« فهرست دروس
درس نهج البلاغه استاد سید محسن مرتضوی

1403/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

صفات پرهیزکاران/کل فراز /خطبه هفتاد و ششم

 

موضوع: خطبه هفتاد و ششم/کل فراز /صفات پرهیزکاران

 

متن خطبه:

و من خطبة له (علیه السلام) في الحَثّ على العمل الصالح:

رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُكْماً فَوَعَى وَ دُعِيَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا؛ رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ، قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً، اكْتَسَبَ مَذْخُوراً وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً، وَ رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً، كَابَرَ هَوَاهُ وَ كَذَّبَ مُنَاهُ، جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ، رَكِبَ الطَّرِيقَةَ الْغَرَّاءَ وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَاءَ، اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ.

 

ترجمه‌ی خطبه:

(برخى از شارحان خطبه 76 را با خطبه 63 يكى دانستند).

صفات بنده پرهيزكار:

خدا رحمت كند كسى را كه چون سخن حكيمانه بشنود، خوب فرا گيرد، و چون هدايت شود بپذيرد، دست به دامن هدايت كننده زند و نجات يابد، مراقب خويش در برابر پروردگار باشد، از گناهان خود بترسد، خالصانه گام بردارد، عمل نيكو انجام دهد، ذخيره اى براى آخرت فراهم آورد، و از گناه بپرهيزد. همواره اغراض دنيايى را از سر دور كند، و درجات آخرت به دست آورد، با خواسته هاى دل مبارزه كند.

آرزوهاى دروغين را طرد و استقامت را مركب نجات خود قرار دهد. و تقوا را زاد و توشه روز مردن گرداند، در راه روشن هدايت قدم بگذارد، و از راه روشن هدايت فاصله نگيرد. چند روز زندگى دنيا را غنيمت شمارد و پيش از آن كه مرگ او فرا رسد خود را آماده سازد، و از اعمال نيكو، توشه آخرت برگيرد.

 

ترجمه‌ی لغوی برخی واژه‌ها:

حُكْم: حكمت، دانش، چنانكه در قرآن آمده «وَ آتيناه الحكم صبيّا» (و او را در طفوليت حكمت و دانش داديم. (سوره مريم، 12).

وَعَى: حفظ كرد و فهميد.

دَنَا: (به رشد و كمال) نزديك شد.

الحُجْزَة: جاى بستن ازار، گره لُنگ و مانند آن كه به كمر مى بندند و در اينجا بمعنى مجازى يعنى اقتدار و تمسك آمده است.

اكْتَسَبَ مَذْخُوراً: (بواسطه عمل صالح) ذخيره اى اندوخت.

كابَرَ هَوَاهُ: بر هوايش غلبه كرد.

الْغَرَّاء: درخشان و واضح.

المَحَجَّة: ميان جاده.

الْمَهَل: ايام زندگى.

 

شرح خطبه:

در محضر کلمات نورانی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در نهج‌البلاغه بودیم یکی از خطبه‌های کوتاه نهج‌البلاغه خطبه‌ی هفتاد و شش نهج‌البلاغه هست فرمودند خطبه‌ای که امیرالمؤمنین ایراد کردند در دعوت‌کردن مردم به انجام عمل صالح؛ بعضی‌ها هم گفتن این خطبه، خطبه‌ای است که امیرالمؤمنین صفات متّقین و صفات بندگان صالح را در او بیان می‌کند؛ مرحوم كراجكى در کنزالفوائد از امام صادق نقل کرده روایتی را که امیرالمؤمنین بیست و چهار کلمه‌ی گران‌بها بیان کرده که ارزش هر یک از این کلمات به‌اندازه‌ی وزن زمین و آسمان است بعداً مرحوم کراجکی همین خطبه را نقل می‌کند منتهی در نهج‌البلاغه‌ی مرحوم سیّدرضی بیست جمله آمده، نقلی که مرحوم کراجکی دارد بیست و چهار جمله آمده؛ می‌گوید امام صادق فرمودند این بیست و چهار جمله هر جمله‌اش به‌اندازه‌ی وزن آسمان و زمین قیمتی و ارزشمند است.

