در بحث اعتقادی دیده ایم و در کتب فتوا هم به ثبت رسیده که اصول عقاید تقلیدی نیست و باید خود فرد تحقیق کند. بنابراین اتباع مذاهب خلاف، عقاید را که در باره‌ی اصول عقاید از قبیل نبوت و امامت و ... دل بسته اند و بدان ملتزم هستند، به صورت تقلیدی است و اعتباری ندارد و قابل نقض و اشکال خواهد بود. ثانیا روح انسان از نظر علم النفس و روانشناسی و فلسفه‌ی صدرایی ظرفیت بسیار وسیعی دارد که در این دنیا نمی‌گنجد. شهید صدر هم در کتاب فلسفتنا می‌گوید یکی از ادله قدرت و تجرد روح توانایی وسیع آن است که «آخر قفس دریده و مرغش پریده گیر». این روح گاهی قساوت پیدا می‌کند که قلب و روح اعتقاد غلط پیدا می‌کند؛ لذا در قرآن آمد ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾.[2] کافران قطع نداشتند؛ بلکه قساوت داشتند. در فارسی قساوت به لجاجت ترجمه می‌شود که قلب آدم به لجاجت گره می‌خورد. در درگیری‌های داخلی طرف را از یهود بدتر می‌داند و این به خاطر لجاجت است.

سؤال: عوام مؤمنین از اهل مذهب حق استدلال نمی‌کنند و قطع به معنای کلمه در مورد آن‌ها هم وجود ندارد.

جواب: در باره‌ی اهل مذهب حق پاسخ این است که تمام نقشه‌های زندگی برای انسان با مدیریت خداوند است و برنامه ریزی شده است. برنامه نویسی آناتومی بدن انسان این است که واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک کند ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾.[3] اگر یک انسان به واجبات و محرمات به طور کامل پایبند باشد، روحش آرامش دارد. مسائل عقائد و اعتقاد به توحید ونبوت و معاد و ... همه فطری است و از بالا برنامه نویسی شده است و یک اشاره کافی است و فطرت بیدار می‌شود. یکی از درک‌هایی که خیلی مهم است به خصوص در عقاید درک فطری است. فطرت خودش یک روزنه است. فطرت آدم بر اساس لطف خدا یک روزنه‌ی به سوی اعتقادات دارد. این روزنه اگر دچار اشکال شود و بسته شود، روح دچار قساوت می‌شود و اگر بسته نشد، ارشادات جزئی موجب شکوفایی می‌شود. درک فطری در اعتقادات کم تر از درک عقلی نیست. پس پیروان مذهب حق با تذکر فطرت شان بیدار می‌شود و عقاید شان فطری است.


logo