« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید محسن مرتضوی

1404/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه بحث تنبیهات/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /ادامه بحث تنبیهات

 

تنبیه چهارم: طریقی بودن وجوب فحص و تعلّم

آیا وجوب فحص طریقی است و عقاب بر مخالفت خود احکام واقعیه است و وجوب فحص و یا اینکه و÷جوب فحص نفسی است و عقاب بر ترک فحص است و لو اینکه موجب مخالفت واقع نشود؟

سه نظریه در این زمینه وجود دارد:

نظریه اول: مشهور اصولیون گفتند ظهور ادله ی وجوب تحصیل علم و فحص،طریقیت و مرآتیت نسبت به واقع است و علم طریق برای احراز واقع است، ظاهر این اوامر طریقیت برای رسیدن به واقع است و واقع منجّز است و مخالف با واقع عقوبت دارد، شاهد آن هم تعبیرات در بعض روایات است، مثل روایت هلّا تعلّمت، چرا نرفتی یاد بگیری برای اینکه عمل بکنی، یعنی تعلّم مقدمه برای عمل نمودن است، یا روایت "أ لا سألوا أ لا تیمّموا" که سوال و تحصیل علم برای عمل به حکم واقعی و تیمّم کردن قرار داده شده است.

نظریه دوم: دیدگاه مرحوم محقق اردبیلی و صاحب مدارک است که وجوب تعلّم را نفسی گرفته اند و فرموده اند عقاب بر خود ترک تعلّم است نه مخالفت با واقع، دلیلشان این است که مدّعا لزوم فحص در مطلق احکام و واجبات است، اعم از واجبات مطلقه و مشروطه مدّعا وجوب تعلّم در همه موارد است و این مدّعا در صورتی اثبات می شود که وجوب تعلّم وجوب نفسی باشد و الا اگر وجوب طریقی باشد ثبوتش دائر مدار حکم وجوبی طریقی است،که نتیجه اش این می شود که اگر واجب مشروط باشد، قبل از وقت خود واجب نفسی، وجوب فعلی نیست در نتیجه تحصیل علم به او هم لزوم نخواهد داشت چون ثبوت حکم طریقی فرع ثبوت حکم نفس ذی الطریق است. لذا وقتی تکلیف نفسی فعلیت نداشته باشد، تکلیف به تعلّم هم لزوم ندارد. این اشکال در واجبات موقته و مشروطه باعث شده تا آنها وجوب فحص و تعلّم را نفسی بگیرند.

در کلمات اصولیون جواب هایی از این اشکال داده شده است:

جواب اول: مرحوم آخوند فرموده در واجبات مشروطه و موقّته اگرچه تکلیف مشروط است ولی ممکن است ملتزم شویم که تکلیف و وجوب از قبل فعلیت دارد و قید و شرط مربوط به خود تکلیف و وجوب نیست بلکه شرط واجب است،در نتیجه وجوب فعلی است و تعلّم و فحص از آن واجب است و واجب مشروط و استقبالی است که در حقیقت واجب معلّق خواهد شد.

مرحوم آخوند در کفایه می فرماید: و لذا التجأ المحقق الأردبيلي و صاحب المدارك(قدس سرهما) إلى الالتزام بوجوب التفقه و التعلم نفسيا تهيئيا فتكون العقوبة على ترك التعلم نفسه لا على ما أدى إليه من المخالفة.فلا إشكال حينئذ في المشروط و الموقت..و لا يخفى أنه لا يكاد ينحل هذا الإشكال إلا بذلك أو الالتزام بكون المشروط أو الموقت مطلقا معلقا.[1]

به این جواب اشکال شده که ظاهر ادله واجبات موقّته و مشروطه این است که وقت و قید شرط اصل وجوب است، لذا التزام به واجب معلّق و رجوع قیود به واجب خلاف ظاهر ادلّه است.

