« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1404/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

سنخ و موارد وقوع آن/حجیت عام /عام و خاص

 

موضوع: عام و خاص/حجیت عام /سنخ و موارد وقوع آن

 

بحث و تحقیق در باره‌ی نسخ و ادله‌ی دال بر وقوع نسخ:

معنای نسخ:

دقیق‌ترین و تحقیقی‌ترین بحثی که در باره‌ی نسخ انجام شده است، شاید در بیان علامه حلی دیده می‌شود. ایشان در کتاب تهذیب الاصول، ص183 ابتدا نسخ را در لغت و اصطلاح تعریف می‌کند؛ سپس ادله و موارد وقوع آن را اشاره می‌کند. معنای لغوی نسخ این است که می‌فرماید: نسخ در لغت به معنای ابطال است؛ چیزی که ابطال شود به آن گفته می‌شود نسخ شد. در اصطلاح شرعی و عرف شرع نسخ عبارت است از رفع حکم شرعی به وسیله‌ی دلیل شرعی متأخر به گونه‌ی که اگر آن دلیل شرعی دوم نباشد، حکم به همان وضعیت اول ادامه دارد.

بعد می‌فرماید: در باره‌ی معنای نسخ دو تعبیر آمده است. تعبیر اول این است که نسخ رفع حکم است و خود ایشان این معنا را اعلام کرده است. تعبیر دوم این است که گفته می‌شود نسخ در شرع، انتهاء امد حکم است که مدت حکم به پایان رسیده است و حکم برداشته شده و حکم دیگری جایگزین می‌شود.

اشکال: ممکن است اشکال شود که رفع حکم با اراده‌ی ازلیه‌ی پروردگار منافات دارد.

جواب: علامه حلی در جواب می‌فرماید: خطاب یعنی انشاء. انشاء حکم حادث است و قدیم نیست و با اراده‌ی ازلیه تطبیق نمی‌کند. در صورتی که حادث باشد، مانعی از تعلق علم خداوند به آن نیست. هر موقع که مصلحت بود، علم خداوند به آن تعلق می‌گیرد که حکم آنجا باشد.

امکان نسخ:

مطلب بعدی این است که می‌فرماید: نسخ جایز است عقلا و واقع شده است شرعا. اما عقلا به این جهت است که هر عملی تابع مصلحت است. مصلحت که همیشه استمراری نیست و ممکن است مصحلت منقضی شود و موقت به وقت باشد؛ چنانکه در تکوینیات می‌بینیم مصالح و مفاسدی وجود دارد که موقت اند و دائمی نیستند از قبیل حرکت، سکون، اکل و شرب و ... تمام این مسائل که دارای مصلحت است، مصلحت موقت و محدود است و دائم نیست. پس نسخ و رفع حکم بر اساس رفع مصلحت آن از نظر عقل ممکن است و حکم عقل که فقط امکان را اعلام کند کافی است.

از لحاظ شرعی نسخ شرایع به وسیله‌ی شریعت پیامبر اعظم (ص) ثابت و مسلم و از قطعیات و ضروریات است. این ثبوت در عین حالی که از ضرروریات است، برگرفته از معجزات متعددی است که قابل شمارش نیست. قرآن معجزه جاودانی برای نبوت جاودانی است.

اشکال یهود و پاسخ آن:

مانعی که در این رابطه اعلام می‌شود، فقط از سوی یهود است. یهود بین خودشان اختلاف دارند و بر چند فرقه اند؛ اما یک فرقه‌ی آنان که می‌گویند شریعت حضرت موسی (ع) باقی است، استدلال شان به این صورت است: حضرت موسی (ع) یا بیان کرده است که شریعتش دائم و جاودانی و اگر بیان کرده باشد از نسخ شدن آن خبری نخواهد بود و اگر بیان نکرده باشد، باید انقطاعش را باید بیان کند و انقطاعش هم بیان نشده است. در بیانات پیروان حضرت موسی (ع) آمده است که حرمت یوم السبت ابدی است و این دلیل بر جاودانه بودن آن است و نسخی در کار نیست.

علامه حلی در جواب می‌فرماید: اما ابدیت که اعلام نشده است، مؤید بر انقضاء مدت شرع کلیمی است. در صورت انقطاع که مدت تعیین نشده است، از کجا معلوم است که مدت را تعیین نکرده باشد. ممکن است مدت اعلام شده باشد؛ چنانکه در صفحاتی از تورات و انجیل از بعثت پیامبر اعظم (ص) خبری در دست هست. ابدیتی که در باره‌ی حرمت یوم السبت اعلام شده است، ممکن است انصراف به ابدیت عرفی داشته باشد؛ مثل این که بگوییم این شخص را همیشه استخدام کنید، معنایش ابدیت عرفی است نه فلسفی. علاوه بر این که شریعت یهود در طول تاریخ آسیب دیده است و ارتباط روایات و نصوص قطع شده است؛ چون بخت النصّر با سیطره خود برای مدتی مسلک و دین یهود را محو کرد و زمامداری خودش را حاکم کرد و انقطاعی به وجود آمد. در هر صورت منعی که از سوی یهود اعلام می‌شود، این منع قابل قبول نیست و ریشه و اساس ندارد.

