1404/03/07
بسم الله الرحمن الرحیم
اسم جنس و علم جنس/الفاظ مطلق /مطلق و مقید
موضوع: مطلق و مقید/الفاظ مطلق /اسم جنس و علم جنس
الفاظ مطلق:
گفته میشود که مطلق در علم اصول به طور عمده چهار لفظ دارد. یکی اسم جنس، دیگری علم جنس، سومی مفرد محلی به لام طبق یک مسلک و چهارمی نکره است. در بارهی این عناوین توضیحاتی را فرموده اند که به قسمتی از آن اشاره میشود.
فرق بین اسم جنس و علم جنس:
ابتدا فرق بین اسم جنس و علم جنس بیان میشود. محقق قمی در کتاب قوانین، ج1، ص450 اسم جنس را معرفی کرده و میفرماید: مراد از آن طبیعت مقررهی است که هیچ لحاظی در آن وجود ندارد و آن طبیعت عبارت است از یک امر واقعی بدون وضع لفظ؛ مثل رجولیت برای رجل که رجل خودش اسم جنس است و در واقع این اسم در برابر مرئه قرار میگیرد و یک طبیعتی بدون هیچ لحاظ است. اما علم جنس عبارت است از لفظی که متضمن جنس باشد همراه با لحاظ تعین ذهنی؛ به این معنا که در علم جنس یک تعین ذهنی لحاظ شده است. مثل اسامه که علم شده برای اسد. در بارهی اسامه میبینیم که در ادبیات عنوان معرفه در مورد او به ثبت رسیده است و اسد اگر بدون الف و لام به کار رود نکره است ولی اسامه معرفه است و احکام معرفه بر آن بار میشود و با آن معامله معرفه میشود.
در ادامه محقق قمی میفرماید: اگر اسم جنس را بخواهیم معرفه نماییم باید یک الف و لامی به آن اضافه کنیم مانند الاسد؛ ولی اسامه به صورت وضعی معرفه است و نیاز به الف و لام ندارد. پس اسم جنس هیچ لحاظی ندارد و علم جنس لحاظی دارد لذا علم جنس معرف است و اسم جنس از باب نکره است.
فرق بین اسم جنس و نکره:
گفته اسم جنس مثل رجل بدون هیچ لحاظی است؛ اما نکره مثل همین لفظ رجل است با این فرق که نکره عبارت است از تنکیر فردی مثل «جاء رجل» که یک مردی است ولی نکره؛ اما در اسم جنس عدم معرفت و ابهام کلی و نوعی است.
نظر محقق خراسانی نسبت به اسم جنس:
با این فرقهایی که گفته شد، محقق خراسانی میفرماید: اسم جنس که لفظی از الفاظ مطلق است؛ بلکه شایع ترین و برجسته ترین لفظ از الفاظ مطلق است و این اسم جنس در حقیق ماهیت لا بشرط مقسمی است، نه ماهیت لا بشرط قسمی؛ برای این که اسم جنس ماهیت من حیث هی و مبهمه و مهمله است که در استعمالات میبینیم وقتی که این اسم جنس به لا بشرط و بشرط لا و بشرط شیء به کار میرود خود آن اسم جنس نیاز به تجرید ندارد که یک قید یا یک لحاظی که خود اسم جنس داشته باشد را کنار بگذاریم، بعد به صورت ماهیت بشرط شیء به کار بریم. بنابراین وقتی در استعمالات نیاز به تجرید ندارد، معنایش این است که چیزی در آن لحاظ نشده تا در استعمالات نیاز به تجرید پیدا شود. ثانیا اسم جنس یا ماهیت مهمله یک ماهیت به شرط شمول و شیوع هم به کار برده نمیشود؛ برای این که شرط شیوع یک لحاظ اضافی میشود و این ماهیت مهمله عین آن نیست. در خارج اگر استعمال شود باید از شیوع تجرید شود در حالی که تجرید از شیوع وجود ندارد.
در ادامه محقق خراسانی میفرماید: اسم جنس ماهیت لا بشرط هم نیست؛ برای این که ماهیت لا بشرط یک لحاظ ذهنی دارد و موطنش ذهن است. آن لحاظ عبارت است از لحاظ اطلاق که یک امر ذهنی است و چیزی که امر ذهنی باشد در خارج تحقق نخواهد داشت؛ لذا لا بشرط بر اسم جنسی که در خارج محقق است تطبیق نمیکند به جهت این که موطنش در ذهن است. در نتیجه رأی و نظر محقق خراسانی این است که اسم جنس ماهیت لا بشرط مقسمی است و این ماهیت با این وضعیت یکی از الفاظ برجستهی برای مطلق است. هر کجا اسم جنس باشد، مطلق همان است.
علم جنس:
مورد دوم علم جنس است. محقق خراسانی میفرماید: تعریف مشهور در لغت عربیه این است که اسم جنس و علم جنس از جهت لحاظ فرق دارد و معرفه و نکره است و یکی تعین ذهنی دارد. تعین ذهنی در علم جنس لحاظ شده است و در اسم جنس لحاظ نشده است.
