1404/01/23
بسم الله الرحمن الرحیم
ایجاد وفق بین آراء/جمع بندی بحث مفاهیم /مفاهیم
موضوع: مفاهیم/جمع بندی بحث مفاهیم /ایجاد وفق بین آراء
جمع بندی مبحث مفاهیم:
در بارهی بحث مفاهیم میتوان گفت که به طور فهرست وار مفاهیم در بیان قدما و متأخرین از این قرار است:
شیخ مفید در کتاب التذکرة بالاصول، ص39 میفرماید: تعلیق حکم بر وصف مفید انتفاء حکم عند الانتفاء است. ایشان تصریح دارد بر وجود مفهوم در قضیه وصفیه.
سید علم الهدی در کتاب ذریعه، ص292 میفرماید: شرط و وصف و غایت به طور کل مفهوم ندارد و در جهت عدم وجود مفهوم استدلالی دارد که قبلا بیان شد.
شیخ طائفه در کتاب عده، ص502 میفرماید: سید علم الهدای بحث مفهوم را مستوفی بیان فرموده و بعد از نقل کلام او میفرماید در سخن او نقد و اشکال وجود دارد.
محقق حلی در معارج الاصول، 133 و علامه حلی در کتاب تهذیب، ص143 تقریبا مثل هم اند و ظاهر کلام شان این است که شرط مفهوم دارد؛ ولی مفهوم غایت را تصریح میکند.
اما مشهور که از زبده و قوانین و فصول است و متأخرین از مطارح الانظار به بعد است، نظرات شان به این شرح است که محقق قمی در کتاب قوانین، ج1، ص395 میفرماید: در قضیه شرطیه دلالت بر مفهوم وجود دارد و انتفاء عند الانتفاء دیده میشود اما قضیه وصفیه دلالتی بر مفهوم ندارد. غایت مفهومش قطعی است.
صاحب فصول، در کتاب فصول، ج4، ص153 میفرماید: قضیه شرطیه دلالت بر مفهوم دارد وضعا فی الجمله و اطلاقا بالجمله؛ اما قضیه وصفیه مفهوم نداردد.
شیخ انصاری در کتاب مطارح الانظار، ج2، ص21 و 22 میفرماید: حق همان گونه که محققان بر آن هستند این است که قضیه شرطیه مفهوم دارد و انتفاء عند الانتفاء ثابت است. اما مفهوم وصف ثابت نیست و غایت و حصر مفهوم دارد.
محقق خراسانی در بارهی شرط میفرماید مفهوم ندارد و از وضع الفاظ و شاکله قضیه مفهوم در نمیآید. در انتها میفرماید اما مقتضای اطلاق که حصر حکم به قید باشد، قابل انکار نیست. در نهایت قائل به مفهوم شرط است ولی از پنجرهی اطلاق. وصف مفهوم ندارد و غایت و حصر مفهوم دارد.
محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج2، ص252 میفرماید: قضیه شرطیه هر چند بر اساس وضع دلالت بر مفهوم ندارد؛ ولی عقلاً بر اساس مقدمات حکمت دلالت بر مفهوم دیده میشود؛ اما قضیه وصفیه مفهوم ندارد. غایت و حصر قطعا مفهوم دارد.
سیدنا الاستاد در کتاب محاضرات، ج4، ص216 بعد از آن که استدلال محققین را مورد نقد قرار میدهد در نهایت میفرماید: قضیه شرطیه بنا بر مبنای ما در باب انشاء و اخبار، از باب دلالت التزامیه، دلالت وضعیه التزامیه بر مفهوم دارد به صورت لازم بین بمعنی الاخص.
سیدنا الشهید صدر در کتاب حلقه ثالثه، ص67 و 76 استدلال محقق نائینی را در جهت اثبات مفهوم مورد ملاحظه قرار میدهد و در نهایت میفرماید بر اساس استظهار عرف و بر اساس ظهور عرفی، جمله شرطیه ظهور در ربط وثیق بین شرط و جزاء دارد و مفید مفهوم است. وصف مفهوم ندارد و حصر و غایت مفهوم دارد.
سیدنا الامام خمینی در کتاب مناهج، ج2، ص201 استدلالات محققین را مورد نقد قرار داده و از ضمن کلام ایشان استفاده میشود که قضیه شرطیه مفهوم دارد بر اساس علیت شرط نسبت به مشروط که حکم است به صورت علیت است و علیت انحصار میآورد و انحصار یعنی مفهوم؛ اما وصف مفهوم ندارد و غایت و حصر مفهوم دارد.
تحقیق:
تحقیق این است که مفهوم دلالت مطابقی نیست به شهادت وجدان و مدلول التزامی است. دلالت التزامی دو قسم است یکی لفظیه وضعیه و دیگری عقلیه. اگر لازم، لازم بین بمعنی الاخص باشد دلالت التزامیه لفظیه وضعیه میشود و اگر لازم، لازم بین بمعنی الاعم باشد دلالت التزامیه عقلیه میشود. بر اساس همین توضیح جمع بندی آسان میشود.