موارد وقوع نسخ در قرآن:

مرحله‌ی سوم وقوع نسخ در قرآن است. اصل مطلب و جایگاه اصلی بحث نسخ اینجا است؛ بلکه گفته می‌شود نسخ موردش فقط نسخ الکتاب بالکتاب است. در باره‌ی کتاب الله مواردی را نقل نموده است.

مورد اول در باره‌ی تغییر قبله است. سوره بقره، آیه143 و 144 که در باره‌ی تغییر قبله بیان شده است و نسخ محقق است. در آیه 143 آمده است: ﴿وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي‌ كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى‌ عَقِبَيْهِ﴾.[1] آیه دوم به این صورت است: ﴿قَدْ نَرى‌ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَه‌﴾.[2] از استقبال بیت المقدس شما را بر می‌گردانم. آیه 144 دقیقا نسخ استقبال را اعلام می‌کند.

مورد دوم عبارت است از تغییر عده وفات که یک سال بوده است و به چهار ماه و ده روز تغییر کرده است. آیه اول که یک سال اعلام می‌کند آیه 240 سوره بقره است: ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ في‌ ما فَعَلْنَ في‌ أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيم‌.﴾[3]

در آیه 234 سوره بقره آیه ناسخ آن آمده است: ﴿وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما فَعَلْنَ في‌ أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير.﴾[4]

مورد سوم در سوره انفال، آیه 65 و 66 است: ﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُون﴾‌.[5] نسبت بیست به دویست یک بر ده است. نسبت صد به هزار هم یک بر ده است. در این آیه یک در برابر ده آمده است. آیه‌ی دوم که ناسخ آن است یک بر دو آمده است: ﴿الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرين﴾‌.[6] صد به دویست یک بر دو است. این آیه ناسخ آیه‌ی قبلی است.

مورد چهارم که علامه جزء موارد نسخ بر شمرده است، آیه 12 و 13 مجادله است که علاوه بر اصل نسخ حکمی هم در کار است و آن حکم جواز نجوا بوده است. هر کسی دوست داشته که با پیامبر (ص) نجوا کند و حرف دلش را بزند. بعد آیه آمد هر کسی که می‌خواهد نجوا کند باید قبلش صدقه دهد. بعد نسخ آمد که اگر صدق نداد و به سایر احکام شرع پایبند باشد، خدا غور و رحیم است.

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‌.﴾[7]

آیه‌ی دوم این است: ﴿أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون﴾‌.[8] اگر می‌ترسید که صدقه دهید به مشکل بربخورید. اگر صدقه ندادید خداوند شما را می‌بخشد، کارهای دیگر تان را درست کنید.

صاحب فصول که تعاریف متعددی از صاحب نظران نسبت به نسخ به میان آورده است، می‌فرماید: بهترین تعریف و ارجح تعاریف، تعریف علامه حلی باشد. تعریف مختصر و مفید است. ادله اثبات نسخ و موارد وقوع نسخ در قرآن در بیان علامه حلی آمده است که دیگر نیاز به رفع اشکال به صورت دیگری نداشته باشیم.

فرق نسخ و تخصیص:

نسخ و تخصیص به طور کلی سه تا فرق دارد:

یکی این که نسخ بعد از فرا رسیدن وقت عمل است و تخصیص می‌تواند قبل از فرارسیدن وقت عمل باشد.

دوم این که تخصیص رفع حکم نسبت به افراد است و نسخ رفع حکم نسبت به ازمان است؛ به عبارت دیگری نسخ تخصیص ازمانی است.

فرق سوم این است که نسخ زمان دارد. تا عصر پیامبر اعظم (ص) جا برای نسخ وجود داشته است؛ اما در زمان ائمه معصومین دیگر نسخ زمینه نداشته است. مخصوصا مورد اصلی نسخ که آیات قرآن است، توسط جبرئیل بر خود پیامبر (ص) نازل می‌شده است؛ اما تخصیص بعد از زمان پیامبر (ص) یعنی در زمان ائمه هدی هم وجود دارد.

در نتیجه بعد از بیان فرق بین نسخ و تخصیص، اگر در یک موردی شک کنیم که این مورد نسخ است یا تخصیص؟ گفته می‌شود که ترجیح با تخصیص است؛ برای این که اولا تخصیص شیوع دارد و منطقه اش هم منطقه‌ی وسیعی است و نسخ محدود است. ثانیا نسخ به طور طبیعی مورد تردید نیست؛ چون که نسخ یک عمل بسیار مهم و برجسته و حساس است در تاریخ مذهب و دین؛ همانطوری که محقق خراسانی در متن ما گفت که نسخ موارد مضبوط دارد و این سخن محکم و دقیق است. تخصیص است که موارد مختفی و موارد ظاهر دارد.

با این خصوصیات فرق بین تخصیص و نسخ معلوم شد. در مورد تخصیص ممکن است به اصل مراجعه شود؛ ولی در مورد نسخ جایی برای اصل نیست؛ زیرا حالت سابقه در آن وجود ندارد.


logo