« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1404/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

مبطل هشتم: امور محو کننده صورت صلاتی/مبطلات الصلاة /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/مبطلات الصلاة /مبطل هشتم: امور محو کننده صورت صلاتی

 

تتمه بحث در باره‌ی مبطل هفتم:

گفته شد که بکاء عمدی مشتمل بر صوت برای امور دنیوی، مبطل نماز است. در ادامه می‌فرماید: الأقوى عدم البأس به إذا كان لطلب أمر دنيوي من الله فيبكي تذللا له تعالى ليقضي حاجته.[1]

اگر بکاء برای خدا باشد، از افضل اعمال است و اگر در جهت امر دنیوی باشد، مبطل نماز است. اگر برای امر دنیوی باشد؛ ولی دعا کند و با تذلل و خضوع درخواست و کمک از خدا داشته باشد؛ مثلا کسی از جهت مالی در تنگنا قرار دارد و از خداوند می‌خواهد که روزی بیشتری برایش عنایت فرماید و دعا را با تذلل و خضوع و گریه انجام دهد، چنین بکائی در حال نماز اشکال ندارد؛ چون تذلل در پیشگاه خداوند است؛ هر چند که برای امر دنیوی است. راز و رمز عدم اشکال آن در این است که این بکاء انصراف دارد از بکاء برای امر دنیوی. برای دنیا اگر کسی گریه کند؛ مثلا مالش را از دست داده است و در حال نماز گریه کند، این بکاء دنیوی است؛ ولی اگر برای امر دنیوی پیش خدا گریه کند، دلیل نهی شامل آن نمی‌شود و عموم دعا و اصالة الاباحه، صحت آن را اعلام می‌کند.

مبطل هشتم:

الثامن‌كل فعل ماح لصورة الصلاة- قليلا كان أو كثيرا كالوثبة و الرقص و التصفيق و نحو ذلك مما‌ هو مناف للصلاة و لا فرق بين العمد و السهو و كذا السكوت الطويل الماحي و أما الفعل القليل الغير الماحي بل الكثير الغير الماحي فلا بأس به مثل الإشارة باليد لبيان مطلب و قتل الحية و العقرب و حمل الطفل و ضمه و إرضاعه عند بكائه و عد الركعات بالحصى و عد الاستغفار في الوتر بالسبحة و نحوها مما هو مذكور في النصوص و أما الفعل الكثير أو السكوت الطويل المفوت للموالاة بمعنى المتابعة العرفية إذا لم يكن ماحيا للصورة فسهوه لا يضر و الأحوط الاجتناب عنه عمدا.[2]

مبطل هشتم از مبطلات نماز هر فعلی است که در حال صلاة انجام گیرد و ماحی صورت صلاة باشد؛ یعنی صورت صلاتی را نقض کند و کسی که آن را ببیند، بگوید این حرکت، حرکت نمازخوان نیست و لو این که قلیل باشد و فعل کثیر نباشد؛ مثل پریدن، رقص، کف زدن و ... این افعال هر چند که قلیل باشند، مبطل صلاة اند؛ به خاطر این که صورت صلاتی را محو می‌کند. عنوان مبطل، هر فعل و عملی است که ماحی صورت صلاة باشد و صورت صلاتی را محو کند. همین گونه است سکوت طولانی در حدی که صورت صلاتی را محو کند.

فعل کم که ماحی صورت صلاة نباشد؛ مانند اشاره با دست برای بیان مطلبی یا فعل کثیر غیر ماحی صورت صلاة، مبطل نیست.

در باره‌ی فعل کثیر در نماز آنچه مشهور بین فقهاء است این است که محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص255 می‌فرماید: فعل کثیر در حال صلاة مبطل است؛ برای این که صورت صلاتی را محو می‌کند «الفعل الكثير الخارج عن أفعال الصلاة يبطلها و عليه العلماء».[3] ایشان مطلب را اجماعی و تحقیقی اعلام می‌کند.

علامه حلی در کتاب تذکره، ج3، ص288 می‌فرماید: فعل کثیر مبطل است و فعل قلیل مبطل نیست و در این دو حکم اختلافی وجود ندارد «بلا خلاف في الحكمين».[4] در سیره‌ی پیامبر9 دیده شده است که فعل قلیل در حال نماز انجام می‌داده است. در صفحه 290 تذکره می‌فرماید این مبطلیت در صورتی است که عمدا باشد و اگر سهوا باشد مبطل نیست. مستند آن یکی اجماع است. دیگری حدیث رفع است که از جمله‌ی مرتفعات نه گانه خطأ و نسیان است. پس اگر فعل کثیر نسیانا انجام گیرد، مبطل نخواهد بود.

