« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1404/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موافقت التزامیه/قطع /امارات و حجج

 

موضوع: امارات و حجج/قطع /موافقت التزامیه

 

اخذ قطع به عنوان موضوع در حکم متعلق خود:

امر چهارمی که در بحث قطع مطرح شده، اخذ قطع به عنوان موضوع نسبت به حکم متعلق آن است. این بحث هر چند که در ضمن بحث از امر سوم آمده است؛ ولی محقق خراسانی آن را به عنوان امر چهارم از امور مربوط به مسأله قطع به طور مستقل عنوان نموده است. منظور از این عنوان این است که اخذ قطع به صورت موضوع نسبت به حکم متعلق خودش قابل التزام نیست؛ مثل «اذا قطعت بوجوب صلاة الجمعة یجب علیک صلاة الجمعة» در این صورت که خود وجوب صلاة جمعه متعلق قطع است و این قطع موضوع برای همین حکم متعلق خود قرار گیرد، در این صورت می‌فرماید: این گونه اخذ کار ناممکنی است؛ برای این که این گونه اخذ مستلزم دور می‌شود.

تفاوت اخذ قطع در موضوع حکم متعلق و حکم غیر متعلق:

فرق بین این موردی که قطع در موضوع حکم متعلق خود اخذ شود و موردی که قطع اخذ شود در موضوع برای حکم مماثل، در این است که در صورتی که قطع موضوع برای حکم متعلق خودش قرار گیرد، منظور از وجوب یک وجوب است و در مثال بالا حکم یک وجوب است؛ اما اگر فرض ما صورت دوم باشد که موضوع برای حکم مماثل باشد، وجوب متعدد است. در مثال بالا، جمله شرط یک وجوب دارد و جمله جزاء وجوب مماثل دارد. پس در اخذ قطع به عنوان موضوع برای حکم مماثل، تعدد وجوب است و در اخذ قطع به عنوان موضوع برای متعلق خود، وجوب واحد است.

توضیح دور:

محقق خراسانی می‌فرماید: اخذ قطع در موضوع حکم خودش موجب دور می‌شود. توضیح دور به این صورت است که در مثال «اذا قطعت بوجوب صلاة الجمعة یجب علیک صلاة الجمعة» در این مثال قطع به وجوب صلاة جمعه توقف دارد بر وجوب صلاة جمعه در واقع؛ چون قطع بعد از مقطوع می‌آید و متأخر از آن است؛ بنابراین وجوب صلاة جمعه باید محرز باشد تا این توقف بر آن تعلق گیرد. از طرف دیگر وجوب صلاة جمعه واقعا توقف دارد به قطع به وجوب آن از قبیل توقف حکم بر موضوع و این دور است و دور محال است؛ لذا اخذ قطع در موضوع حکم متعلق خودش مستلزم دور است و درست نخواهد بود.

نظر محقق نائینی:

محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج3، ص17 می‌فرماید: اخذ قطع در موضوع حکم متعلق خودش از قبیل توقف شیء بر نفس شیء می‌شود که شرح همین دور است. پس ایشان هم دور را قبول دارد منتها با عبارت توقف شیء بر نفس شیء که توقف قطع به وجوب بر خود قطع به وجوب بر می‌گردد.

نظر سیدنا الاستاد:

سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج2، ص43 می‌فرماید: این گونه اخذ قطع در موضوع، مستلزم دور می‌شود؛ برای این که همان امری که متأخر است متقدم می‌شود؛ قطعی که متأخر از مقطوع است، متقدم بر آن می‌شود؛ چون موضوع است و این گونه اخذ محال است.

نظر امام خمینی:

امام خمینی در کتاب تحریر الاصول، ج1، ص47 می‌فرماید: این گونه اخذ قطع در موضوع که قطع جزء الموضوع باشد، مستلزم دور است و محال و فرمایش محقق خراسانی درست است.

این مطلب که یک مطلب فرعی بود محقق خراسانی تحت یک امر مستقل بیان کرده است و شرح آن داده شد.