سید علم الهدی که دلالت بر مفهوم را شدیدا انکار نموده محمل دارد و بر اساس دلالت وضعیه مفهوم ندارد و از ضمن بیاناتش ممکن است شواهدی استفاده شود. شیخ که گفته فیه نظر یعنی دلالت عقلی هم در کار است و دلالت تنها لفظی نیست. بقیه صاحب نظران که قائل به دلالت هستند اختلاف شان فقط در وضعیه و عقلیه است. خذ الغایات و اترک المبادی. عقلیه باشد هم التزامیه است و لفظیه باشد هم التزامیه است و جامع دلالت بر مفهوم، دلالت التزامیه است. لذا شرط مفهوم دارد و از این رو در تتبع که مراجعه کنیم هر جا قضیه شرطیه را در نصوص ببینیم استناد به مفهوم شرط می شود.
مفهوم وصف: در این باره تقریبا آراء متفق بر عدم مفهوم آن است؛ اما محقق قمی که در کتاب قوانین ، ج1، ص395 فرمود در وصف رأی من توقف است برای این که وصف اشعاری دارد، طبق همان اصطلاح معروف تعلیق الحکم بالوصف مشعر بالعلیه لذا رأی من توفق است. در بارهی مفهوم وصف محقق نائینی و سیدنا الاستاد میفرمایند وصف مفهوم ندارد مگر در جایی که اگر برای وصف تعلیق حکم موجب انحصار نباشد، لغویت به وجود بیاید و ذکر وصف لغو شود؛ یعنی وصف آمده معلق علیه شده است مثل «اکرم العالم لعلمه» در صورتی که وصف موضوع برای حکم قرار گرفته باشد، اگر انحصار نباشد و موضوع را کنار بگذاریم موجب لغویت این وصف در کلام میشود و اگر این گونه باشد مفهوم دارد.
محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج2، ص277 این مطلب را با عبارت واضح اعلام فرموده است و میفرماید: تحقیق این است که وصف وقتی مفهوم دارد که وصف قید حکم باشد نه قید موضوع و قید حکم که باشد، اگر موجب تقیید نشود لغو لازم میآید؛ چون قید حکم است؛ اما تقیید نیست و این موجب لغویت است.
از کجا بفهمیم که وصف قید حکم است یا قید موضوع؟ محقق نائینی که میفرماید وصف مفهوم ندارد، به خاطر این است که میفرماید به طور اغلب قید متعلق است به موضوع و متعلق قید افرادی است. هر کجا تشخص و افراد در کار بود، در حقیقت موضوع است. از آنجا که قاعده یا به طور طبیعی در قضیه وصفیه قید مربوط به موضوع میشود؛ لذا مفهومی در کار نخواهد بود و نقش وصف نقش لقب میشود؛ چون اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند.
در تبیین این مسأله که از کجا بفهمیم قید موضوع است یا قید حکم؟ اگر در جملهی وصفیه حیثیت حیثیت تعلیلیه باشد، قید حکم است و اگر تقییدیه باشد قید موضوع است. مثل «اکرم العالم لعلمه» (حیثیت تعلیلیه) در اینجا قید، قید حکم است و مفهوم دارد. اگر حیثیت تقییدیه بود مثل «اکرم العالم» از سنخ مفهوم لقب در میآید و تقیید نمیآورد. ممکن است به جهت خاصی گفته باشد و انحصاری وجود نداشته باشد.
نکتهی مهم این است که مفهوم گیری در اقوال فقهاء جا ندارد. مفهوم گیری در نصوص معتبر روایی جا دارد چون ما به دلالت التزامی قول صاحب نظر کار نداریم و نصوص را مورد دقت قرار میدهیم که اگر مفهوم داشت مفهوم گیری می کنیم.
عام و خاص:
در بحث عام و خاص ابتداء ما فرق بین عام و خاص و مطلق و مقید را در نظر گیریم. این دو عنوان که هر دو دلالت بر شمول دارد فرقهایی دارد که قسمتی از فرقها را محقق قمی در کتاب قوانین گفته است و قسمتی را ما جمع آوری کردیم و خلاصه آن به این صورت است:
1-دلالت عام بر شمول باللفظ است و دلالت مطلق بر شمول بالعقل است که در اصطلاح مشهور میگوییم دلالت عام بالوضع است و دلالت مطلق بر شمول به وسیله مقدمات حکمت است.
2-عام دلالت دارد بر افراد نادر خود بر خلاف مطلق که بر افراد نادر دلالت ندارد.
3-اگر قدر متیقنی در کار بود، مطلق انصراف دارد و در عام انصراف ثابت نیست.
4-عام ماهیت بشرط شیء (کثرت) است و مطلق لا بشرط است.
5-تخصیص تضییق و تصرف در حکم عام است و تقیید تصرف در موضوع است؛ مثل «اعتق رقبة مؤمنة» که تقیید مربوط به موضوع میشود و تخصیص مربوط به حکم میشود.
6-عام الفاظ خاصی دارد و مطلق الفاظ خاصی ندارد و فقط قابلیت برای شمول کافی است.