در باره‌ی عدم مبطلیت فعل قلیل دو مستند است: یکی اجماع که در کلام علامه حلی به آن اشاره شده است. مستند دوم در کتاب وسائل، باب 9 و 10 از ابواب قواطع صلاة است که در آن مواردی آمده که آن موارد را امام مبطل اعلام نکرده است. مورد اول در حدیث شماره یک باب 9 است: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يُرِيدُ الْحَاجَةَ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ- قَالَ فَقَالَ يُومِئُ بِرَأْسِهِ وَ يُشِيرُ بِيَدِهِ- وَ الْمَرْأَةُ إِذَا أَرَادَتِ الْحَاجَةَ تُصَفِّقُ.[5]

سند این حدیث صحیح است چون اسناد شیخ صدوق به عبد الله بن ابی یعفور درست است. اشاره با دست و سر، فعل قلیل است و اشکالی در نماز ندارد. دست زدن زن برای بیان حاجتی اشکال ندارد.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُرِيدُ الْحَاجَةَ- وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ- فَقَالَ يُومِئُ بِرَأْسِهِ وَ يُشِيرُ بِيَدِهِ وَ يُسَبِّحُ - وَ الْمَرْأَةُ إِذَا أَرَادَتِ الْحَاجَةَ وَ هِيَ تُصَلِّي فَتُصَفِّقُ بِيَدَيْهَا.[6] این روایت تقریبا با روایت قبلی مساوی است و شیخ کلینی نیز آن را از حلبی نقل کرده است. این روایت از نظر سند و دلالت کامل است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُومِئُ الرَّجُلُ فِي الصَّلَاةِ- فَقَالَ نَعَمْ قَدْ أَوْمَأَ النَّبِيُّ ص- فِي مَسْجِدٍ مِنْ مَسَاجِدِ الْأَنْصَارِ بِمِحْجَنٍ كَانَ مَعَهُ- قَالَ حَنَانٌ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا مَسْجِدَ بَنِي عَبْدِ الْأَشْهَلِ.[7]

در باب دهم هم روایاتی آمده از جمله روایت ذیل: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي الصَّلَاةِ- فَيَسْمَعُ الْكَلَامَ أَوْ غَيْرَهُ فَيُنْصِتُ لِيَسْمَعَهُ- مَا عَلَيْهِ إِنْ فَعَلَ ذَلِكَ قَالَ هُوَ نَقْصٌ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ.[8] سیدنا الاستاد می‌فرماید عبدالله بن الحسن توثیق خاص ندارد.

عبد الله بن الحسن توثیق عام هم ندارد ولی امام زاده است که از توثیقات الحاقی است. اگر امام زاده‌ی در بین مؤمنین از عزت و احترامی برخوردار باشد و در باره اش اشکال و مطلب نادرستی اعلام نشده باشد و بین مردم محبوبیت هم داشته باشد، مورد وثوق مؤمنین می‌شود. حتی می‌توان گفت این توثیق توسط توثیق اهل شرع و مؤمنین است. به عدالت یک امام جماعت ناشناخته بر اساس اقتدای مؤمنین وثوق حاصل می‌کنید. امام زاده‌ی که مورد وثوق مؤمنین باشد و با یک واسطه یا دو واسطه باشد، نیز مورد اعتماد است. این سند مکرر هم ذکر شده است و این مؤید دیگری است.

سکوت اندک در نماز برای شنید سخن کسی نقصی هست و ممکن است از فضیلت نماز بکاهد ولی مبطل نیست. این قسمت از مطلب که در متن آمده اگر سکوت طویل نباشد یا فعل از افعال کثیر نباشد مبطل نیست از طریق اجماع و نص ثابت می‌شود.

سؤال: در نصوصی مثل روایت شماره دو باب ده از ابواب قواطع صلاة این مواردی که در نصوص آمده خلاف قاعده است مثل کشتن کلب و عقرب و هر نصی که خلاف قاعده باشد به همان مورد خاص اخذ می‌شود و گسترش داده نمی‌شود.

جواب: قواعد فقهی بر دو قسم است. قاعده منصوصه و قاعده اصطیادیه. منصوصه از خود نص گرفته شده است مثل قاعده لاتعاد. اصطیادیه آن است که محقق بر اساس بحث و تحقیق و اسقراء موارد متعددی را بررسی کند و از مجموع یک قاعده استخراج کند. علی التحقیق نسبت به این مواردی که در نص آمده هر مورد خصوصیتی ندارد. این موارد در حدی نبوده که ماحی صورت صلاة بوده باشد. خصوصیتی در اشاره به دست وجود ندارد و فقط عمل و فعل است در حدی که صورت صلاة را محو نمی‌کند پس یک جامع دیده می‌شود و آن این است که ماحی صورت صلاة نیست. در این صورت قاعده این می‌شود که هر فعلی که ماحی صورت صلاة نباشد مبطل نیست.

در باره‌ی عمد و سهو باید توضیحی داده شود که می‌فرماید:

و لا فرق بين العمد و السهو و كذا السكوت الطويل الماحي و أما الفعل القليل الغير الماحي بل الكثير الغير الماحي فلا بأس به مثل الإشارة باليد لبيان مطلب و قتل الحية و العقرب و حمل الطفل و ضمه و إرضاعه عند بكائه و عد الركعات بالحصى و عد الاستغفار في الوتر بالسبحة و نحوها مما هو مذكور في النصوص.[9]

در صورتی که ماحی باشد فرقی بین عمد و سهو نیست. و اگر نباشد مبطل نیست مثل قتل حیه و عقرب که از باب دفع ضرر هم می‌تواند جایز باشد.


logo