موافقت التزامیه:

امر پنجم عبارت است از بحث در باره‌ی موافقت التزامیه:

مصطلحاتی که در اصول و در قسمت امتثال و اطاعت بر اساس قطع و علم اجمالی گفته می‌شود چهار اصطلاح است:

1- موافقت کامل عملی (اطاعت).

2- مخالفت قطعی عملی (عصیان).

3- موافقت قلبی که قلبا مکلف موافق باشد نسبت به حکم شرعی و به آن انقیاد گفته می‌شود.

4- مخالفت قلبی که مخالف باشد قلبا با انجام حکم یا با شرعیت آن که به آن تجری گفته می‌شود.

پس با توجه به این اصطلاحات، موافقت و مخالفت حد اقل دو قسم می‌شود: یکی موافقت قطعیه و دیگری موافقت التزامیه. مخالفت هم دو قسم می‌شود: مخالفت عملیه و مخالفت التزامیه.

منظور از التزام قصد قربت نیست و اگر نه شبهه‌ی در وجوب قصد قربت وجود ندارد. منظور از التزام در این بحث، یک نوع عبودیت و اعتنا به احکام است از صمیم دل که مکلف یک حکم شرعی را که ببیند، قلبا به آن اعتماد و التزام داشته باشد. بنابراین بحث تعبدیات و قصد قربت خارج از محدوده است.

نظر شیخ انصاری:

آیا در مورد علم اجمالی یا علم تفصلی که اطاعت عملی لازم است، اطاعت قلبی هم لازم است یا نه؟

در این رابطه محقق خراسانی مطلب را در اصل از شیخ انصاری گرفته است و مؤسس این بحث شیخ انصاری است که در باره‌ی موافقت التزامیه در بحث علم اجمالی بحثی دارند و پس از آن محقق خراسانی این بحث را ادامه می‌دهد. نکته‌ی که از بیان ایشان استفاده می‌شود این است که می‌فرماید: موافقت التزامیه و مخالفت التزامیه در حقیقت یک منقصت و یک مزیتی دارد اما ربطی به عالم امتثال ندارد. می‌توان گفت که موافقت التزامیه و مخالفت آن از لحاظ عبودیت و سلوک و تربیت و اخلاق اثر گذار است. یک مؤمنی که از لحاظ معنویت و سلوک به جایی رسیده باشد، باید نسبت به احکام شرع ملتزم باشد و اهل این وادی بر این باشند که خود التزام هم برای روح انسان مفید و مؤثر است. در جهت تصفیه‌ی روح و تقویت آن و تقویت جنبه‌ی عبودیت مفید است که با زبان حال می‌گویند از دوست یک اشاره از ما به سر دویدن. این عمل، یک عمل اخلاقی و سلوکی و درست است.

از لحاظ فقهی شیخ انصاری که التزام را مطرح می‌کند در علم اجمالی می‌فرماید: اگر احتمالات متعددی وجود داشته باشد، التزام محقق می‌شود یا نه؟ وجوب موافقت التزامیه دلیلی دارد یا نه؟ می‌فرماید: حق این است که در مسائل فرعیه فقط امتثال عملی کافی است و امتثال قلبی دلیلی ندارد . امر نسبت به عمل است و عمل به عنوان یک مأموربه که انجام گیرد کافی است.

نظر محقق خراسانی:

محقق خراسانی در پاسخ به این سؤال که آیا التزام عملی لازم است یا نه؟ می‌فرماید: تحقیق این است که التزام قلبی نسبت به حکم شرعی دلیلی ندارد و وجدان هم شاهد است بر این که امتثال عملی کافی است؛ به این معنا که اگر کسی اطاعت امر کند و عمل را انجام دهد بالوجدان حالت منتظره‌ی ندارد و در مقام امتثال کار انجام گرفته است. دلیل زائد بر آن که یک التزام قلبی هم وجود داشته باشد و یک عمل گاهی دو ثواب داشته باشد و گاهی یکی، اگر التزام بود و عمل هم انجام شد، در این صورت دو تا ثواب داشته باشد، یک ثواب در جهت التزام قلبی و ثواب دیگر در جهت انجام خود عمل در واقعا و خارج، چنین چیزی دلیل ندارد و عمل و پاداش یکی است و به شهادت وجدان دلیلی بر وجوب التزام نداریم و موافقت التزامیه دلیل ندارد.

