1404/02/08
بسم الله الرحمن الرحیم
مسأله یازده از مسائل سجود/أركان الصلاة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /مسأله یازده از مسائل سجود
ملاحظات سیدنا الاستاد:
در مسأله شماره ده مطلب با مستندات آن بیان شد. ملاحظاتی که سیدنا الاستاد دارد اشارتهایی به عمل آمد. گفته شد که فتوا، در صورتی که جبهه را بر چیزی گذاشته باشد که سجده بر آن صحیح نیست، کشیدن جبهه است به صورت مماس تا رسیدن به جایی که ما یصح السجود علیه وجود دارد و احوط اعاده نماز است. اما رأی سیدنا الاستاد این است که کشیدن جبهه دلیل ندارد برای این که اگر عمدا باشد مبطل است از باب زیادة فی الصلاة که در کتاب وسائل، باب 40 از ابواب قرائت در صلاة، حدیث یک آمده است که اگر عزائم در سجده خوانده شود و زیادی در صلاة به حساب آید، موجب بطلان میشود، پس این کار اگر عمدیه باشد موجب بطلان است و اگر سهوی باشد اثری ندارد. گویا سرش را در غیر مورد گذاشته است و وظیفه اش این است که بردارد. فقط در یک مورد که سهوی در مکان مرتفع گذاشته شود آنجا هم قاعده این بود که سر را بردارد ولی بر اساس نص استثناء شده است و نص صحیحه معاویة بن عمار بود. سندش را میگوید هر چند محمد بن اسماعیل عبارت است از محمد بن اسماعیل نیشابوری و ابن بزیع نیست که از ثقات باشد، هر چند توثیق ندارد؛ ولی در سند کامل الزیارة ذکر شده است و سند را صحیحه اعلام میکند.
تحقیق بیشتر در مورد محمد بن اسماعیل این است که صاحب وسائل در ضمن نقل این راوی مطالبی بیان کرده و در معجم الثقات هم مطالبی آمده که از این قرار است: گفته میشود ایشان از فضل بن شاذان نقل روایت میکند که در طبقه هشتم است و شیخ کلینی در طبقه نهم است. طبقه نهم میتواند از طبقه خود و طبقه هشتم نقل کند. محمد بن اسماعیل شیخ شیخ کلینی است و شیخ کلینی به او اعتماد دارد و از او روایت زیاد نقل شده است. در مورد او آمده که نقی الحدیث است و حدیثش شسته و رفته و درست است. علامه حلی روایتی که از زراره نقل شده و در سند آن همین محمد بن اسماعیل نیشابوری است، روایت را صحیحه اعلام میکند. در مجموع اگر ما روایت را با یک ریز نگری صحیحه نگوییم، حد اقل حسنه است؛ چون محمد بن اسماعیل نیشابوری مدایح زیادی دارد. شیخ کلینی از او روایت زیاد نقل کرده و بر او اعتماد داشته است. سیدنا الاستاد میفرماید فقط در این مورد که ارتفاع بیش از حد متعارف باشد و سجود عرفا صدق نکند، قاعده میگوید رفع رأس صورت گیرد ولی این صحیحه در این مورد مخصص است و باید پیشانی را بکشاند تا برسد به جایی که سجده بر آن درست است. هر جا نص بر خلاف قاعده باشد، فقط به مورد خود آن نص اکتفا میشود. قبل و بعد از ذکر مدرک ندارد و طبق قاعده سر برداشته شود و بر محلی که سجده درست است گذاشته شود.
جمع بین رأی ایشان و فتوای متن این است که سیدنا الاستاد نظرش برگرفته از یک دقت است و رأی سید طباطبائی یزدی مطابق است با آنچه که صاحب جواهر فرموده و از ملاک و مناط صحیحه معاویة بن عمار استفاده میشود که جبهه کشانده شود و قبل از ذکر و بعد از ذکر هم شرح داده شد و حمل بر صحت میشود و فقدان یک شرط مورد حدیث لا تعاد نیست.
مسأله شماره یازده:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: من كان بجبهته دمل أو غيرهفإن لم يستوعبها و أمكن سجوده على الموضع السليم سجد عليه و إلا حفر حفيرة ليقع السليم منها على الأرض و إن استوعبها أو لم يمكن يحفر الحفيرة أيضا سجد على أحد الجبينين من غير ترتيب و إن كان الأولى و الأحوط تقديم الأيمن على الأيسر و إن تعذر سجد على ذقنه فإن تعذر اقتصر على الانحناء الممكن.[1]
اگر مکلف در وسط پیشانی اش دملی باشد، باید زمین را حفر کند و از اطراف آن برای سجده استفاده کند و اگر کل پیشانی را گرفته باشد در این صورت بر یکی از دو طرف پیشانی سجده کند.
رأی و نظر فقهاء:
محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص206 و 207 میفرماید: اگر در پیشانی و جبهه دملی باشد مانع از سجده، بر یکی از دو طرف پیشانی که جبینین گفته میشود سجده را انجام دهد؛ برای این که سجده بر جبین اشبه به سجدهی بر جبهه است و در حقیقت یک موضع است. سجده بر جبین اولی است از سجدهی ایمائی که در حال اضطرار است و شرع ایماء را تنزیل کرده است به منزله سجده و ملاکش همان خضوع است و در ایماء هم یک نوع خضوعی وجود دارد. اگر جبینین مشکل داشته باشند، بر ذنق خود سجده کند. در آیه 107 سوره اسراء آمده است ﴿يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا﴾[2]
علامه حلی در کتاب منتهی، ج5، 153 میفرماید: اگر سجده بر جبهه ناممکن باشد، میتواند بر جبینین سجده کند و بعد بر ذقن و مستند این مطلب روایت کرخی است.
