1404/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/مبطلات الصلاة /مسائل مربوط به مبطلات نماز
فروعات مربوط به مبطلات نماز:
مسأله شماره 8:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: لا فرق في البطلان بالتكلم بين أن يكون هناك مخاطب أم لا و كذا لا فرق بين أن يكون مضطرا في التكلم أو مختارا نعم التكلم سهوا ليس مبطلا و لو كان بتخيل الفراغ من الصلاة.[1]
در مبطلیت تکلم در حال نماز فرق نمیکند که تکلم با مخاطبی باشد یا بدون آن؛ چون موضوع حکم خود تکلم است و مشروط به وجود مخاطب نیست. تحقق تکلم بدون مخاطب هم صورت میگیرد. همچنین فرق نمیکند که تکلم برای مکلف به صورت اضطرار باشد یا به صورت اختیار؛ مثلا فردی در حال نماز مضطر میشود که حرفی بزند امّا اضطرار موجب رفع مبطلیت نمیشود.
اگر گفته شود که در حدیث رفع اضطرار مرفوع است و اینجا هم اضطرار محقق شده است چرا اثرش مرفوع نیست؟ جواب این است که حدیث رفع در اعمال مستقله به کار میرود نه در جزئیات یک عمل مرکب. در محل بحث اضطرار در جزئی از اجزاء نماز است و لذا مرفوع نیست؛ چون حدیث رفع انصراف یا اختصاص دارد به عمل مستقل عبادی و معاملاتی.
اگر یک تکلم سهوی صورت گیرد، بالاجماع و النص اشکالی ندارد. نص صحیحه علی بن مهزیار است و بر آن دلالت دارد.
مسأله شماره 9:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: لا بأس بالذكر و الدعاء في جميع أحوال الصلاة بغير المحرمو كذا بقراءة القرآن غير ما يوجب السجود و أما الدعاء المحرم كالدعاء على مؤمن ظلما فلا يجوز بل هو مبطل للصلاة و إن كان جاهلا بحرمته نعم لا يبطل مع الجهل بالموضوع كما إذا اعتقده كافرا فدعا عليه فبان أنه مسلم.[2]
دعا و ذکر در حال نماز اشکال ندارد اجماعا و نصا. نص حدیث شماره یک و دو و سه باب 13 از ابواب قواطع صلاة بر آن دلالت دارد چنانکه در آن آمده: مکلف هر مناجاتی داشته باشد اشکال ندارد.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَكَلَّمُ فِي صَلَاةِ الْفَرِيضَةِ- بِكُلِّ شَيْءٍ يُنَاجِي بِهِ رَبَّهُ قَالَ نَعَمْ.[3]
حدیث دوم و سوم این باب هم به همین مضمون اند. پس مستند این مسأله نصوصی است در حد استفاضه.
محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص165 میفرماید: دعا در همهی احوال صلاة درست است. فتوای اصحاب بر آن است. مگر این که دعا، دعای محرم باشد که خود محتوای دعا امر حرامی باشد؛ مثلا برای سرنگونی یک مؤمن دعا کند. دعای حرام قطعا جایز نیست.
علامه حلی در کتاب تذکره، ج3، ص285 میفرماید: دعای محرم جایز نیست برای این که اولا این دعا نیست و ثانیا منهی عنه است. هر چیزی که منهی عنه باشد در صلاة گفتنش موجب فساد عبادت میشود.
دعای محرم تکلیفا جایز نیست و وضعا هم اشکال دارد و موجب بطلان نماز میشود. هر چند فردی که آن دعا را انجام میدهد جاهل به حرمت آن باشد؛ چون اثر وضعی اش ابطال است. علم به حرمت در مرحله تکلیف اثر دارد و در مرحله وضع، دعای محرم در حال نماز نه دعا است و نه ذکر و نه قرآن، پس مبطل خواهد بود.
اگر دعای محرم به صورت جهل به موضوع باشد، موجب بطلان نمیشود؛ مثل این که معتقد به کفر کسی بود و علیه او دعا کرد، بعد معلوم شود که او مسلمان بوده است. علت عدم بطلان این است که فعل محرمی انجام نداده است. قصدش دعای درستی بوده است. دعاء علیه کافر، دعای درستی است. به عبارت دیگر دعای که دارای شرایط درست باشد در نماز مبطل نیست؛ اعم از این که با واقع مطابقت کند یا مطابقت نکند، صدق دعا کافی است.
مسأله شماره 10:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: لا بأس بالذكر و الدعاء بغير العربي أيضاو إن كان الأحوط العربية.[4]
بودن دعا و ذکر به غیر عربی مانعی ندارد. در حال نماز تکلم به غیر عربی مطابق با اقتضای طبیعت صلاة دیده نمیشود و خالی از اشکال نخواهد بود؛ لذا سید احوط فرموده است.
