« فهرست دروس
درس اخلاق استاد سید کاظم مصطفوی

1404/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

اصلاح عیوب

 

موضوع: اصلاح عیوب

 

اصلاح نفس از طریق اصلاح عیب‌ها:

گفته شد که عامل اصلاح نفس متعدد است؛ ولی عامل اصلی یک چیز است و همه‌ی این عوامل تحت اراده‌ی پرودگار است و توفیق الهی می‌طلبد. پس از توفیق الهی برای این که انسان خودش را اصلاح کند، یک مقدمه می‌طلبد که انسان در ابتدا یک معرفت اجمالی نسبت به خودش داشته باشد؛ به این صورت که تشخیص دهد این موجود انسان است، نه گوسفند، اسب و ... و قابلیت تکامل و رشد دارد و نیاز به تربیت دارد. انسان خودش را تشخیص دهد که موجودی است که تمام هستی را برای او آفریده و خداوند او را برای عبودیت آفریده است.

آفرینش هستی برای خدمت به انسان:

گفته می‌شود که تمام موجودات مادی و زنده‌جان‌ها و گیاهان، همه بر اساس تکامل آفریده شده اند که از ابتدا رشد می‌کنند تا به کمال می‌رسند و در مادیات تکامل در این حد است که یک موجود مادی به سر حد کمال برسد. تمام موجودات در حقیقت طوری ساخته شده اند که برای انسان خدمت کند و انسان به عنوان یک محور آفریده شده است. حتی موجودات موذی با واسطه در خدمت انسان است. مار یک موجود سمی است که از لحاظ علمی سموم منتشر شده در دنیا بر اساس فعالیت‌های فیزیکی و شیمیایی را با دستگاه مکنده‌ جذب می‌کند و از سموم آن پادزهرهای متعددی ساخته می‌شود. گل زیبا عطر دلپذیری دارد و روح آدم را آرامش می‌دهد و رنگی دارد که این رنگ را برای خودش نمی‌خواهد و اسب و الاغ آن را نمی‌فهمد؛ بلکه از مدیریت بالا برای انسان ساخته شده است. فیزیک می‌گوید کل موجودات در اثر تکامل است و انسان تنها محور است و موجودات دیگر خرج راه انسان است. این را گفته اند یک معما است و از لحاظ علمی جوابی ندارد مگر این که معتقد به قدرت مافوق جهان باشیم که از آنجا این طرح داده شده است. در آیه 29 سوره بقره جواب داده شده: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا﴾.[1] او خدایی است که آنچه در روی زمین است را به نفع و بهره‌برداری شما آفریده است. انسان این همه خرج دارد. یک قلم خرج انسان این است که کل جهان هستی از حیوانات، نباتات و دیگر عناصر مادی برای او آفریده شده است. قلم دوم خرج انسان ارسال رسل و انزال کتب است. قلم سوم خرج انسان آفریده شدن بهشت و جهنم برای اوست. انسانی که این همه خرج دارد، خودش برای چه چیزی آفریده شده است؟ آیا فقط برای خوردن و آشامیدن آفریده شده؟ پاسخ منفی است. انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است. کمال در شعر مولانا این می‌شود:

باری دیگر از ملک پران شوم آنچه آن در وهم ناید آن شوم

انسان این خرج‌ها را داشته ولی کمالش به آن می‌ ارزد؛ چنانکه سعدی گفته:

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا به چه حد است مکان آدمیت

کمال انسان قرب الی الله است و به جایی رسد که به او گفته شود: ﴿ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً﴾.[2] شاعری گفته:

گر تو بر من عاشقی ای محترم پرده بر کن من به تو عاشق ترم

زود آ که می کشم من ناز تو عرش و فرشم جمله پا انداز تو

این خرج‌ها می‌ارزد. انسان خیلی ارزشش بالاتر است. انسانی که تا به اینجا می‌رسد شروعش و الف و بائش از کجاست؟ شروعش از تربیت، سلوک و عرفان است. نتیجه‌ی عرفان عملی رسیدن به مقام قرب است. از تربیت شروع می‌شود.

