1403/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
مفهوم حصر از منظر شیخ انصاری/بررسی آراء پیرامون مفاهیم /مفاهیم
موضوع: مفاهیم/بررسی آراء پیرامون مفاهیم /مفهوم حصر از منظر شیخ انصاری
مفهوم حصر:
شیخ انصاری در کتاب مطارح الانظار ج1، ص105 مفهوم حصر را مورد بحث قرار میدهد. البته این بحث در بدیع و بیان به طور مفصل و مبسوط بحث شده است که اصل بحث شاید مربوط به بدیع و بیان است. علامه تفتازانی در کتاب مطول از صفحه 381 – 505 بحث حصر را با فروعات و تحقیقات بسیار عمیق و اجتهادی بیانی، بحث میکند؛ منتها عنوان حصر در بدیع و بیان به قصر تعبیر میشود. میفرماید قصر در لغت به معنای حبس است و در اصطلاح تخصیص شیء بشیء است. قصر بر دو قسم است: قصر حقیقی و قصر اضافی. برای هر کدام شرحی دارند و تفصیلی. شیخ انصاری در بارهی بحث از مفهوم حصر نگاهی به بدیع و بیان یا به کتاب مطول علامه تفتازانی داشته است که بحث را نسبتا به دقت بررسی فرموده است. در مسأله حصر به طور عمده برگرفته از علم بیان یا تلخیص المفتاح یا مطلول که از علامه سکاکی تا خطیب قزوینی تا تفتازانی این موارد را شیخ انصاری ذکر میکند که گویا از آن متون گرفته شده است. این موارد عبارتند از یک: استثناء از عموم نفی یا اثبات. دو: بل اضرابیه. سه: کلمه انما، چهار: تعریف مسند الیه. به طور عمده این موارد را مورد بحث قرار داده اند.
شیخ انصاری فقط در مورد اول که استثناء از عموم نفی یا اثبات باشد، مفهوم برای حصر قائل است و در بقیهی موارد ملاحظاتی دارد که احیانا با یک شرایطی مفهوم را ملتزم است.
اما مورد اول که استثناء از نفی یا اثبات است؛ مثل «ما جائنی احد الا زیدا»که استثناء از نفی است. «جائنی القوم الا زیدا» در این تعبیر حصر قابل التزام است که اختصاص دارد به همان مستثنی و مستنی منه و خارج از آن است و حکم دیگری وجود خواهد داشت؛ یعنی حکم منحصر است در محدوده مستثنی و دلیل بر این مطلب از این قرار است:
1- تبادر: از این گونه جمله انحصار و اختصاص تبادر میکند. اختصاص حکم نسبت به مستثنی در حقیقت همان مفهوم خواهد بود که استفاده میشود.
2- شهادت وجدان سلیم اگر کسی با دقت به یک جملهی حصریه بنگرد، به طور واضح درک میکند که انحصار حکم در منطوق است. در مفهوم آن حکم منتفی است. به تعبیر دیگر انتفاء حکم در مرحله مفهوم و اختصاص آن در منطوق.
3- اجماع: ادعا شده توسط جمعی از صاحب نظران که حصر دارای مفهوم است.
4- قبول کردن رسول الله (ص) اسلام افراد را به طور متواتر با اعتراف به کلمه توحید که این کلمه یک تعبیری است متضمن حصر (لا اله الا الله) هر کسی که در ورودی به اسلام این کلمه را میگفت پیامبر (ص) قطعا قبول میکرد. این جمله انحصار الوهیت را در پروردگار و نفی آن را از غیر او اعلام میکند که خود حصر است و مفهوم دارد.
اقسام حصر:
حصر بر دو قسم است: حصر حقیقی و حصر اضافی. حصر حقیقی مثل ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ﴾[1] که دلالت میکند بر انحصار رسالت برای پیامبر در آخر الزمان الی الابد. حصر به صورت استثناء بعد از نفی آمده است. در ادبیات آن را حصر افرادی میگوید. مثال برای حصر اضافی «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ»[2] است. اشکال شده است که این حصر واقعیت ندارد و صلاة بدون طهور مثل صلاة متعذر و فاقد طهور صلاة است. این حصر واقعیت ندارد. جواب داده اند که این حصر اضافی است. حصر اضافی معنایش این میشود که اگر کسی واجد آب یا تراب است ولی بدون طهارت نماز بخواند، در این حالت و نسبت به این حالت، صلاتی نیست. اگر الآن تمکن دارد که طهارت انجام دهد و اگر انجام ندهد صلاتی برای او نیست. در نتیجه اگر حصر استثناء از نفی یا اثبات باشد، مفید مفهوم است.