در نهج‌البلاغه بیست جمله‌ای که آمده این‌طور است که در حقیقت صفات متّقین و بندگان صالح را بیان می‌کند امیرالمؤمنین؛ پنج شش جمله‌ی اوّلش را اهل اخلاق و اهل سلوک گفتند این‌ها مقدّمات سیر إلی اللّه است یعنی اگر بنده بخواهد به سمت خدا حرکت کند و برنامه‌ی عبادی‌ای داشته باشد مقدّمه‌اش این پنج‌تا است؛ اوّلین مقدّمه‌اش بعد امیرالمؤمنین هم ابتدا می‌فرمایند: رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً خدا رحمت کند بنده‌ای را که این بیست صفت را داشته باشد این بیست جمله را رعایت کند این بیست نکته را مدنظر داشته باشد جمله‌ی اوّل که مقدّمه‌ی سیر إلی اللّه است چیست؟ گوش شنوا؛ کسی اگر می‌خواهد بنده‌ی صالحی باشد باید گوش شنوا داشته باشد امیرالمؤمنین می‌فرمایند: رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُكْماً فَوَعَى خدا رحمت کند بنده‌ای را که بشنود حکمت‌ها را فَوَعَى و گوش دهد وَعی به معنای گوش شنوا است دیگر؛ أُذُنٌ وَاعِیَةٌ[1] داریم، یعنی گوش شنوا؛ کسی که گوش می‌دهد ما گوش می‌دهیم حرف‌های خوب را ولی عمل نمی‌کنیم؛ تأثیرپذیری یعنی اینکه آن چیزی که گوش می‌دهیم عمل کنیم؛ پس اوّلین مقدّمه‌ی سیر إلی اللّه این است که ما گوش شنوا داشته باشیم؛ جمله‌ی دوم وَ دُعِيَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا بنده‌ی صالح بنده‌ای است که اگر به‌سوی رشاد، به‌سوی حق راهنمایی شد فَدَنَا به آن نزدیک شود پس اگر کلمه‌ی حقّی را فهمیدیم اگر راه حقّی را شناختیم فَدَنَا به آن نزدیک شویم یعنی گام‌برداشتن در مسیر حق؛ این مقدّمه‌ی دوم است؛ جمله‌ی سوم أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا، حُجْزَة کمربند به آن می‌گویند مقدّمه‌ی سوم این است که در سیر إلی اللّه ما باید چنگ بزنیم به دامن یک رهبر هدایت‌گر چنگ بزنیم به دامن یک امام أَخَذَ بِحُجْزَةِ به کمربند یک هدایت‌کننده‌ای؛ باید دامان یک مولایی یک امامی یک رهنمایی را بگیریم در طریق حق فَنَجَا تا نجات پیدا کنیم پس این جمله‌ی سوم؛ جمله‌ی چهارم رَاقَبَ رَبَّهُ باید خدا را ناظر بر اعمال خودمان ببینیم مراقب پروردگار باشیم خدا را ناظر بدانیم أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى[2] پس خدا را ناظر اعمال خویشتن دانستن؛ مقدّمه‌ی پنجم وَ خَافَ ذَنْبَهُ از گناه‌های خودمان بترسیم خوف الهی یعنی همین است که انسان از اعمال خودش از کردار خودش بترسد فقط؛

