« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1404/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

فروعات مربوط به مبطلیت کلام و تکلم در نماز/مبطلات الصلاة /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/مبطلات الصلاة /فروعات مربوط به مبطلیت کلام و تکلم در نماز

 

بحث و تحقیق در باره‌ی فروعات مبطلیت کلام در حال صلاة:

گفته شد که فروعی وجود دارد از جمله گفتن ذکر در حال نماز بود که در مسأله شماره دوازده مطرح شده است؛ چنانکه سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: إذا أتى بالذكر بقصد تنبيه الغير‌و الدلالة على أمر من الأمور فإن قصد به الذكر و قصد التنبيه برفع الصوت مثلا فلا إشكال في الصحة و إن قصد به التنبيه من دون ‌قصد الذكر أصلا بأن استعمله في التنبيه و الدلالة فلا إشكال في كونه مبطلا و كذا إن قصد الأمرين معا- على أن يكون له مدلولان و استعمله فيهما و أما إذا قصد الذكر و كان داعيه على الإتيان بالذكر تنبيه الغير فالأقوى الصحة‌.[1]

اولا به یک نکته‌ی اصلی توجه شود و آن این است که گفتن ذکر در نماز و تلاوت آیات قرآن غیر از حمد و سوره و تسبیحاتی که در رکوع و سجود آمده است، بر اساس نصوص و اجماعات درست است و اشکالی ندارد. صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج11، ص50 می‌فرماید: لا ریب فیه. نکته‌ی تکمیلی در این باره این است که آن اذکار و آیه‌ی قرآن غیر از حمد و سوره در حال صلاة در اکوان متخلله حال صلاة گفته شود؛ مثلا حمد و سوره را خوانده است و قبل از رفتن به رکوع یک ذکری بگوید یا سر از رکوع برداشته یک آیه به قصد قرآن یا یک ذکر به قصد ذکر بگوید. اگر کسی در وسط قرائت حمد یک ذکری بگوید خالی از اشکال نخواهد بود؛ زیرا اولا متقضای طبیعت قرائت واجب در نماز این است که یک قرائت حمد و سوره کامل خوانده شود و انصراف قطعی وجود دارد که این سوره، سوره کاملی بدون تخلل باشد و چیزی و لو آیه و ذکر در شاکله‌ی آن وارد نشود.

ثانیا اگر کسی ذکری بگوید و در آن ذکر دو تا کار انجام دهد اشکال ندارد؛ به این صورت که گفتن آن ذکر به قصد ذکر باشد و قصد تنبیه هم زمان به وسیله‌ی رفع صوت باشد. در نص آمده است که ارتفاع صوت مجاز است و تحلیلا گفته می‌شود که رفع صوت کلمه‌ و حرکت نیست. اگر در گفتن ذکر قصد تنبیه باشد و قصد ذکر نباشد، بدون اشکال مبطل است. اگر کسی هر دو امر را قصد کند هم ذکر و هم تنبیه را مبطل است. در صورت اول ذکر مقصود بود و تنبیه با رفع صوت بود. اینجا هر دو امر باهم قصد شده است و مبطل است. سیدنا الاستاد در کتاب شرح عروه، ج15، ص449 -450 می‌فرماید: استعمال لفظ مشترک در دو معنا هم زمان اشکالی ندارد؛ برای این که ما در بحث اصول گفتیه ایم که لفظ برای دو معنا وضع شده و متکلم و مستعمل همان دو معنای موضوع له را قصد می‌کند و قصد دو معنا از لفظی که برای آن وضع شده اشکال ندارد. بر خلاف مشهور که می‌گویند یک معنا، یک قالب می‌طلبد و دو معنا در یک قالب قابل گنجایش نیست. در استعمالات اشکال ندارد ولی در عبادات اشکال دارد؛ چون اعتبار دیگری که اشکال دارد در کار است لذا مبطل می‌شود. لا اقتضا با اقتضا مزاحمت نمی‌کند. قصد تنبیه اقتضای بطلان دراد و قصد ذکر لا اقتضا است و مزاحمت نمی‌کند، در نتیجه اقتضای بطلان بدون مزاحم می‌ماند و موجب بطلان می‌شود.