مسأله شماره 11:
يعتبر في القرآن قصد القرءانيةفلو قرأ ما هو مشترك بين القرآن و غيره لا بقصد القرءانية و لم يكن دعاء أيضا أبطل بل الآية المختصة بالقرآن أيضا إذا قصد بها غير القرآن أبطلت و كذا لو لم يعلم أنها قرآن.[5]
در حال نماز اگر قرآن خوانده شود یا ذکر الله گفته شود یا دعا شود، اشکال ندارد اما در قرائت قرآن، قصد قرآنیت باشد. اگر قرآنیت قصد نشود، موجب بطلان میشود.
علامه حلی در کتاب تذکره، ج3، ص280 میفرماید: اگر کسی به آیه قرآن معنای دیگری را قصد کند، اشکالی ندارد به شرط این که قصد قرآنیت در کار باشد؛ مثلا اگر کسی برای عدهی میخواهد بگوید بفرمایید داخل، بگوید: ﴿ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ﴾[6] که قصد قرآن و قصد دخول شده است، اشکال ندارد. اگر اسم شخصی یحی باشد و به او بخواهید کتاب هدیه کنید، بگویید ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾.[7] اگر اسمش یوسف باشد و بخواهد تنبیه کند، بگوید ﴿يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا﴾.[8]
اشکال: در فرض مذکور استعمال لفظ در اکثر از یک معنا لازم میآید و چنین چیزی ممکن است اشکال داشته باشد.
جواب: بر اساس مبنای سیدنا الاستاد در کتاب شرح عروه، ج15، ص439 به بعد، استعمال آن اشکال ندارد و ممکن است تابع قصد متکلم باشد که متکلم میتواند دو معنا را قصد کند. بنای سید یزدی هم بر همین است که اگر لفظ مشترک باشد، استعمال آن در اکثر از یک معنا مشکلی نداشته باشد.
مسأله شماره 12:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: إذا أتى بالذكر بقصد تنبيه الغيرو الدلالة على أمر من الأمور فإن قصد به الذكر و قصد التنبيه برفع الصوت مثلا فلا إشكال في الصحة و إن قصد به التنبيه من دون قصد الذكر أصلا بأن استعمله في التنبيه و الدلالة فلا إشكال في كونه مبطلا و كذا إن قصد الأمرين معا- على أن يكون له مدلولان و استعمله فيهما و أما إذا قصد الذكر و كان داعيه على الإتيان بالذكر تنبيه الغير فالأقوى الصحة.[9]
در بارهی ذکر میفرماید: اگر کسی در حال نماز اشاره کند به فردی و به وسیلهی ذکر با صدای بلند او را متنبه کند و با دست اشاره کند که کاری انجام دهد، به شرط این که قصد ذکر داشته باشد اشکال ندارد و تنبیه خالی از قصد ذکر مبطل است.
شیخ در کتاب خلاف، ج1، ص388 و 390 میفرماید: اگر کسی احتیاج پیدا کند به این که فردی را برای انجام کاری اشاره کند، اشکال ندارد؛ برای این که منافی حال صلاة نیست. اشاره برای رفع حاجت مانعی ندارد. در این رابطه نصوصی هم داریم که از آن این مطلب استفاده میشود.
وسائل، باب 9 از ابواب قواطع صلاة، صحیحه عبدالله بن ابی یعفور: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يُرِيدُ الْحَاجَةَ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ- قَالَ فَقَالَ يُومِئُ بِرَأْسِهِ وَ يُشِيرُ بِيَدِهِ- وَ الْمَرْأَةُ إِذَا أَرَادَتِ الْحَاجَةَ تُصَفِّقُ.[10]
بنابراین اگر کسی در حال نماز برایش کاری پیش آید که طرف را اطلاع دهد، میتواند آن کار را با اشاره انجام دهد در عین حالی که مشغول نماز است.
روایت شماره سه همین باب: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُومِئُ الرَّجُلُ فِي الصَّلَاةِ- فَقَالَ نَعَمْ قَدْ أَوْمَأَ النَّبِيُّ ص- فِي مَسْجِدٍ مِنْ مَسَاجِدِ الْأَنْصَارِ بِمِحْجَنٍ كَانَ مَعَهُ- قَالَ حَنَانٌ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا مَسْجِدَ بَنِي عَبْدِ الْأَشْهَلِ.[11]
علاوه بر نصوص، در این رابطه اجماع هم وجود دارد؛ چنانکه شیخ طوسی بر آن تصریح کرده است.
اگر تنبه بدون قصد ذکر باشد و فقط برای تنبیه باشد اشکال دارد؛ چون آنچه استثناء شده ذکر است و اگر ذکر نباشد و تنبیه تنها باشد مبطل است.
اگر به وسیلهی ذکر تنبهی برای غیر ایجاد کند؛ مثلا سبحان الله را با صدای بلند ذکر کند، تا طرف متوجه شود و قصد ذکر هم باشد، اقوا صحت است و اگر قصد تنبه تنها باشد ذکر نیست و اقوا حکم آن بطلان است.