« فهرست دروس
درس اخلاق استاد سید کاظم مصطفوی

1404/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

نصایح امام جواد علیه السلام/راه های اصلاح نفس /اصلاح نفس

 

موضوع: اصلاح نفس/راه های اصلاح نفس /نصایح امام جواد علیه السلام

 

رسالت اخلاق:

موضوع اخلاق فضائل و رذائل است؛ یعنی یک انسان با اخلاق کسی است که فضائل را جذب کند و رذائل را از خودش دور کند. به عبارت ساده، اخلاق یعنی این که یک انسان زیبایی‌های رفتاری را به دست آورد و از زشتی‌ها اجتناب کند و این زیبایی‌ها و زشتی‌ها را از کجا بفهمد؟ قرآن جواب داده ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[1] خدای متعال به صورت الهام زیبایی‌ها و زشتی‌ها، خوبی‌ها و بدی‌ها را در نهاد انسان قرار داده است.

به طور کلی اکثریت و موارد برجسته‌ی زیبایی‌ها و زشتی‌ها در عمق روح انسان جا دارد. هر کسی تشخیص می‌دهد که این امر خوب است یا بد است. البته در فرعیات گاهی یک خلط‌هایی به وجود می‌آید؛ ولی در کل انسان بر اساس فطرت خودش خوبی‌ها و بدی‌ها را تشخیص می‌دهد. اخلاق یعنی جذب زیبایی‌ها و دفع زشتی‌ها.

نتیجه اخلاق این می‌شود که یک انسان با اخلاق خودش در کمال آرامش زندگی می‌کند و مردم، خانواده، محیط و همه‌ی آشنایانی که با او در ارتباط هستند از دست او در امنیت و آرامش اند. اگر اخلاق به طور کامل بین مردم درست عملی شود، همان روزگاری خواهد آمد که «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»[2] می‌شود. اگر اخلاق به طور کامل در بین مردم عملی شود یک مورد درگیری وجود نخواهد داشت.

نصایح امام جواد علیه السلام:

به مناسبت ایام روایتی از امام جواد علیه السلام یادآور می‌شوم. در کتاب تحف العقول که کتاب معتبری است و یکی از نکته‌های اعتبار کتاب، اعتبار مؤلف کتاب است و مؤلف این کتاب از محدثین قرن چهارم است. این کتاب، کتابی است که بین اهل حدیث از اعتبار بالایی برخوردار است. این کتاب مجموعه‌ی از اقوال چهارده معصوم است و برای هر شیعه‌ی داشتن آن لازم است. در این کتاب معتبر، نصایح امام جواد این گونه آمده: «المؤمن يحتاج إلى توفيق من الله وواعظ من نفسه وقبول ممن ينصحه»[3] اگر یک انسان با معرفت و آگاهی و با درک درست این سه فراز را آیین نامه زندگی اش قرار دهد و به آن پایبند باشد، نه تنها اخلاق؛ بلکه سلوک، عرفان و مقام قرب را می‌تواند به دست آورد.

نکته‌ی اول توفیق خداوند است. مؤمن به توفیق الهی احتیاج دارد. توفیق یعنی این که انسان در جهت انجام کاری موفق شود. منظور از توفیقی که در این روایت آمده، توفیق الهی است. خداوند برای بندگان خودش توفیق عنایت کند. توفیقی که خداوند عنایت می‌کند از عبودیت شروع می‌شود، علم، تربیت، خدمت و رشد و کمال را در پی دارد و این مراحل را طی می‌کند.

در جمع اهل علمی که در قم درس می‌خوانند، تعدادی تا درس خارج می‌رسند. عده‌ی از لحاظ فهم و درک در حد خوبی هستند؛ اما در آخر برخی موفق می‌شوند که در مقام مرجعیت برسند و برخی موفق می‌شوند که ده‌ها کتاب علمی و معرفتی بنویسد. برخی موفق می‌شوند که ده‌ها شاگرد تربیت کند. این توفیق الهی است.

