1404/02/24
بسم الله الرحمن الرحیم
راههای اصلاح نفس در کلام امام باقر علیه السلام/راه های اصلاح نفس /اصلاح نفس
موضوع: اصلاح نفس/راه های اصلاح نفس /راههای اصلاح نفس در کلام امام باقر علیه السلام
برخورداری انسان از فطرت دعوت کننده به سوی کمال:
قال الکریم فی القرآن العظیم ﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾.[1]
من ندیدم در جهان جستجو هیچ وصفی بهتر از خلق نیکو
در ورودی بحث به این نکته عنایت شود که انسان به طور طبیعی و به لطف پروردگار دارای یک فطرت است. فطرت یعنی یک نیرویی که انسان را به سوی کمال، حق و مقام قرب دعوت میکند. به طور طبیعی اقتضای فطرت انسان به دو بخش اصلی منقسم میشود: قسمت اول اقتضاء فطرت انسان این است که معرفت به دست آورد. به دنبال معرفت میرود و گاهی اشتباه در تطبیق دارد و معرفتهای محدود یا یک شناختهای جزئی را هدفگیری میکند، بعد که به آن میرسد میبیند آرامش نیامد. آن معرفتی را که فطرت انسان میطلبد معرفة الله است.
معرفت درّ گرانی است به هر کس ندهند پر طاووس قشنگ است به هر کس ندهند
قسمت دوم و مطلبی دوم را که فطرت انسان میطلبد این است که انسان دنبال یک آرامش عملی است و به دنبال این است که در زندگی به یک آرامشی برسد. این آرامش عملی در عمل همان دستورات اخلاقی است. انسان هر راهی را که برود در عمل تجربه شده است که نه زر جواب میدهد و نه زور و چیزی که جواب میدهد و آرامش برای انسان میدهد، اخلاق است. خداوند توفیق دهد که انسان این خواستهی فطری خود را تشخیص دهد و به دنبال آن برود و وقتی به دنبال آن برود و از اخلاق بهرهمند شود، تمام آن چیزی را که در جهت آرامش از زندگی خواسته باشد، از این پنجره و زاویه میسر است. از خود بگیریم تا خانواده، کوچه، شهر و کشور، دو نفری که در ابتدا ازدواج میکنند، اگر اخلاق بین دو طرف حاکم باشد، یک کانون آرامش و بهشت است و اگر اخلاق حاکم نباشد؛ یعنی جهنم. اخلاق و عدم اخلاق دوران امر بین حالت بهشتی و حالت جهنمی است. پس فرد باید از خودش شروع کند. یک انسانی که خودش اخلاق دارد، به مردم خوش بین است و از دست کسی اگر بدی ببیند به دل نمیگیرد و میگوید بشر است و من بین خود و خدایم کار خود را درست میکنم.
تو با خدای خود انداز کار دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
در صورتی که خودش آرامش داشته باشد، حوادث، برخوردها و گرفتاریهای برایش اثرگذار نیست؛ چون او کار خودش را بین خود و خدا درست کرده است.
یک نکتهی کلیدی را مثل یک نکتهی بنیادی در بحثهای اخلاقی اعلام میکنیم و آن این است که انسان سعی کند کار خودش را بین خود و خدا درست کند و رضایت خدا را در نظر بگیرد و همین کافی است و رفتن به دنبال رضایت مردم کار میسور، معقول و منطقی و اخلاقی نیست. در بلاغت یک مثالی است که میگوید: «رضاء الناس امر لا ینال». رضایت مردم چیزی است که در دست رس قرار نمیگیرد. شما هر قدر برخورد خوب و تواضع از خود نشان دهید، باز هم موجودی که به این صورت آفریده شده است، حرکتهای نادرست از خود نشان میدهد.
ما شاخ درختیم پر از میوهی توحید هر رهگذری سنگ زند عار نداریم
بشنو ز دل زندهی شمس الحق تبریز از دوست به جز وعدهی دیدار نداریم
این آرامش که خواسته فطری انسان است، فقط از پنجرهی اخلاق وارد میشود، نه زور و زر و تزویر که زور و زور و تزویر غلط اندازی میکند و یک راهکاری را پیش پا میگذارد؛ ولی به آخر نمیرساند.
در دانشکده علوم اجماعی دانشگاه کالیفورنیا گفته اند که ما یک معما را حل کرده ایم و آن ایجاد آرامش درونی و عملی بین جامعه است و سرّش را کشف کرده ایم. یک مجموعهی را با وضعیت مرفهی قرار دادند دیدند که مجموعه آرامش ندارد و گرفتاری و تعدیات و خطرات در بین آنان وجود دارد. راه دیگر این بود که زور را حاکم کردیم باز نشد. آخر کار یک طرحی پیش آمده که اخلاق حاکم شود. دیدیم که اخلاق حاکم شد و یک جامعه در آرامش کامل است. هر فرد نسبت به دیگری حسن نظر داشته باشد و فرد دیگر نسبت به او صمیمیت کامل داشته باشد و کسی از کسی احساس خطر نکند.