استعمال یک لفظ در دو معنا از لحاظ ادبیات و بلاغت و بدیع و بیان درست نیست؛ چون یک لفظ یک معنا ر افرا می‌گیرد؛ اما سیدنا الاستاد می‌گوید اگر یک لفظ برای دو معنا وضع شده باشد، استعمال مربوط به قصد متکلم است و دو معنا قابلیت قصد را دارد و در دو معنای موضوع له خود استعمال شده است. اما در ذکر که هم به عنوان ذکر قصد شود و هم به عنوان تنبیه که در یک زمان باشد؛ مثلا بگوید «یا ارحم الراحمین» و در گفتن آن هم قصد می‌کند که برای طرف مقابل مطلبی را بفهماند و هم ذکر را قصد می‌کند. فرض این باشد که این جمله این دو مدلول را دارد، سید یزدی می‌فرماید چنین ذکری مبطل است؛ برای این که دو معنایی که قصد شده، به اعبتار قصد ذکر هر چند اشکال ندارد؛ و لی به اعتبار قصد تنبیه اشکال دارد؛ چون از طریق خود ذکر قصد تنبیه شده است، نه از طریق رفع صوت. خود ذکر که برای تنبیه به کار رود، نه استعمال ذکری است و نه استعمال قرآنی است، پس مبطل می‌شود.

اگر تنبیه داعی گفتن ذکری باشد، اشکالی ایجاد نمی‌کند و اقوا صحت نماز است.

مسأله شماره 13:

سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: «لا بأس بالدعاء مع مخاطبة الغير‌بأن يقول غفر الله لك فهو مثل قوله اللهم اغفر لي أو لفلان‌».[2] مانعی ندارد که کسی دعا کند با خطاب به غیر، مثلا فردی در گوشه‌ای نشسته است و مصلی در حال صلاة دعا می‌کند و می‌گوید: «غفر الله لک». چنین دعائی اشکال ندارد؛ زیرا این «غفر الله لک» مثل «اللهم اغفر لی و له» است؛ همانطوری که دعا برای فرد غایب درست است، برای فرد حاضر و مخاطب هم درست است. اما سیدنا الاستاد می‌فرماید: این گونه دعا خالی از اشکال نیست؛ برای این که در دعا نصوصی که آن را تجویز کرده، دعایی است که مناجات الی الله باشد و اگر نباشد و مخاطبه با غیر باشد، حد اقل خالی از اشکال نیست و اشکال در عبادت، واجب الاجتناب خواهد بود بر اساس قرینه تناسب حکم و موضوع.

امّا دعایی که جنبه‌ی نفرین داشته باشد برای کسی که قابل نفرین است، اشکال ندارد.

مسأله شماره 14:

سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: «لا بأس بتكرار الذكر أو القراءة عمدا‌أو من باب الاحتياط نعم إذا كان التكرار من باب الوسوسة فلا يجوز بل لا يبعد بطلان الصلاة به‌[3] اشکالی وجود ندارد در این که قرائت تکراری جایز است؛ مثلا و لا الضالین را چند بار تکرار می‌کند تا یقین حاصل کند که درست قرائت کرده است؛ البته به شرط این که از باب وسوسه نباشد. گاهی خود فرد قرائت درست و صحیح را می‌داند؛ ولی در حال انجام قرائت شک می‌کند که قرائت فلان جمله را درست انجام دادم یا نه؟ لذا از باب احتیاط آن تکرار می‌کند و آرامش پیدا می‌کند اما در وسوسه آرامش وجود ندارد.

به عنوان یک تذکر باید گفت که اولا انسان خالی از خطورات منفی در ذهنش نیست. آدمی که اهل تحقیق است آن را مثبت تلقی می‌کند؛ یعنی یقین پیدا می‌کند به این که این خطورات از ناحیه شیطان است؛ چون آن خطورات نه از طریق تجربه آمده است، نه از طریق فلسفه آمده و نه خود انسان آن را می‌خواهد، فقط یک راه دارد و آن وارد کردن شیطان است؛ لذا انسان یقین پیدا می‌کند که چنین خطوراتی از طریق شیطان است؛ لذا قرآن می‌فرماید: ﴿أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ﴾.[4] ثانیا خطوراتی که وسوسه باشد، برای انسان اثر منفی ندارد؛ بلکه ایجاد ناراحتی و بی قراری می‌کند و از این جهت ممکن است یک اثر مثبتی داشته باشد و بیانگر این باشد که این فرد بی‌قرار روح تدین دارید و از این گونه‌کارها اجتناب دارد. در علاج وسوسه طبق روایت آمده که اگر وسوسه آمد ده بار «لا اله الا الله» را تکرار کنید تا این وسوسه از ذهن تان دفع و رفع شود.

 


logo