« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1403/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

مسأله شماره شش/أركان الصلاة /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /مسأله شماره شش

 

مسأله شماره شش:

سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: إذا كان كالراكع خلقة أو لعارض‌فإن تمكن من الانتصاب و لو بالاعتماد على شي‌ء وجب عليه ذلك لتحصيل القيام الواجب حال القراءة و للركوع و إلا فللركوع فقط فيقوم و ينحني و إن لم يتمكن من ذلك لكن تمكن من الانتصاب في الجملة فكذلك و إن لم يتمكن أصلا فإن تمكن من الانحناء أزيد من المقدار الحاصل بحيث لا يخرج عن حد الركوع وجب و إن لم يتمكن من الزيادة أو كان على أقصى مراتب الركوع بحيث لو انحنى أزيد خرج عن حده فالأحوط له الإيماء بالرأس و إن لم يمكن فبالعينين له تغميضا و للرفع منه فتحا و إلا فينوي به قلبا و يأتي بالذكر‌.[1]

اگر کسی به طور طبیعی یا به خاطر امر عارضی قامت خمیده داشته باشد، انتصاب اگر ممکن است و لو با کمک گرفتن، انتصاب واجب است؛ برای این که قیام در حال قرائت و قبل از رکوع واجب است و اگر این فردی که حالت خمیده دارد، نمی‌تواند در حال قرائت قیام و انتصاب داشته باشد؛ برای رکوع تنها سعی کند که یک انتصاب انجام دهد تا قیام قبل از رکوع محقق شود.

بنابراین اگر انتصاب کامل نتواند انجام دهد و انتصاب فی الجمله ممکن باشد، انتصاب واجب است بر اساس وجوب قیام قبل از رکوع به عنوان قیام متصل به رکوع. اگر قیام اصلا ممکن نباشد؛ حتی با کمک گرفتن، در این صورت همان حالت رکوعی را که دارد، یک مقدار اضافه کند تا فرق بین حالت موجود و رکوع محقق شود.

رکوع شخص خمیده:

شیخ طوسی در کتاب مبسوط، ج1، ص162 می‌فرماید: «و إن كان عاجزا عن الانتصاب لكنه إذا قام في صورة الراكع لكبر أو زمانة قام على حسب حاله. فإذا أراد الركوع زاد على الانحناء قليلا ليفرق بين حال القيام و الركوع فإن لم يفعل لم يلزمه و يكفيه ذلك[2] اگر کسی در این حالت قرار دارد باید یک مقدار بیشتر خم شود و لو به اندازه کمی تا فرق بین حالت قیام و رکوع برایش محقق شود.

محقق حلی در کتاب شرایع می‌فرماید: «فإن عجر أصلا اقتصر على الإيماء. ولو كان كالراكع خلقة، أو لعارض، وجب أن يزيد لركوعه يسير انحناء، ليكون فارقا[3] ایشان وجوب اعلام کرده است و در کلام شیخ وجوب نیامده و در انتهاء فرموده اگر آن را انجام هم ندهد اشکال ندارد.

علامه حلی در کتاب قواعد ج1، ص276 می‌فرماید: «والقائم على هيئة الراكع لكبر أو مرض يزيد انحناء يسيرا للفرق»[4] باید یک مقداری به انحناء اضافه کند تا فرق بین حالت موجود و انجام رکوع حاصل شود.

محقق ثانی در کتاب جامع المقاصد، ج2، ص289 می‌فرماید: این بیان علامه حلی که فرموده انحناء اندک برای تحصیل فرق بین قیام و رکوع است، سه دلیل برای آن وجود دادر:

ادله انحناء شخص خمیده به مقدار بیشتر برای رکوع:

دلیل اول این است که می‌فرماید: «تحصيلا للفرق بين القيام والركوع، لأن المعهود من صاحب الشرع الفرق بينهما، ولا دليل على السقوط[5] انحناء اندک صورت گیرد تا فرق بین قیام و رکوع محقق شود و این یک امر معهود در نزد شرع است و دلیلی بر سقوط آن نداریم. پس کسی که حالت خمیده دارد انحناء و رکوع از او ساقط نمی‌شود.

دلیل دوم نبوی معروف است که شیخ طبرسی در مجمع البیان، ج1، ص250 آن را آورده که پیامبر (ص) می‌فرماید: «إذا أمرتكم بشئ فأتوا منه ما استطعتم»[6] به اندازه‌ی که امکان دارد مأموربه را انجام دهید. این حدیث از مستندات قاعده میسور هم هست.

دلیل سوم یک تنظیر است که در بحث قیام گفتیم و آن این بود اگر کسی معذور است و رکوع و سجود را ایمائی انجام می‌دهد، گفته شد که سجود اخفی از رکوع باشد. این شاهدی است بر این که هر کدام از اجزاء نماز مثل قیام، رکوع، سجود و ... در حد ممکن انجام گیرد و از جزء قبل و بعد خود را جدا و مستقل نشان دهد.

فقیه همدانی در کتاب مصباح الفقیه، ج12، ص416 این مطلب را شرح داده است. کتاب مصباح الفقیه شرحی بر شرایع اعلام می‌کند. محقق حلی در شرایع که گفته انحناء به مقدار کم واجب است، فقیه همدانی می‌فرماید: این حالت الآن قیام این فرد است. فردی که الآن صورت رکوعی دارد، قیام اوست و قیام کل شخص بحسبه و باید کمی بیشتر خم شود تا رکوع صدق کند.