جواب دوم: از کلام محقق اردبیلی و صاحب مدارک این است اینکه بعضی واجبات مشروطه هستند و وجوب بعد از فعلیت شرط و وقت ثابت می شود، مانع از لزوم فحص و تعلّم به نحو وجوب طریقی نمی شود به طوری که اگر مکلّف قبل از تحقق وجوب،ترک تعلّم کرد معاقب است، به این تقریب که اگرچه لزوم فحص ناشی از تنجّز تکلیف است، ولی در عین حال در این واجبات مشروطه،فحص قبل از آن لازم است چون در حکم عقل به لزوم اطاعت و امتثال تکلیف مولا، فعلیت خود تکلیف اثر ندارد، بلکه همانطور که عقل حکم به لزوم موافقت تکلیف فعلی می کند، همانطور اگر برای مکلّف احراز شود که در آینده مولا غرض لازم التحصیل دارد اگر مکلّف قدرت بر تحصیل آن غرض داشته باشد به طوری که اگر الان اقدام نکند در آینده قدرت بر تحصیل آن نخواهد داشت، در اینجا هم عقل حکم به لزوم تحصیل آن غرض می کند، همانطور که در مقدّمات مفوّته عقل حکم به لزوم تحصیل آنها قبل از زمان واجب می کند.و جوابهای دیگری نیز از نظریه وجوب نفسی تعلّم داده شده است که در بحث واجب مطلق و مشروط تفصیل آن آمده است.

نظریه سوم: مرحوم نائینی فرموده عقاب بر حصّه خاصی است و آن مخالفت با واقع که منشأ آن ترک فحص وتعلّم باشد است،مجموع این دو امر ملاک بر عقاب خواهد بود، مخالفت با واقع در ظرف ترک فحص.عقاب بر مخالفت واقع به تنهایی نیست، چون واقع مجهول است و عقاب بر مجهول عقاب بلا بیان است،همچنین بر خود ترک فحص و سوال نیز به تنهایی عقاب معنا ندارد چون حکم طریقی است، لذا باید عقاب را بر ترک فحص مؤدّی بر ترک واقع بدانیم. ایشان در فوائد الاصول می فرماید: و بما ذكرنا ظهر ضعف ما ينسب إلى المدارك: من كون العقاب على نفس ترك التعلّم، فانّ المستتبع للعقاب إنّما هو ترك الواجب النفسيّ لا ترك الواجب الطريقي. و يتلو ذلك في الضعف ما ينسب إلى المشهور: من كون العقاب على ترك الواقع لا على ترك التعلّم، فانّ العقاب على الواقع المجهول قبيح و إيجاب التعلّم لا يخرجه عن الجهالة. فالأقوى: أن يكون العقاب على ترك التعلّم المؤدّي إلى ترك الواقع، لا على ترك التعلّم و إن لم يؤدّ إلى ذلك لينافي وجوبه الطريقي، و لا على ترك الواقع لينافي جهالته، فتأمّل جيّدا.[2]

به این کلام اشکال شده که مقصود از بیان در قاعده قبح عقاب بلا بیان، علم به تکلیف و کشف جهل واقعی نیست تا حتی با ایجاب احتیاط و فحص گفته شود باز هم واقع مجهول است، بلکه مقصود مصحّح عقوبت است یعنی اگر علامت و هشدار نسبت به تکلیف داده شود عقاب صحیح است، در نتیجه با وجوب فحص و سؤال که حکم طریقی است واقع بر ما منجّز می شود و عقاب بلا بیان نخواهد بود بلکه مع البیان است.

نتیجه: اینکه قول مختار همان قول مشهور است که عقاب بر مخالفت واقع است و وجوب فحص و تعلّم طریقی می باشد.

مرحوم آیت الله خویی در این باره می فرماید: ان محل الكلام هو العلم بالاحكام الفرعية. و اما العلم بالأصول الاعتقادية كالعلم بالتوحيد و النبوة و سائر ما يجب تحصيله و الاعتقاد به، فهو خارج عن محل الكلام. و لا إشكال في وجوب تحصيله و التعلم نفسيا لا طريقيا عينيا لا كفائيا،إذا عرفت هذه الأمور. فنقول ان الصحيح هو الوجوب الطريقي و تظهر صحته بذكر دليل القول بالوجوب النفسيّ و جوابه، و هو ان الأوامر المتعلقة بالتعلم و السؤال ظاهرة في الوجوب النفسيّ‌. فكذا الحال في قوله تعالى:(فاسألوا أهل الذّكر إن كنتم لا تعلمون) فان الأمر بالسؤال فيه ظاهر في الوجوب الطريقي. و أن السؤال من أهل الذّكر انما هو للعمل، لا لكونه مطلوبا بنفسه. و لعل ظهور الأمر بالسؤال في الوجوب الطريقي ظاهر غير قابل للإنكار.[3]


logo