وسائل، باب 20 از ابواب سجود، حدیث1:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ الْكَرْخِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ شَيْخٌ لَا يَسْتَطِيعُ الْقِيَامَ- إِلَى الْخَلَاءِ وَ لَا يُمْكِنُهُ الرُّكُوعُ وَ السُّجُودُ- فَقَالَ لِيُومِ بِرَأْسِهِ إِيمَاءً- وَ إِنْ كَانَ لَهُ مَنْ يَرْفَعُ الْخُمْرَةَ فَلْيَسْجُدْ- فَإِنْ لَمْ يُمْكِنْهُ ذَلِكَ فَلْيُومِ بِرَأْسِهِ نَحْوَ الْقِبْلَةِ إِيمَاءً الْحَدِيثَ.[3]
سیدنا الاستاد میفرماید محمد بن خالد طیالسی در سند کامل الزیارة آمده است؛ ولی ابراهیم بن ابی زیاد معروف به ابراهیم کرخی توثیق ندارد و لذا سند درست نیست.
تحقیق این است که ابراهیم کرخی مروی عنه بدون واسطه ابن ابی عمیر و صفوان، دو علم رجالی، است و اعتبار دارد.
از نظر محتوا این روایت میگوید: کسی که در اثر پیری نمیتواند رکوع و سجود را انجام دهد، با اشاره سر آن را انجام دهد و اگر کسی باشد که مهر یا چیزی که برای سجده از حصیر بافته شده باشد (خمرة)، بلا آورد و بر آن سجده کند.
بر اساس این نص اگر کسی تمکن بر رکوع و سجود ندارد میتواند مهر را بر دارد و بر پیشانی خود بگذارد و اگر نه با ایماء و اشاره سجده را انجام دهد.
روایت دیگری که محقق حلی در مورد این مسأله یادآور شده است این است که اگر دملی باشد و نتواند جبهه را بر زمین بگذارد، یک حفرهی را باید حفر کند تا محیط اطراف دمل بر زمین گذاشته شود و سجده محقق شود. روایتی را که محقق حلی مستند قرار داده، در کتاب وسائل، باب 12 از ابواب سجود، حدیث 1 است. این روایت سندش تا اسحاق بن عمار درست و صحیح است ولی خودش از بعضی از اصحابش نقل کرده که مرسل میشود. منتها گفته ام مرسلها فرق میکند. تعبیر «بعض اصحابه» با تعبیر «عن رجل» فرق میکند؛ چون تعبیر «عن بعض اصحابه» داخل در راویان قرار دارد اما اسمش نیامده است.
محقق حلی میفرماید این حدیث هر چند مرسل است؛ ولی عمل اصحاب ضعف را جبران میکند. بر اساس مسلک قدما و مسلک محقق حلی مرسل هم اگر باشد و موافق عمل اصحاب باشد، معتبر میشود.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُصَادِفٍ قَالَ: خَرَجَ بِي دُمَّلٌ فَكُنْتُ أَسْجُدُ عَلَى جَانِبٍ- فَرَأَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَثَرَهُ فَقَالَ مَا هَذَا- فَقُلْتُ لَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَسْجُدَ مِنْ أَجْلِ الدُّمَّلِ- فَإِنَّمَا أَسْجُدُ مُنْحَرِفاً فَقَالَ لِي لَا تَفْعَلْ ذَلِكَ - احْفِرْ حُفَيْرَةً وَ اجْعَلِ الدُّمَّلَ فِي الْحُفَيْرَةِ- حَتَّى تَقَعَ جَبْهَتُكَ عَلَى الْأَرْضِ.[4]
این روایت نسبت به آن فتوایی که در متن آمده، میتواند مستند باشد.
اگر جبهه مشکل داشت کار به جبین و بعد به ذقن کشیده میشود.
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِإِسْنَادٍ لَهُ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَمَّنْ بِجَبْهَتِهِ عِلَّةٌ- لَا يَقْدِرُ عَلَى السُّجُودِ عَلَيْهَا- قَالَ يَضَعُ ذَقَنَهُ عَلَى الْأَرْضِ- إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقٰانِ سُجَّداً.[5]
روایت شماره سه موثقه اسحاق بن عمار است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّبَّاحِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ قَرْحَةٌ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَسْجُدَ - قَالَ يَسْجُدُ مَا بَيْنَ طَرَفِ شَعْرِهِ- فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ سَجَدَ عَلَى حَاجِبِهِ الْأَيْمَنِ- قَالَ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَعَلَى حَاجِبِهِ الْأَيْسَرِ- فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَعَلَى ذَقَنِهِ قُلْتُ عَلَى ذَقَنِهِ- قَالَ نَعَمْ أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقٰانِ سُجَّداً.[6]
سجده بر اذقان هم ریشهی قرآنی دارد. منظور از حاجب گوشهی ابرو است که جبینین راست و چپ به حساب آید به تناسب حکم و موضوع.