1404/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
زهد و شکر و ورع/کل فراز /خطبه هشتاد و یکم
موضوع: خطبه هشتاد و یکم/کل فراز /زهد و شکر و ورع
متن خطبه: و من كلام له(علیه السلام) في الزهد: أَیُّهَاالنَّاسُ، الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاَْمَلِ والشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ والتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْـمَحَارِمِ، فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْکُمْ فَلاَ یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ ولاَ تَنْسَوْا عِنْدَالنِّعَمِ شُکْرَکُمْ، فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَج مُسْفِرَة ظَاهِرَة و کُتُب بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَة.
ترجمه خطبه:(برخى از شارحان گفتند اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد).
تعريف زهد و پارسايى: اى مردم، زهد يعنى كوتاه كردن آرزو و شكرگزارى در برابر نعمتها و پرهيز در برابر محرّمات. پس اگر نتوانستيد همه اين صفات را فراهم سازيد، تلاش كنيد كه حرام بر صبر شما غلبه نكند و در برابر نعمتها، شكر يادتان نرود چون که خداوند با دلائل روشن و آشكار، عذرها را قطع و با كتابهاى آسمانى روشنگر، بهانه ها را از بين برده است.
ترجمهی لغوی برخی واژهها:
الوَرَع: از گناه اجتناب كردن، «التَوَرُّع»: بخاطر عدم ابتلاء به محرمات، از شبهات خوددارى كردن.
عَزَبَ عَنْكُمْ: از شما دور شد.
اعْذَر: جائى براى عذر آوردن نگذاشت، «اعذرت فلانا» يعنى براى فلانى جاى عذرى باقى نگذاشتم.
مُسْفِرَة: روشنگر.
بارِزَةُ العُذْرِ: از بين برنده عذر.
شرح خطبه:
در محضر کلمات امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه بودیم. یکی از خطبههای کوتاه و پرمعنای نهجالبلاغه خطبهی هشتاد و یکم هست. علی(ع) دو خط در رابطه با زهد صحبت کردند که معنای واقعی زهد چیست. روایت داریم که پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: يَا عَلِىُّ! إِنَّ اللّهَ تَعَالَى زَيَّنَکَ بِزِينَة لَمْ يُزَيِّنِ الْعِبَادَ بِزِينَة هِىَ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْهَا خدا به تو یک مدال افتخاری داده، یک زینتی به تو بخشیده که به هیچ یک از بندگان این مدال و این زینت را نداده است، بعد پیامبر فرمودند: زَهَّدَکَ فِيهَا خداوند تو را در دنیا زاهد قرار داده، مدال زهد را به توی امیرالمؤمنین(ع) داده وَ بَغَّضَهَا إِلَيْکَ و دنیا را در پیش چشم تو مبغوض قرار داده وَ حَبَّبَ إِلَيْکَ الْفُقَرَاءَ فقراء را نزد تو محبوب قرار داده فَرَضِيتَ بِهِمُ اتِّبَاعاً وَرَضَوْا بِکَ إِمَاماً.[1] تو از فقراء راضی هستی فقراء هم از توی علی به عنوان امام راضی هستند یعنی آنها هم دلخوشند که علی امام و پیشوای ما هست. در رابطه با زهد حضرت امیرالمؤمنین(ع) زیاد شنیدیم که چند قضیّهی کوتاه را به عنوان نمونه بیان می کنیم:
1- حبه عرنی میگوید: هوا گرم بود و یکی از اصحاب، پیالهای فالوده در هوای گرم برای امیرالمؤمنین(ع) درست کرد و آورد، میگوید حضرت سر انگشتان مبارکش را به کاسهی فالوده زد و انگشت مبارک را چشیدند و فرمودند: چقدر پاک و گوارا هست و حرام نیست ولی من علی دوست ندارم که نفسم را به چیزی عادت بدهم که تاکنون به آن عادت ندادهام یعنی میترسم دلبستهی این طعام بشوم.