بررسی مفهوم داشتن بل:
بل بر دو قسم است یکی برای ترقی که میگوید: این فرد صرف بلکه نحو بلد است. در این صورت مفهوم ندارد. اگر بل اضرابیه بعد از کلمه لا بیاید مفید حصر خواهد بود و در این رابطه وفاق نظر قابل اعلام است؛ مثلا گفته میشود «لا احد فی الدار بل الدار خالیة» بعد از لا اگر بل بیاید حصر است.
بررسی مفهوم داشتن کلمه انما:
کلمه انما که جزء ادات حصر گفته شده است، شیخ انصاری میفرماید مشهور این است که انما مفید حصر است. دلیلی که در این رابطه اعلام شده است یکی استشهاد به قول لغوی است که ازهری آن را موجب تخصیص چیزی به چیزی اعلام کرده است. دلیل دوم اجماع نحاة است. شیخ میفرماید این ادلهی را که مطرح کرده اند قابل ملاحظه است؛ برای این که اولا قول لغوی حجیت و اعتبارش ثابت نیست و معلوم نیست که لغوی این معنا را از روی وضع اعلام کرده باشد یا از روی اجتهاد. در آخر مطلب منتهی میشود به اعتماد به ظن مطلق که از قول لغوی به دست آید. لذا مستند این مدعا یک مستند قابل قبولی نیست.
اما در مثال که گفته میشود «انما الاعمال بالنیات» این هم حصر حقیقی نیست؛ مگر این که یک دلیلی از خارج اضافه شود؛ چون عبادیات و توصلیات همه اعمال بشر گفته میشود؛ مگر این که از خارج یک دلیلی اضافه شود که منظور از اعمال، اعمال عبادی است.
بررسی مفهوم داشتن مسند الیه معرف:
مورد چهارم که در مطول و دیگر کتب ادب و بلاغت آمده، مسند الیه معرف است؛ مثل «الانسان زید» که نتیجه اش حصر است. «العالم محمود» موجب حصر است. شیخ میفرماید: این مطلبی که ادعا شده است، دلیل قابل قبولی برای آن دیده نمیشود. ادعای اجماع در حد یک ادعا است. در استعمالات که دیده میشود اغلب بیانیها؛ یعنی اهل ادب و بیان، در این مورد حصر ادعائی دارند که مسند الیه اخص است و مسند اعم و طبیعتا حصر نمیشود مثل «الائمة قریشی» آنچه که در ادبیات گفته شده که اگر طرفین مساوی باشند، جایی برای حصر وجود دارد و اگر اخص باشد، حصر حقیقی جا ندارد. حصر به طور کل حصر ادعائی دیده میشود و تفصیلی دیده نمیشود. بنابراین حصر در مستند الیه قابل التزام نیست هر چند که اکثر آن را ادعا کردهاند.
بررسی مفهوم لقب و عدد:
دوم مفهوم دیگری را شیخ به اختصار یادآور شده است یکی مفهوم لقب که میگوید «زید عالم» یا «زید کاتب» که حق مفهوم نداشتن لقب است. بنابر وفاق علمای پیروان اهل بیت در بارهی لقب مفهوم وجود ندارد. دلیل آن این است که جمله دارای لقب بر هیچ وجه دلالت بر مفهوم ندارد، نه دلالت مطابقی و نه دلالت تضمنی و نه دلالت التزامی.
عدد هم مفهوم ندارد که جمعی از مخالفان و بسیاری از علمای ما قائل هستند که به هیچ یکی از دلالات عدد دلالت بر مفهوم ندارد و اگر در اذکار یا عبادات یا ... حصر اعلام شده باشد به وسیلهی قرائن و دلائل خارجی است و از خود عدد مفهوم استفاده نمیشود.
جمع بندی:
از بین شش مفهوم شرط، وصف، غایت، حصر، لقب و عدد، گفتیم مشهور این است که شرط مفهوم دارد و نظر شیخ هم همین گونه است.
وصف را مشهور دارای مفهوم نمیداند و قائل به مفهوم وصف غیر مشهور است.
غایت مفهوم دارد و حصر مفهوم دارد با شرایط و موارد خاص است که حصر در استثناء از عموم نفی یا اثبات باشد.
انما در ادبیات مفهوم دارد و در اصول ندارد.
لقب و عدد به اتفاق اصحاب و بر اساس عدم دلیل مفهوم ندارد.