خب این پنج جمله‌ی امیرالمؤمنین که گفتند این‌ها به‌عنوان مقدّمه‌ی سیر إلی اللّه است؛ بعد در جملات بعدی امیرالمؤمنین برنامه‌ی عملی بندگان را بیان می‌کنند؛ برنامه‌ی عملی من باید چه باشد برای عبادت؟ امیرالمؤمنین بیان می‌کنند اوّلین برنامه این است که قَدَّمَ خَالِصاً عمل خالص بیاری عمل خالص تقدیم کنی؛ عمل خالص چیست در روایت تعریف شده عملی است که انسان برای انجام‌دادن او انتظار مدح و ستایش از احدی نداشته باشد؛ خیلی سخت است آدم کاری انجام دهد که انتظار نداشته باشد دیگران به او آفرین بگویند دیگران او را تشویق کنند دیگران به او پاداش دهند یعنی عمل را فقط برای خدا انسان انجام دهد اگر ما عمل را برای دیگران انجام دهیم حتّی انتظار داشته باشیم که دیگران ما را مدح و ستایش کنند این عمل، عمل خالص نیست پس اوّلین برنامه‌ی عبادی چیست قَدَّمَ خَالِصاً عمل خالص برای خدا بیاری وَ عَمِلَ صَالِحاً عمل صالح بیاری؛ هشتم اكْتَسَبَ مَذْخُوراً دنبال ثواب برای آخرتمان باشیم اكْتَسَبَ مَذْخُوراً یعنی دنبال چیزی باشیم که ذخیره شود برای آخرتمان؛ پس دنبال چیزهایی نرویم که به دردمان نمی‌خورد دنبال چیزهایی برویم که به درد آخرتمان بخورد؛ نهم اجْتَنَبَ مَحْذُوراً از محرّمات از محاذیر اجتناب کنیم؛ دهم رَمَى غَرَضاً یعنی درست هدف را نشانه بگیریم رَمَى غَرَضاً پرتاب تیر است دیگر؛ می‌گوید آن هدفی که دنبال می‌کنیم که ایصال إلی اللّه است قرب الهی است، آن هدف حق را درست نشانه بگیریم چپ و راست نرویم صراط مستقیم را درست نشانه بگیریم و در او حرکت کنیم؛ یازدهم وَ أَحْرَزَ عِوَضاً به دست بیاوریم عِوَض عِوَض در حقیقت این‌جا همان تعبیر پاداش‌های اخروی است یعنی ما در برنامه‌مان دنبال به‌دست‌آوردن عوض‌های اخروی باشیم دنبال جمع‌کردن پاداش‌های اخروی باشیم اغراض دنیوی را نداشته باشیم؛ دوازدهم كَابَرَ هَوَاهُ با هوای نفسمان بجنگیم غلبه کنیم مبارزه کنیم كَابَرَ هَوَاهُ چقدر جملات زیبا و پر معنایی؛ عبد باید دنبال این باشد كَابَرَ هَوَاهُ با هوای نفسش بجنگد که این‌جا هم ما روایت زیاد داریم دیگر انسان برخواسته‌ی دل خودش بر خواسته‌ی دل خودش بتواند غلبه کند؛ خواسته‌ی خدا و اهل‌بیت را بر خواسته‌ی دل خودش مقدّم بدارد این روایت را قبلاً هم زیاد گفتیم دیگر؛ آن روایتی که امام صادق دررابطه‌با سلمان فارسی فرمودند که چرا سلمان فارسی شد سلمان؛ امام صادق فرمودند چون إِيثَارُهُ هَوَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَى هَوَى نَفْسِهِ[3] سلمان، سلمان شد چون هوی و خواسته‌ی امیرالمؤمنین را برخواسته‌ی دل خودش مقدّم داشت؛ یک روایت دیگر هم حدیث قدسی پیامبر گرامی اسلام نقل می‌کنند يَقُولُ اَللَّهُ تعالی خداوند متعال می‌فرماید: وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي به عزّت و جلالم قسم لاَ يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ هیچ بنده‌ای نیست که هوای دل خودش را بر هوای من خدا یعنی بر خواسته‌ی خدا مقدّم بدارد یعنی بنده‌ای که دنبال هوای دل خودش باشد به خواسته‌ی خدا توجّه نداشته باشد خداوند می‌فرماید این بنده در دنیا این‌طوری می‌شود که شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ من کارها و اوامر او را پراکنده می‌کنم؛ یعنی در دنیا سرگردان است کسی که دنبال خواسته‌ی خودش باشد به فکر اغراض دنیوی خودش باشد شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ امرش را پراکنده می‌کنم یعنی گیج است به این در می‌زند به آن در می‌زند همه‌اش بن‌بست است چرا چون هوای دل خودش را بر هوای خدا مقدّم داشته است، دوم خداوند متعال می‌فرماید: وَ لَبَّسْتُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ، دنیا را بر او مشتبه می‌کنم یعنی در دنیا سرگردان و متحیّر است معلوم نیست دنبال چیست؛ این اکثر مردم، ما همین‌طوری هستیم معلوم نیست دنبال چه هستیم هدفمان چیست زندگی‌مان برای چیست در دنیا سرگردانیم وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا این جمله خیلی سخت است خداوند می‌فرماید بنده‌ای که هوای نفس خودش را بر هوای و خواسته‌ی من خدا مقدّم بدارد شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا من قلبش را مشغول همان دنیا می‌کنم؛ یعنی قلبش مشغول به دنیا می‌شود دیگر؛ دیگر با خدا و با دین کاری ندارد وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلاَّ مَا قَدَّرْتُ لَهُ در دنیا هم این همه‌ی فکر و غمّش را برای چه گذاشت برای دنیا گذاشت ولی من خدا در دنیا به اندازه‌ی همان چیزی که مقدّر شده بیشتر به او نمی‌دهم یعنی با اینکه من تمام وقت و همّ و غمّم را گذاشتم برای دنیا ولی خدا می‌گوید من یک‌ذرّه بیشتر از آن چیزی که مقدّر شده در این دنیا به او نمی‌دهم بعد پیامبر می‌فرمایند: بعد خداوند متعال قسم می‌خورد وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي لاَ يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ امّا اگر بنده‌ای هوای و خواسته‌ی خدا را بر خواسته‌ی دل خودش مقدّم بدارد یعنی كَابَرَ هَوَاهُ یعنی با هوای نفسش بجنگد خداوند می‌فرماید من چه‌کار می‌کنم نسبت به این بنده اِسْتَحْفَظْتُهُ مَلاَئِكَتِي به ملائکه می‌گویم این را حفظش کنند مراقبش باشند؛ خداوند ملائکه را موکَّل می‌کند برای حفظ این بنده، بعد خداوند می‌فرماید وَ كَفَّلْتُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ رِزْقَهُ[4] به آسمان‌ها و زمین می‌گویم رزق این را زیاد کنند تأمین کنند یعنی آسمان و زمین رزق این بنده را زیاد می‌کند؛ پس این جمله‌ای است که انسان خواسته‌ی دل خودش را همیشه خواسته‌ی دل خودش را زیر پا بگذارد مبارزه کند با آن، خواسته‌ی خدا و پیامبر و اهل‌بیت را بر دل خودش مقدّم کند؛ بعد امیرالمؤمنین می‌فرمایند: وَ كَذَّبَ مُنَاهُ طریق بندگی این است که انسان آرزوهایش را تکذیب کند چون انسان با آرزوها زندگی می‌کند دیگر؛ انسان آرزوهای خودش را تکذیب کند بگوید این‌ها واقعیّت ندارد با آرزو انسان زندگی نکند با آمال زندگی نکند؛ بعد امیرالمؤمنین باز می‌فرمایند: جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ بنده زمانی به قرب الهی می‌رسد که صبر را مرکب قرار دهد؛ در این طریق باید انسان صبر داشته باشد صبور باشد عجله نداشته باشد صبر را مرکب نجات خودش قرار دهد وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ تقوا را توشه‌ی زمان مرگش، آرامش‌دهنده‌ی زمان مرگش قرار دهد رَكِبَ الطَّرِيقَةَ الْغَرَّاءَ طی مسیر کند طی طریق کند در طریقه‌ی روشن؛ غَرَّاءَ طریقه‌ی واضح و روشن وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَاءَ ملازم شود الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَاءَ همان راه مستقیم؛ ملازم راه مستقیم شود اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ یعنی صراط علی ابن أبی‌طالب یعنی راه ولایت امیرالمؤمنین را رویش قدم بگذارد و ملازم این راه شود اغْتَنَمَ الْمَهَلَ از فرصت‌ها استفاده کند وَ بَادَرَ الْأَجَلَ قبل از این‌که أجل فرا برسد اعمال صالح انجام دهد نه این‌که هنگام مرگ بخواهد توبه کند قبل از أجل مبادرت به اعمال خیر کند وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ و از اعمالی که در این دنیا انجام می‌دهد توشه کسب کند برای آخرتش؛ پس این بیست جمله‌ای که امیرالمؤمنین برای طریق بندگی بیان کردند.