2- عمرو بن حریث میگوید: وقت ناهار بود، خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدم و حضرت، فضّه را صدا زدند فرمودند: آن کیسه را بیاور و فضّه یک کیسهای آورد که سر آن مُهر شده بود، حضرت مُهر را باز کردند و مقداری نان خشک درشت بیرون آوردند و داخل ظرف ریختند، مقداری آب و نمک هم به آن پاشیدند و شروع کردند به خوردن غذا و از دوباره آن کیسه را بستند و به فضّه دادند که ببرد بعد فرمودند: غذای من علی همین نان خشک است. سر این کیسه را مُهر میکردند تا مبادا فرزندانشان از روی مهربانی مقداری روغن به این نانها به اصطلاح قاطی کنند که یک مقدار نرمتر شود.
3- در قضیه دیگری هست که یکی از اصحاب برای حضرت غذایی درست کرد و گفت: همسرم برای شما غذایی درست کرده است با خرما، کشمش و روغن؛ حضرت فرمودند: نه، من میلی به این غذا ندارم، عرض کرد: این غذا حرام نیست، پاک و طیّب و حلال است حضرت فرمودند: بله میدانم که حرام نیست ولی میترسم بدن علی به خوردن آن علاقه پیدا کند و میل و تمایل و عادت به آن پیدا کنم و دلبستهی این غذا شوم؛ لذا نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: هرگز طعامی را سیر نخوردم غذای من نانریزههای خشک جو بود و لباس و پوشاک من درشت و خشن بود. لذا خود امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ در آن نامهی معروفشان به عثمان بن حنیف وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ؛ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ بدانید که امام شما در دنیا به دو جامهی کهنه دو پیراهن کهنه و به دو قرص نان اکتفا کرد بعد فرمودند: أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ ولی بدانید شما نمیتوانید مثل من علی زندگی کنید وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ[2] ولی من علی را کمک کنید با ورع و اجتهاد و عفّت و سداد و درستی و نیکی؛ پس زهد واقعی را امیرالمؤمنین(ع) علیهالسّلام داشتند که در کمال قدرت و دارایی و ثروت دلبستهی به این دنیا نبودند بلکه دنیا همان طوری که پیامبر(ص) فرمودند مبغوضترین اشیاء نزد امیرالمؤمنین(ع) بود. باز در خطبهی دیگری امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ [عُرَاقِ] خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ[3] به خدا قسم دنیای شما نزد من علی پستتر است از آببینی خوکی در دست فرد مجذومی.
زینت دنیا باید برای مردم دنیاپرست باشد حالا در این خطبه، علی(ع) زهد را میخواهند برای ما معنا کنند، فرمودند: أَیُّهَاالنَّاسُ الزَّهَادَةُ زهد یعنی چه؟ نه اینکه خودت را به فقیری بزنی و لباس ساده بپوشی و گوشهگیری کنی و بگویی من دنبال شغل نمیروم دنبال کار نمیروم دنبال رزق و روزی نمیروم کما اینکه بعضیها، زهد را اینطوری معنا کردند، حضرت فرمودند: زهد سه کلمه است: قِصَرُ الاْمَلِ وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ والتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْـمَحَارِمِ زهد واقعی این است که انسان آرزوهایش کوتاه باشد چون چه کسی آرزوهایش بلند است در دنیا؟ کسی که در دنیا وابسته و دلبستهی دنیا هست امّا کسی که زاهد باشد یعنی دل به دنیا نبسته باشد، آرزوهایش کوتاه است وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ هر نعمتی خدا دهد کم باشد یا زیاد باشد، انسان زاهد شکرگزار است وَالتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْـمَحَارِمِ گناه و معصیت هم نمیکند. بعد حضرت فرمودند: فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْکُمْ اگر همهی اینها را نمیتوانید انجام بدهید، همه این سه ویژگیها را نمیتوانید داشته باشید، حدّأقل این دو ویژگی را داشته باشید فَلاَ یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ حرام و زرق و برق گناه و دنیا، صبر شما را کم نکند یعنی صبر در مقابل گناه داشته باشید و در مقابل گناه زود خودتان را وا ندهید یکم صبر داشته باشید حدّأقلش وَلاَ تَنْسَوْا عِنْدَالنِّعَمِ شُکْرَکُمْ حدّأقل وقتی خدا به شما نعمت میدهد، شکر خدا را فراموش نکنید. بنابراین حدّأقل اگر نمی توانید زاهد مثل مولا علی(ع) باشید لااقل دو ویژگی دیگر را داشته باشید؛ که زود تسلیم گناه نشوید و همچنین در مقابل نعمتهای خداوند، شاکر باشید فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَج مُسْفِرَة ظَاهِرَة وَ کُتُب بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَة چون عذر و حجّت بر شما تمام شده؛ خدا با کتاب قرآن و روایات و احادیث، به طور آشکار و روشن حجّت را بیان کرده که دیگر عذری برای کسی نماند. یک روایت هم از پیامبر در رابطه با زهد هست: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص): الزَّهَادَةُ فِي الدُّنْيَا لَيْسَتْ بِتَحْرِيمِ الْحَلاَلِ وَ لاَ إِضَاعَةِ الْمَالِ زهد در دنیا این نیست که حلالهای خدا را حرام کنیم، هیچچیزی نخوریم و بگوییم ما زاهدیم، هیچ کاری نکنیم و پولمان را هدر میدهیم و میگوییم آقا ما زاهدیم و برایمان مهم نیست، برایمان پول و مال مهم نیست یعنی اقتصاد و مدیریّت اقتصادی نداشته باشیم. پیامبر(ص) میفرماید: وَلکِنِ الزَّهَادَةُ فِي الدُّنْيَا أَنْ لاَتَکُونَ بِمَا فِي يَدَيْکَ أَوْثَقُ مِنْکَ بِمَا فِي يَدِ اللّهِ[4] زهد در دنیا یعنی اینکه اطمینانت به خدا بیشتر از اطمینان آن چیزی باشد که دستت است؛ اطمینان ما، اعتماد ما به آن چیزی که دستمان است، به آن مال و ثروتی که داریم و آن چیزی که از دنیا به ما رسیده، نباشد بلکه اعتمادمان به آن چیزی که پیش خداست، باشد. چرا در روایات آمده که معنای حقیقی زهد، سکرات موت هست؟ چرا جاندادن برای بعضیها سخت است؟ چرا بعضی مردم موقع جداشدن روح از بدنشان، عذاب دارند؟ در روایت داریم همهاش به خاطر دلبستگی به دنیاست؛ پس زهد در مقابل رغبت به دنیاست. در عصر ما هم انسان های زاهد واقعی وجود دارند مثل مقام معظم رهبری(حفظه اللّه)؛ رهبر جامعهی اسلامی و این همه، همهی انفال و همهی به اصطلاح بیتالمال دست ایشان است ولی زندگی شخصی ایشان با پنجاه سال قبل هیچ فرقی نکرده و همان فرش، همان مبل، همان غذا و... این میشود زهد یعنی پادشاه باشی، رهبر باشی ولی دلبستهی به دنیا نباشی و همچنین حضرت آیت الله سیستانی(حفظه اللّه) ایشان هم مرجع اعلای شیعیان جهان و این همه ثروت و وجوهات دست ایشان است ولی قریب به هفتاد سال است که در نجف در یک خانهی شصت متری زندگی می کند. إن شاء اللّه خداوند سایه مقام معظم رهبری را و همهی مراجع بزرگ شیعهمان را را بر سر ما مستدام بدارد و به ما هم کمک کند که زندگیهایمان نزدیک شود به آن زندگیای که مورد رضایت اهلبیت(ع)، هست و خداوند به ما زهد در دنیا و دل نبستن به دنیا عطا کند.