منشأ اخلاق:
اخلاق منشأ دارد و منشأ آن از لحاظ بیان، قرآن و عترت است و از لحاظ الگوی عملی ائمه اطهار علیهم صلوات الله است. لذا ما در بحثهای اخلاقی از روایات اهل بیت استفاده کنیم. در کتاب خصال شیخ صدوق، روایتی از امام باقر علیه السلام آمده که میفرماید: «لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَنَّةٌ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ حَكَمَ فِي نَفْسِهِ بِالْحَقِّ وَ رَجُلٌ زَارَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ فِي اللَّهِ وَ رَجُلٌ آثَرَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»[2]
یک بهشتی است برای خداوند که وارد آن نمیشود مگر سه دسته. دستهی اول کسانی اند که حکم کند خودش در بارهی خودش به حق. خودتان خودتان را امتحان کنید. اگر کسی شما را احترام کرد و شما هم حکم کردید که من وظیفه دارم احترام متقابل داشته باشم. اگر کسی با شما تند برخورد کرد شما هم در ابتدا احترام خاصی از خود نشان ندادید و میگویی این آدم آدم خوبی نیست و نسبت به او علامت منفی میگذارید، این حکم کردن به حق در مورد خود نیست. اول باید به خودت مراجعه کنید که حق مؤمن را انجام ندادی؟
دو نفر طلبه یا دانشجو یکی نمره آورد و یکی تقدیر شد یا کار خوبی انجام داد و تقدیر شد، حقش است و فرد دیگر اشکال کند و حسد ورزد، این حکم، حکم به حق نیست؛ بلکه باید بگوید آن فرد حقش بود و من که در مرتبهی پایین قرار گرفته ام حق من است. این هم یک آزمایشی است. ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ.﴾[3] اگر کسی در مورد خود به حق حکم کند، زمینه درگیری را در نطفه خفه میکند. قبل از رفتن به محکمه میگوید تقصیر از من بوده است. علامه طباطبایی در حال رد شدن از خیابان بود که ماشین به او برخورد کرد و عمامه سید افتاد مردم راننده را مورد اعتراض قرار داند، علامه گفت من حواسم نبود و ایشان مقصر نیست. علامه با یک حکم به حق طرف مقابل را از کتک خوردن نجات داد.
مورد دوم «رجل زار اخاه المؤمن فی الله» زیارت و ملاقات و احوال پرسی داشته باشد و به دیدار مؤمن برود فقط برای خدا، اینجاست که گفته میشود وقتی سلام کنید و جواب سلام بشنوید، بهشت بر هر دو طرف واجب میشود.
فراز سوم این است که از برادر مؤمن خودش در جهت رضایت خدا پیروی و اطاعت کند. کسی بهشت ویژه نصیبش میشود که پیروی او در جهت رضایت خدا باشد. بر این باشید که فلان فرد عالم، فقیه، معلم و ... است، فقط برای رضایت خدا از او پیروی میکنم. در این صورت است که امام باقر (ع) فرموده بهشت ویژه نصیب او میشود.
آیت الله العظمی مرعشی نجفی یک فقیه اهل حرم و ملتجأ به حضرت معصومه بود و چهل سال فرد اولی بود که در حرم حضرت معصومه را باز میکرد.
تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
پیروی برای خدا میسور است؛ ولی جاذبه هم میطلبد. آقای مرعشی نجفی مسجد بالاسر درس میگفت و جوانی بود که در جلسه درس او میرفت و میگفت میخواهم فقط به او نگاه کنم و حذب او میشد.
پیروی یعنی رفتن به طرف یک مؤمن و متابعت کردن از او و حرکت کردن طبق موازین شرعی که هم جاذبه میطلبد و هم قابلیت. در سنت قدیمی طلبگی و سنت مقدسه اهل علم و در فیضیه و حوازات دیگر، آن ارتباطی که بین شاگرد و استاد بوده است، معادلاتی نبوده و تفسیر ندارد و ترجمه نمیشود؛ بلکه از طریق پیوند قلب معنوی است.
شاگرد میبیند که استاد سجده اش طولانی است، بدون این که مقدمه و توجیهی ارائه کند، یک مرتبه از طریق عشق سجده اش طولانی میشود. خدا توفیق دهد که انسان یک سجدهی طولانی داشته باشد. سجده طولانی اثر پیروی از اهل بیت و امام سجاد (ع) است. سجده طولانی صوفیگری نیست. بعد از تعقیبات نماز صبح صد بار شکرا و در تعقیبات نماز عشاء صد بار عفوا بگویید.
پیروی از مؤمن که فی الله باشد، قراردادی نیست و غرض آلود نیست و از مدیریت بالا به صورت محکم انجام میشود. بهترین موقع از مواقع ارتباط انسان با خدا در حالت سجده است. سجده طولانی را جزء برنامهی اصلی اخلاق و تربیت قرار دهید. اگر کسی بگوید کار دارم، لگامش را شیطان گرفته است و نمیگذارد که سجده طولانی نماید. سجده طولانی برکت در وقت میدهد، قوت روح میدهد، سلامت جسم و روح میدهد و آدم با یک سجدهی طولای جسم و روحش سبک میشود و اثر مثبت در همین دنیا دارد.