آن چهار جمله‌ای که در نقل مرحوم کراجکی در کنزالفوائد اضافه دارد این است حَذَرَ أَمَلاً بپرهیزید از آرزوها که شبیهش را این‌جا داشتیم حالا آن‌جا این را اضافه دارد حَذَرَ أَمَلاً از آرزوها بپرهیزید رتَّبَ عَمَلاً اعمالتان را منظّم و مرتّب داشته باشید یعنی انسان برنامه داشته باشد برای کارهایش؛ ترتیب دهد اعمالی را برای بندگی يَظْهَرُ دُونَ مَا يَكْتُمُ انسان بیشتر از این‌که مخفی می‌دارد عمل انجام بده؛ یعنی به حرف نباشد به ادّعا نباشد يَظْهَرُ دُونَ مَا يَكْتُمُ یعنی به عمل کار انجام دهد؛ و جمله‌ی چهارمی هم که دارد يَكْتَفِي بِأَقَلِّ مِمَّا يَعْلَمُ انسان همان چیز کمی که می‌داند به آن عمل کند يَكْتَفِي بِأَقَلِّ مِمَّا يَعْلَمُ همان چیزهای کمی که آموختیم را اگر به آن عمل کنیم کافی است تا اینکه انسان خیلی چیزها بیاموزد ولی به آن عمل نکند.

 


[1] الحاقة 12.
[2] العلق 14.
[3] بشارة المصطفی ج1 ص267.
[4] الکافي ج۲ ص۳۳۵، الوافی ج5 ص901.
logo