علامه شیخ صدرا در نجف استاد اول فلسفه، عرفان و سلوک محسوب می‌شد، علامه جعفری گفت استادم علامه شیخ صدرا بود. با واسطه شنیدم که علامه طباطبایی هم شاگرد ایشان بود. یک برنامه‌ی پیش آمد که علامه شیخ صدرا فلسفه را ترک کند و به طرف فقه و اصول بیاید. به طرف فقه و اصول که آمد به ظاهر از مقام فلسفه کنار گذاشته شد و سلب توفیق شد؛ ولی این گونه نبود در فقه و اصول استاد صدها مجتهد شد و صدها مجتهدی از درس او بیرون آمد. یک نفس و روحیه‌ی داشت که طلبه را واقعا به سمت رشد و کمال سوق می‌داد. این‌ها توفیقات الهی است.

سؤال ذهنی برخی‌ها شاید این باشد که توفیق کسبی و قراردادی نیست؛ بلکه الهی است و چه کار کنیم تا توفیق به دست آوریم؟

توفیق از جانب خداوند است و قراردادی نیست و هدیه‌ی از طرف استاد هم نیست، با تحقیقی که به دست آمده اعلام می‌شود که به طور عمده توفیق بستگی به عبودیت و بندگی دارد. «من کان مع الله کان الله معه». توفیق الهی نصیب کسی می‌شود که آن فرد نسبت به عبودیت و بندگی پایبند باشد. خداوند بنده خاص خودش را توفیق می‌دهد.

نکته‌ی دیگر که قابل یادآوری است این است که انسان هر کاری که انجام می‌دهد چند خصوصیت را اگر در ابتدا و انتهای آن اضافه کند رمز و راز توفیق را به تدریج به دست می‌آورد و آن این است که در کار علمی یا خدماتی یا تحقیقاتی یا اجتماعی یا ... در ابتدا قصد قربت باشد که نیت صالحه توفیق به وجود می‌آورد. در انتها قصد کند که این کاری را که انجام می‌دهم به نفع مؤمنین تمام شود. به عبارت دیگر برای مکتب اهل بیت خدمتی انجام دهد یا قصد کند که برای مؤمنین خدمتی انجام دهد. با این دو خصوصیت کم کم راه برای توفیق فراهم می‌شود.

یکی از دعاهایی که در قنوت غفیله و در سجده‌ی آخر نماز عشاء برای فراهم آمدن توفیق بخوانیم این است که گفته شود «اللهم وفقنی لما تحب و ترضی». بنابراین توفیق الهی نیاز مبرم یک مؤمن است. خیلی‌ها سعی کرده و در ابتدا استعداد خوبی داشته و خواسته اند که به سمت علم و فضل و کمال بروند؛ ولی به جایی نرسیده اند. یا از لحاظ نیت مشکل داشته اند یا از لحاظ هدف و توفیق نصیبش نشده است. توفیق ارتباط تنگاتنگ با عبودیت و نیت و هدف دارد.

فراز دوم حدیث «و واعظ من نفسه» است. انسان باید خودش را موعظه کند. برای اصلاح نفس نیاز به موعظه، مثل نیاز به اکسیژن برای تنفس است. دستور امام جواد علیه این است که انسان استاد خودش باشد. کسی که خودش واعظ باشد و خودش را موعظه کند. خوبی و بدی را به طور کل انسان درک می‌کند و برای مدت کوتاهی آن را تجربه می‌کند.

یک عمر بدی کردیم و دیدیم ثمرش را خوبی به چه بدی داشت که یک بار نکردیم

از راه خشونت اگر کسی وارد شود حد اقلش این است که تنها می‌ماند. اگر خوبی کردی و به مردم احسان کردی جوابش بر می‌گردد. خوبی یک کشت و زرعی است که ثمر دلربایی دارد. برای خود انسان ثمر خوبی‌ها در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی دیده می‌شود.

یکی از مراجع بزرگ تقلید آیت الله العظمی سید محسن حکیم صاحب مستمسک العروة است. یکی از شاگردان او می‌گفت آقای حکیم در آخر روز در اطاقی خلوت می‌کرد وقتی از او سؤال می‌شد چه می‌کنی؟ می‌فرمود در آخر روز از خود حساب می‌گیرم و خوبی و بدی کارهایم را مورد بررسی قرار می‌دهم.