عامل اصلی تربیت:

تربیت عواملی دارد. عوامل تربیت محیط است، استاد است، خانواده است، دوست و رفیق است؛ ولی این‌ها همه عوامل فرعی اند و عامل اصلی برای تربیت و اصلاح نفس، خود آدم است. ﴿عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ﴾.[3]

عیب جویی از خود و اصلاح آن:

چگونه شروع کنیم؟ نکته‌ی اول شروع این است که با تمرکز حواس شروع کنیم به عیب جویی از خود. عیجب جویی دو قسم است: یکی زشت و قبیح و دیگری خوب. عیجب جویی از دیگران زشت و قبیح است هم اخلاقاً و هم از لحاظ حقوق و هم از لحاظ شرع. دخالت در امور شخصی مردم است. شما که فضول نیستی و پرونده مردم مربوط به شما نمی‌شود. هر کسی جواب خودش را می‌دهد ﴿جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[4] البته استثنائات به قصد اصلاح و امر به معروف مسائل جدایی است و آن هم استثنائات جدایی است. در کل عیجب جویی کار نادرستی است و به اصطلاح عوام یک دخالت بی‌جا در امور دیگران است. عیب جویی خوب این است که هر کسی از خودش عیب جویی کند. قرآن می‌فرماید: ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾.[5] این آیه بیانگر یک واقعیت است. آن عیب‌هایی که خود آدم می‌داند غیر از خدا کسی دیگر نمی‌داند. ﴿يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ﴾.[6] این فرد در ظاهر خیلی خوب و مورد اعتماد است؛ ولی در واقع این گونه نبوده است و در روزی که نهان‌ها آشکار می‌شود واقعیت‌های او آشکار می‌گردد. یک راوی به امام سجاد7 عرض کرد که حجاج چقدر زیاد است. امام7 دستی بر چشمان او کشید و به او نشان داد که اکثر آنان به صورت حیوانات اند و مؤمن در میان آنان همانند ستاره در شب تاریک است.

طرح مدیریت بالا طرح موفق است. انسان که به خودش مراجعه کند می‌تواند عیب‌های خود را به طور دقیق پیدا کند و بعد برای علاج و رفع آن تلاش کند. با یک تمرکز حواس انسان که عیب‌های خود را بررسی کند می‌فهمد که خیلی از عیب‌ها است که انسان در اثر عدم توجه یا آن را نمی‌بیند یا آن را توجیه می‌کند. خدا نکند که انسان در معرض وساوس شیطان قرار گیرد. راه‌های ورود وساوس شیطانی زیاد است، یکی از راه‌های ورود وساوس شیطان این است که انسان عیب خودش را توجیه می‌کند و می‌گوید من اگر فلانی را اذیت و آزار دادم به خاطر این بود که حقش بود و من باید او را هدایت کنم.

شرط توفیق این است که انسان در یک جای خلوت در حد دو الی سه دقیقه یا پنج الی شش دقیقه به خود مراجعه کنید و فکر کند کارهایی که تا به حال انجام داده ام درست بوده؟ الآن کاری که می‌کنم درست است؟ وظیفه ام چیست؟ مردن ندارم؟

این گله را ببین که چه آسوده می‌چرند گرگ اجل یکا یک از این گله می‌برد

ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد از جهان او جز کفن چیزی نبرد

حدیثی است که شهید در کتاب ذکری، در بحث حالت احتضار نقل می‌کند و روایت از حضرت امیرالمؤمنین7 است. کسی که در حالت احتضار قرار گیرد و بخواهد به آن طرف برود و از این دنیا دل بکند، احساس می‌کند که دستش از این دنیا کنده شد. ماشینم را پسرم می‌گیرد. مال مردم را با کلک به دست آوردم این چه می‌شود؟ آن موقع تنبه حاصل می‌شود که سودی ندارد.

ای که دستت می‌رسد کاری بکن قبل از آن وقتی که ناید هیچ کار

وحشت و احساس خطر به انسان دست می‌دهد. طبق نقل معتبر از حارث همدانی آمده: «يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي[7] انسان چه مؤمن و چه منافق هنگام مرگ آقا امیر المؤمنین7 را می‌بیند. شخصی در حال احتضار قرار گرفت و یک مرتبه به فرزندانش گفت بی ادبا نشسته‌اید مولی امیرالمؤمنین آمد قیام کنید و استقبال کنید.

گر دم مرگ من آیی و نگاهی بکنی جان دهم مرگ ستانم که نگاه تو بس است

آزاد زیستن، آزاد مردن و آزاد دوستی کردن در بی تعلقی است.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

 


logo