سیدنا الاستاد، در کتاب مستند عروه، ج15، ص40 -43 می‌فرماید: نسبت به این مورد که اگر کسی حالت رکوعی داشته باشد، سه صورت و سه قول در این رابطه گفته شده است:

اقوال:

قول اول قول مشهور است که باید سعی کند یک انحنائی و لو کم انجام دهد. این قول را با تأییدات بیشتر فقیه همدانی می‌فرماید: اگر این فرد یک انحناء بیشتری انجام ندهد، عرف به او راکع نمی‌گوید و باید علاوه بر آن حالت، یک انحناء بیشتری انجام دهد تا رکوع صدق کند یا حقیقتا یا بر اساس قاعده میسور که آن چه میسر است را انجام دهد.

قول دوم عبارت است از رأی و نظر صاحب جواهر که در کتاب جواهر، ج10، ص81 می‌فرماید: فردی که در این حالت قرار دارد همان حالتش را ادامه دهد و نیت کند، رکوع است. رکوع نیت و هیئت نیاز دارد که هیئت موجود است و در اینجا نیت کند کافی است.

اشکال: آنچه متعلق امر شرعی قرار می‌گیرد باید مقدور باشد و یا این که حاصل نباشد. اگر حاصل باشد، تحصیل حاصل است و اگر مقدور نباشد، تکلیف ما لا یطاق است، در مورد شخص خمیده و به هیئت رکوع، تحصیل رکوع یا تحصیل حاصل است یا تکلیف به ما لا یطاق.

جواب: مکلف می‌تواند جلوس کند و این حالت رکوع منتفی می‌شود، پس وقتی بر انتفاء قدرت داشته باشد، انجام رکوع برایش مقدور است و تحصیل حاصل نیست؛ چون زمان استمرار او برای مکلف حاصل نیست و هنگامی که نیت کند حاصل می‌شود.

اشکال دوم: آیا رکوع نفس هیئت است یا یک فعل و عمل حدوثی است؟ اگر فقط هیئت راکع است و اگر گفتیم که رکوع یک عمل حدوثی است؛ به این معنا که مکلف وقتی رکوع بر عهده اش تعلق می‌گیرد، باید آن را احداث کند. سیدنا الاستاد می‌فرماید رکوع ظهور دارد در وضعیت حدوثی که مکلف در حال قیام باشد و به رکوع رود؛ اما در صورتی که فرد خمیده است، رکوع صدق نمی‌کند و استمرارش رکوع نیست.

قول سوم این است که سیدنا الاستاد در همان منبع بالا می‌فرماید: اقوا قول سوم است و آن این است که مکلف بعد از آن که عاجز باشد نسبت به انجام رکوع کامل، حالت اختیار وظیفه اش بدل می‌شود به ایماء. بدل و مبدل در یک جهت برجسته که شباهت داشت کافی است و در تمامی جهات تجانس و اشتراک لازم نیست و اگر نه مثلین می‌شود. بدل عین مبدل منه نیست؛ بلکه نازل منزله آن است. یک خاصیت از خواص آن را که داشته باشد، حکم بر آن مترتب می‌شود. ایماء که بدل است بر اساس ادله و نصوص و اطلاق نصوص معتبره که شاید در حد استفاضه است، فرد عاجز وظیفه اش بدل به ایماء می‌شود و عموم بدلیت در اینجا کافی است. پس اقوا این است که این گونه مکلف با ایماء رکوع را انجام دهد و یک انحناء یسیری هم داشته باشد خوب است تا جمع بین اقوال و نظریات به عمل آید و رأی مشهور مورد توجه قرار گیرد. به قصد این که یکی رکوع است و دیگری اگر لغو هم در بیاید مبطل نیست.

بنابراین قول سوم بر اساس توضیح سیدنا الاستاد قول متینی است. اما متن ما در حقیقت مطابق با رأی مشهور است که مستندات آن قول شیخ و فاضلان و برخی از فقهای دیگر است که شاید قریب به «لا خلاف» به نظر برسد.

و إن لم يتمكن من الزيادة أو كان على أقصى مراتب الركوع بحيث لو انحنى أزيد خرج عن حده فالأحوط له الإيماء بالرأس و إن لم يمكن فبالعينين له تغميضا و للرفع منه فتحا و إلا فينوي به قلبا و يأتي بالذكر‌.[7]

اگر به آن مقدار خم شدن بیشتر هم ممکن نباشد یا حد نهایت مراتب رکوع است که اگر از آن بیشتر خم شود از حد رکوع خارج می‌شود در این صورت نوبت به ایماء می‌رسد که با سر اشاره به رکوع کند و اگر با سر نتواند با دو چشم اشاره به رکوع کند که آن را برای رکوع ببندد و برای سربرداشتن باز کند. و اگر نتوانست در قلب نیت کند.

سؤال اگر مکلف قدرت بر انحناء یسیر هم نداشته باشد احوط ایماء به رأس است و چرا احوط گفته بلکه ایماء به رأس متعین است؟

وجه احوط این است که این احوط در حقیقت فتوا است و احوط که گفته به این جهت است که احتمال حالت رکوعی اش بر اساس قول صاحب جواهر کافی باشد. یک احتمال دیگر که در کنار رأی مختار وجود داشته باشد، پنجره برای احوط باز می‌شود.


logo