1404/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /ادامه نتیجه مفاد صحیحه اولی زراره
بررسی احتمال دوم: اینکه "فإنّه علی یقین..." خودش جزاء باشد صحیح نیست چون اگر جمله اخباریه باشد که معنا ندارد جزاء باشد چون ترتبی در کار نیست و اگر انشائیه باشد، جمله اسمیه برای انشاء به کار نمی رود، برخلاف جمله خبریه که در مقام انشاء به کار می رود. علاوه بر اینکه ظهور فاء در تعلیل است نه اینکه فاء جزاء باشد. به این کلام محقق نائینی قاطبهای از محققین اشکال کردهاند، از جمله محقق خویی، امام خمینی و تلامذه این دو و عمده اشکالشان به محقق نائینی این است که در ادبیات عربی و اسلوب محاوره ما قبول داریم جمله خبری در مقام انشاء به کار میرود این مطلب درستی است ولی یک قید دارد، به شرطی که جمله خبری جمله فعلیه باشد، این در مقام انشاء زیاد به کار میرود، راوی میگوید شک دارم رکوع را انجام دادهام یا نه، امام علیه السلام به جای اینکه بفرمایند "اعد الصلاۀ" میفرمایند: "تعید الصلاۀ" راوی سؤال میکند، امام علیه السلام به جای "اغتسل" میفرمایند "تغتسل". جمله خبری اسمیه معهود نیست در مقام انشاء به کار برود. اشکال این است که شمای محقق نائینی میفرمایید جمله: فَإِنَّهُ عَلَى يَقِينٍ مِنْ وُضُوئِهِ جزا است این جمله خبری اسمیه در مقام انشاء است، مگر جمله خبری اسمیه در مقام جزا میآید؟
مرحوم آیت الله خویی در این باره می گوید: ما ذكره المحقق النائيني(ره)، فالظاهر عدم صحته أيضا، لأنا لم نعثر على استعمال الجملة الاسمية في مقام الطلب، بأن يقال زيد قائمٌ مثلاً و يراد به يجب عليه القيام. نعم الجمل الخبرية الفعلية استعملت في مقام الطلب كثيراً: أعاد، أو يعيد، أو من زاد في صلاته استقبل استقبالا. و أما الجملة الاسمية فلم يعهد استعمالها في مقام إنشاء الطلب.[1] ولی به نظر این اشکال بر محقق نائینی وارد نیست.
توضیح مطلب: جمله خبری در مقام انشاء بر دو قسم است:
قسم اول: گاهی جمله خبری در مقام انشاء طلب و امر و دستور است، این کار را باید انجام بدهی، جمله خبری در مقام انشاء طلب و دستور باید جمله فعلیه باشد، جمله اسمیه معنا ندارد و این قبول است. بخواهد بگوید زید باید بایستد به او میگوید "زید تقوم" ولی "زید قائم" درست نیست.
قسم دوم: گاهی جمله خبری در مقام انشاء یک اعتبار است نه دستور، اگر جمله خبری در مقام انشاء و ایجاد یک اعتبار باشد، بدون شبهه جمله اسمیه میتواند این کار را انجام بدهد، اینجا جای جمله فعلیه نیست، زید به همسرش میگوید "انت طالق" این جمله اسمیه است، در مقام انشاء است، اعتبار بینونت را با این جمله انشاء کرد یا به عبدش میگوید "انت حر فی سبیل الله" اعتبار را انشاء میکند.
مقصود محقق نائینی از اینکه جمله خبری در مقام انشاء است یعنی اینجا جمله خبری در مقام انشاء یک اعتبار است یعنی اشکالی ندارد روایت بگوید کسی که قبلا یقین داشته است به وضو و الان شک دارد خودش را اعتبار کند یقین دار و خودش را دارای یقین اعتبار کند، لذا این اشکال که جمله فعلیه در مقام انشاء است نه جمله اسمیه اگر مقصود انشاء اعتبار باشد هیچ اشکالی ندارد. خودش را دارای یقین اعتبار کند و دال بر استصحاب است.
بله از جهات دیگر این کلام محقق نائینی اشکال دارد و نمیشود به این احتمال ملتزم شد مثل اینکه ظهور جمله خبری در صرف اخبار است، اینکه جمله خبری را حمل کنیم بر انشاء چه انشاء طلب و چه انشاء اعتبار، خلاف ظاهر است و احتیاج به قرینه معینه داریم علاوه بر اینکه ظهور "فاء"در عبارت در تعلیلیه بودن است نه در اینکه "فاء" جزاء باشد.
بررسی احتمال سوم: اینکه جزاء "لا ینقض الیقین بالشک ابدا" باشد و "فإنّه علی یقین" مقدمه و توطئه جزاء باشد، هم احتمال بعیدی است چون که در ادب عربی معهود نیست فای جزائیه بر سر تتمه شرط وارد شود و جزا با واو استیناف بیاید و این اسلوب مانوس و متعارف نیست مضافا بر اینکه در این صورت قاعده حرمت نقض یقین به شک اختصاص به مورد روایت پیدا می کند که وضو باشد و نمی توان از آن قاعده کلی استفاده کرد.
مرحوم آخوند در کفایه در این باره می فرماید: و قد انقدح بما ذكرنا ضعف احتمال اختصاص قضية(لا تنقض... إلى آخره) باليقين و الشك بباب الوضوء جدا فإنه ينافيه ظهور التعليل في أنه بأمر ارتكازي لا تعبدي قطعا و يؤيده تعليل الحكم بالمضي مع الشك في غير الوضوء في غير هذه الرواية بهذه القضية أو ما يرادفها فتأمل جيدا. هذا مع أنه لا موجب لاحتماله إلا احتمال كون اللام في اليقين للعهد إشارة إلى اليقين في(فإنه على يقين من وضوئه) مع أن الظاهر أنه للجنس كما هوالأصل فيه و سبق(فإنه على يقين... إلى آخره) لا يكون قرينة عليه مع كمال الملاءمة مع الجنس أيضا فافهم.مع أنه غير ظاهر في اليقين بالوضوء لقوة احتمال أن يكون(من وضوئه) متعلقا بالظرف لا ب(يقين) و كأن المعنى فإنه كان من طرف وضوئه على يقين وعليه لايكون الأوسط إلا اليقين لا اليقين بالوضوء كما لايخفى على المتأمل و بالجملة لا يكاد يشك في ظهور القضية في عموم اليقين و الشك خصوصا بعد ملاحظة تطبيقها في الأخبار على غير الوضوء أيضا.[2]
نتیجه: ظهور جمله "فانه علی یقین من وضوئه" در این است که علت برای جزای محذوف باشد و این چنین اسلوبی متعارف و شائع است و در نتیجه این تعلیل به امر ارتکازی و عقلایی خواهد بود که یقین بما هو یقین چون امر مستحکم و مبرمی است با شک نقض نخواهد شد و کلمه "ابدا" در روایت و تکرار این تعبیر در روایات مشابه همه مویّد این است که جنس یقین به شک نقض نمی شود و این یک ضابطه و قاعده کلیه است که در همه ابواب و چه وضو و چه غیر وضو و شبهات حکمیه و چه موضوعیه قابل اخذ می باشد.