آدم بد اخلاق حتی نزد بچه‌هایش هم محبوبیت ندارد و وقتی از مسافرت برگردد می‌گویند صاحب جهنم برگشت. اما اگر خوش اخلاق باشد وقتی برگردد یک شور و نشاط در خانه ایجاد می‌شود که بابا آمد. آدم بد اخلاق همیشه خودش گرفتار است. «من ساء خلقه عذب نفسه»[4] کسی که اخلاقش بد است اول خودش را اذیت می‌کند و دودش به چشم دیگران می‌رود.

اگر ز دست بلا بر فلک رود بد خو ز دست خوی بد خویش در بلا باشد

فراز سوم حدیث این است که می‌فرماید: «و قبول ممن ینصحه» مؤمن نیاز مبرمی به قبول نصیحت دارد. قبول نصیحت گاهی با مشکلاتی مواجه می‌شود. آدم ناصح باید آدمی باشد که به واجبات و محرمات پایبند باشد. با آدم فاسق و جاهل مشورت نکنید و از آنان نصیحت نگیرید. «رأی العاقل ینجی؛ رأی الجاهل یردی»[5] رأی آدم جاهل آدم را به ته دره سقوط می‌دهد و رأی و نظر و مشورت و نصیحت آدم عاقل انسان را نجات می‌دهد. پس شرط اول این است که فرد قابلیت داشته باشد و قابلیت تدین است. تدین جانمایه‌ی زندگی است. اگر کسی تدین داشت شرط اصلی ناصحیت را دارد.

شرط دوم این است که درک کنیم این فرد دلسوزانه می‌خواهد نصیحت کند و غرضی ندارد. نصیحت مغرضانه به جایی نمی‌رسد.

شرط سوم این است که از آدمی که تجربه دارد نصیحت خواسته شود و به آن گوش داده شود.

در تمام این امور از کسانی استفاده کنیم که آنان ما را از طریق قرآن و عترت هدایت می‌کند. اگر بیانات شان برگرفته از قرآن و عترت بود معیار اصلی می‌شود برای قبولی نصیحت.

دو نکته برای اصلاح نفس و برآورده شدن حاجات:

نکته اول این است که نسبت به سجده آخر روایتی از امام موسی بن جعفر آمده در کتاب وسائل، باب شش از ابواب سجدتی الشکر، روایت اول و در انتهای آن یا مذل الاعداء آمده و فراز آخر آن در سجده شکر خوانده شود و جواب می‌گیرد و حاجتش برآورده می‌شود.

نکته‌ی دوم این است که در بین ائمه‌ی اطهار آن امامی که از جود و سخا در یک جلوه‌ی خاصی قرار دارد، امام جواد علیه السلام است. انسان هر قدر نا امید باشد با توکل بر خداوند دست به دامن حضرت جواد شود.

جانمایه‌ی سعادت دارین بندگی است در پرتو عبادت حق اوج زندگی است

بدان که راه سوی عبادت ولایت است این راه مستقیم صراط امامت است

این فیض می‌رسد به هر آن کس که لایق است دلداده‌ی ولیّ خداوند عاشق است

صدها هزار شکر که ما شیعه زاده ایم از جلوه‌ی ولای علی مست باده ایم

هر جا رویم از علی و آل دم زنیم با این شعار نغمه‌ی زیبا رقم زنیم

در اصل تکیه‌گاه دل ما توکل است در باب مشکلات دعای توسل است

در رفع غصه‌ها امیدی به یاد هست ای دل غمین مباش امام جواد هست

او در کتاب جود نهاد و تتمه است وصف شریف او جواد الائمه است

نا اهل و اهل از کرمش بهره می‌برند شاهان زجود او نمک سفره می‌برند

هر مستمند درگه‌ی او نا امید نیست این بوده از قدیم نمود جدیدی نیست

 


logo