میفرماید: این مطلب که گفته شده است یک تعریف لفظی است و واقعیت ندارد؛ برای این که میبینیم علی التحقیق اسم جنس مثل اسد و علم جنس مثل اسامه هر دو دلالت دارند بر طبیعت مطلقه و طبیعت بدون هیچ لحاظی و هر دو از لحاظ مدلول مساوی است. مدلول اسد هم همان طبیعت است و مدلول اسامه هم همان طبیعت است. آنچه که گفته میشود علم جنس معرفه است یک تعریف لفظی چنانکه در بارهی تأنیث لفظی گفته میشود که یک کلمه مؤنث لفظی است و حالت تأنیث به خود میگیرد از حیث ارجاع و مرجع؛ ولی تأنیث حقیقی نمیشود و مدلول حقیقی خود را دارد. کلمه شمس که مؤنث لفظی است، ضمیر مؤنث میگیرد و مؤنث حقیقی نیست. در محل بحث هم علم جنس در واقع دلالت بر همان طبیعت محض بدون هیچ لحاظی دارد. این تعریف مثل تأنیث لفظی برای علم جنس عنوان معرفه اعتبار کرده است؛ ولی مدلول آن همان طبیعت میشود بدون هیچ فرقی. در نتیجه اسم جنس هم لفظ برجستهی از مطلق است و علم جنس لفظ دیگری از این عنوان مطلق است.
محقق قمی در کتاب قوانین، ج1، ص450 میفرماید: اسماء اجناس طبیعت مطلقه هستند و اسم جنس ماهیت لا بشرط است. پس رأی ایشان این است که اسم جنس مثل رجل ماهیت لا بشرط است و این ماهیت لا بشرط به طور کل اعراض، جواهر و عرضیات را شامل میشود. جواهر مثل انسان و اسد. اعراض مثل اوصاف سواد و بیاض. عرضیات مثل مشتقاتی که متضمن مبدأ است مانند ابیض طبق اصطلاح منطق و طبق اصطلاح محقق نائینی عرضهای متأصل مثل عرضی که در خارج تحقق دارد مانند ابیض و اسود که در خارج مصداق دارد؛ اما عرضی اعراض انتزاعیه اند مثل زوجیت و ملکیت.
صاحب فصول در کتاب الفصول الغرویه، ج4، در آخر کتاب همان فرمایش محقق قمی را دارد که اسم جنس لفظ بارز مطلق است و ماهیت لابشرط میباشد. مدلول اسم جنس فقط طبیعت قابل صدق بر مصادیق کثیر است.
محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج2، ص420 – 427 در بارهی اسماء اجناس بحث مفصلی دارد که معنای اسماء اجناس همان طبیعت مطلقه یا فرد منتشر است که قابل انتشار بر مصادیق کثیر است و اقوال همان است که مدلول اسم جنس طبیعت مطلقه است. در شرح بیان میکند که اسم جنس از چه قبیل ماهیت است؟ لا بشرط است یا ماهیت مبهمه و مقسمی است؛ چنانکه محقق خراسانی فرموده است. میفرماید: در بارهی اسم جنس که طبیعت بشرط شیء را در نظر گیریم با اسم جنس تطبیق نمیکند. اسم جنس مشروط به شیء نیست. بشرط لا اگر در نظر گیریم اسم جنس مقید به شرط عدمی نیست و این جزء واضحات است. اما این که آیا اسم جنس همان طبیعت لا بشرط قسمی است یا لا بشرط مقسمی؟ گفته میشود که اسم جنس ماهیت لا بشرط هم نمیتواند باشد برای این که ماهیت لا بشرط لحاظی دارد و اطلاق لحاظ شده است. در حقیقت یک لحاظ به این ماهیت ضمیمه شده است و اسم جنس در حقیقت یک ماهیت معراة است. در نتیجه اسم جنس ماهیت لا بشرط مقسمی خواهد بود که هیچ لحاظ دیگری در کار نیست.
سیدنا الاستاد در کتاب محاضرات، ج4، صفحات آخر کتاب میفرماید: ماهیت به طور کل چهار تا گفته شده است که در حقیقت پنج صورت دارد. صورت اول ماهیت مبهمهی مهملهی است که حتی صورت لا بشرط مقسمی هم ندارد. برای این که لا بشرط مقسمی در حقیقت یک لحاظی در آن وجود دارد و آن لحاظ هر چند که لحاظ ذاتی و ذاتیات است ولی با آن هم لحاظ به حساب میآید. در صورتی که لحاظ وجود داشته باشد با اصل تعریف و حقیقت اسم جنس تطبیق نمیکند. اسم جنس حقیقتش این است که ماهیت معراة از قید وجودی و عدمی و هر گونه لحاظ است. لذا اسم جنس ماهیت مبهمهی مهملهی به تمام معنا است و حتی ماهیت لا بشرط مقسمی هم نیست. در بارهی تحقیق محقق خراسانی که فرموده علم جنس و اسم جنس از حیث مدلول فرقی ندارند، میفرماید تحقیق همین است و مدلول فقط همان ماهیت خالی از هر گونه لحاظ و قیود است. اگر قیودی به وجود آید، مثل قید اطلاق، قید اشتراط به شرط وجودیت و قید اشتراط به شرط عدمی که در استعمالات دیده میشود و اگر شما اشکال کنید و بگویید طبق تتبع، ماهیت در مقام استعمالات یا بشرط شیء است یا با قید عدمی است یا مطلق است. در جواب میفرماید: مدلول همان طبیعت است از حیث دلالت لفظ و این لحاظها و عوارض، عوارض مقام استعمال است. مقام استعمال را با مقام مدلول اصلی لفظ باید تفکیک کرد. طبیعت همان است که خالی از هر گونه قید و لحاظ است.
بعد میفرماید: فرمایش محقق خراسانی متین است که اسم جنس و علم جنس فرقی ندارند و ما به مدلول مینگریم و خارج از مدلول، خارج از مدلول است. در نتیجه اسم جنس لفظ برجستهی مطلق است و پس از آن علم جنس است.