نظر محقق نائینی:

محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج1، ص30 می‌فرماید: موافقت التزامیه علاوه بر موافقت عملیه ریشه در اصول و فقه ندارد و مکلف به عنوان یک تکلیف موافقت التزامیه بر عهده ندارد. بنابراین موافقت عملیه کافی است و نیاز به موافقت التزامیه در کار نیست.

نظر سیدنا الاستاد:

سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج2، ص54 -55 می‌فرماید: موافقت التزامیه دلیل اعتبار از سوی شرع ندارد. ما نسبت به احکام فقط امر داریم که آن امر متعلق است به آن عمل و مأموربه است و چیزی دیگری وجود ندارد تا بر اساس آن موافقت التزامیه را در نظر گیریم.

نظر امام خمینی:

امام خمینی در کتاب تحریر الاصول، ص35 می‌فرماید: التزام نسبت به احکام شرع علاوه بر خود امتثال عملی هیچ گونه دلیلی ندارد. بنابراین موافقت التزامیه‌ی که در بیان شیخ انصاری آمده است از لحاظ استدلال و مدارک دلیلی بر اثبات آن در اختیار ما نیست.

جمع بندی:

این دو امر (امر چهارم و پنجم) خوشبختانه مورد وفاق صاحب نظران دیده می‌شود؛ اما اخذ قطع به عنوان موضوع در باره‌ی متعلق حکم خودش اثر عملی ندارد و یک بحث تحقیقی و فرضی است و ذهن را آماده می‌کند برای این مطلب که قطعی که در موضوع اخذ شود، جایش کجاست و آن حکم متعلق به خود قطع نیست.

التزام قلبی در اعتقادات:

از لحاظ عبودیت می‌شود گفت اگر یک مکلفی التزامی قلبی داشته باشد، اثر گذار است. در حول و هوش این بحث سیدنا الاستاد می‌فرماید: اعتقادات یک بخش است و فروع بخش دیگر. در باره‌ی اعتقادات التزام قلبی لازم است؛ اما در باره‌ی فروع التزام قلبی دلیلی ندارد. این فرمایش درست است؛ چون مسائل اعتقادی جایش قلب است؛ اما در باره‌ی احکام فرعیه که بحث عملی است و اعتقادی نیست، دلیلی بر التزام قلبی وجود ندارد.

تحقیق این است که التزام قلبی وجودش که قطعا مؤثر در عبودیت است حد اقل در عبودیت یک مکلف، التزام به احکام اثر گذار است. آنچه که مهم است این است که اگر کسی التزام ندارد؛ یعنی احکام شرع را به عنوان یک احکام الهی قطعی در ذهن خودش جا نداده است با این وضعیت عملی که انجام می‌دهد، صورت بدون سیرت است و یک قالبی است بدون این که بنیادی داشته باشد؛ مثلا فردی اصلا التزام به نماز ندارد؛ ولی می‌بیند که نماز جماعت برقرار است و با تقلید از مردم خم و راست می‌شود، آیا این عبادت درست است؟ قطعا درست نیست. بنابراین اگر عدم التزام را به عنوان نفی التزام قلبی بگیریم در کیفیت عبادت مؤثر است. عبودیت ارتباط مستقیم به اعتقادات دارد. اگر عبودیت کامل نشود در این صورت یک عمل بدون محتوا و به قول عامه‌ی مردم یک عمل پوچ و بی محتوا خواهد بود. علاه بر این که عبودیت به معنای کلمه آن است که یک انسان بنده‌ی خدا باشد و عمل را به عنوان عبد الله انجام دهد. این عبودیت ریشه در عمق جان آدم دارد. منتهی التزام تفصیلی لازم نیست؛ بلکه التزام اجمالی و ارتکازی کافی است و بدون آن عبادت بدون مغز و پوچ می‌شود. پس التزام در حد یک پایبندی قلبی و یک اعتقادی نسبت به عبادات و التزام در عبودیت در حد ارتکازی، لازم است و اگر آن مقدار نباشد و کاملا منتفی شود، صحت عبادت مشکل است؛ مثل دو لا شدن در صف جماعت.

 

logo