1404/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
امتیازات و ویژگی ها/دوره اول: عصر تشریع و تبلیغ احکام /تاریخ و ادوار علم فقه
موضوع: تاریخ و ادوار علم فقه/دوره اول: عصر تشریع و تبلیغ احکام /امتیازات و ویژگی ها
امتیازات و ویژگی های دوره اول:
اگرچه در این دوره اجتهاد به صورت گسترده مطرح نبود و محدث و فقیه تقریباً یک معنی را می رساند لکن در عین حال می توان امتیازاتی را برای آن برشمرد که برخی از آن ها چنین است:
1) چهرههایی که در این دوران به عنوان مرجع و ملجأ مردم و پاسخ سؤالات و شبهات فقهی مطرح بودند در زمان پیامبر(ص) با عنوان «قاری» و در زمان ائمّه: به عنوان «راوی» شناخته میشوند عنوان «فقه» یا «فقیه» را به نحوی که امروز مصطلح شده است، در صدر اسلام نبود، بلکه غالبا از کسانی که به عنوان چهرههای شاخص و دانشمند مطرح بودند به عنوان «قاری» یعنی قاری یاد میشد. کار این عدّه، قرائت و اقراء قرآن بود یعنی قرآن میخواندند و به دیگران هم تعلیم میدادند.
به تدریج عنوان «راوی» جایگزین عنوان «قاری» شد زیرا با و فات پیامبر(ص) عصر تشریع و نزول قرآن به پایان رسیده و تقریباً همه مسلمین توانایی خواندن قرآن را داشتند. بدین سبب بود که «روات» به عنوان چهرههای برجسته به جای قرّاء مطرح شدند.
2) خصوصیّت اجتهاد در این دوره این است که به شکلی بسیار بسیط و ساده و فاقد پیچیدگیها، دقّتها و تأمّلهایی بوده که در قرون بعد در اجتهاد رخ داده است؛ چراکه فقهاء با و جود منبع حیّ و زنده فقه، نیازی به اجتهاد احساس نمیکردند. البتّه بحثهای اجتهادی مطرح بود ولی جدّیّتی در طرح آن دیده نمیشد.
به تعبیر دیگر: پیشرفت، توسعه و خلّاقیّت زاییده نیاز است؛ چنانکه میگویند: نیاز مادر اختراعات و اکتشافات بشری است. انسان با احساس کمبود، درصدد رفع آن برمیآید، تا یک بیماری بروز نکند درمان آن کشف نخواهد شد. این یک اصل مسلّم است. فقها و روات شیعه نیز، به خاطر حضور اهلبیت(ع) نیاز چندانی به اجتهاد احساس نمیکردند.
بحثهای اجتهادی بود ولی جدّی مطرح نبود؛ چون فقیه و لو اینکه الآن دسترسی به امام نداشته باشد، امّا امیدوار بود که بالاخره میتواند راهی به امام پیدا کند و جواب و پاسخ اشکالش را بپرسد، لذا تلاش نمیکرد.
به تعبیر دیگر: باب اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی در این دوره برای قاریان و عالمانی که مجتهدان آن زمان به حساب می آمدند، باز بود ولی به دو علت نیاز چندانی به استفاده از آن نبود:
الف- کم بودن پدیده ها و فروع جدید.
ب- حضور رسول خدا در جامعه اسلامی و دسترسی مستقیم مسلمانان به ایشان.
بهترین راه برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز این بود که مردم بدون هیچ واسطه ای به شخص پیامبر مراجعه می کردند و مسائل مورد نیاز را از وی می پرسیدند؛ ایشان با گفتار یا رفتار خویش و یا با آیه ای از کتاب خدا به آن ها پاسخ می داد.
خداوند در این زمینه می فرماید: ﴿وَلَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ.﴾
نیاز فراوانی به مقدمات علمی نداشت؛ بلکه فقط کمی نیاز به ادراک و فهم و تأمل داشت. برای اثبات این موضوع، علل گوناگونی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
یک - ارتباط عالمان با رسول خدا(ص)
در این دوره ارتباط قاریان و عالمان به طور مستقیم با پیامبر(ص) فوایدی را برای آنان به ارمغان داشت؛ از آن جمله:
- آگاهی بیشتر آنان به نخستین منبع فقهِ اجتهادی، یعنی کتاب خداوند، از حیث خصوصیات و ویژگی های آن؛ از جمله زمان و مکان صدور و شأن نزول ها، که دانستن این امور نقش بسزایی در تسهیل استنباط دارد.
- آگاهی بیشتر آنان به دومین منبع فقهِ اجتهادی، یعنی سنت رسول خدا(ص)، اعم از قول و فعل و تقریر ایشان، از حیث خصوصیات آن؛ از قبیل اصل صدور، دلالت و جهت در قول(به مثال: وجوب، استصحاب یا اباحه)، و اباحه در فعل و در تقریر ایشان.
- آسان بودن شناخت حدیث صحیح از سقیم در احادیث متعارضه و نبودن نیاز به قواعد و قوانین خاص؛ زیرا با مطرح نمودن اختلاف نزد رسول خدا، حدیث صحیح برای عالم معلوم می شد و بدین جهت ملاک و مقیاسی در این زمینه برای عالمان و قاریان لازم نبود.
دو - نبودن فقهِ اجتهادی به صورت فنّی خاص
در این دوره قاریان و عالمان در مقام استنباط نیاز به علوم مقدماتی و ابزار خاصی از قبیل علم رجال، حدیث، علم اصول و امثال اینها نداشتند.
سه - نبودن مسائل تازه
سومین علتِ آسان بودن اجتهاد در این دوره، مطرح نبودن مسائل تازه و رویدادهای پیچیده است.
چهار - نبودن مسائلی که دارای نصّ خاص نباشند
علت دیگر، مطرح نبودن رویدادهایی است که دارای نصّ خاص نبودند؛ و اگر احیاناً مطرح می شدند، بسیار کم و ناچیز بودند.
پنج - عدم وجود آرا و نظریات متضاد و متنافی
پنجمین علت، مطرح نبودن آرا و نظریات متفاوت و متضاد بود. بدین جهت قاریان و عالمان به مجرد مراجعه به منبع استنباطی، حکم مسئله را استخراج و پاسخگو می شدند.
شش - بی نیازی اجتهاد به بحث های استدلالی
ششمین علت، آسان بودن اجتهاد در این دوره و بی نیازی استنباط به بحث های نظری و استدلالی بود، به گونه ای که در دوره های بعد متداول شد؛ تنها نیاز کمی به ادراک و تأمل داشت. بجز مورد ذکر شده، عوامل دیگر نیز در تسهیل اجتهاد در این دوره دخالت داشت.
هرچه عالمان از این عصر فاصله گرفتند، ابهام و پیچیدگی در استنباط برای آنان بیشتر شد و شکاف ها و خلاهای گوناگون پدید آمد؛ در نتیجه امر استنباط مشکل گردید. از این رو محققان درصدد برآمدند تا آنجا که ممکن است از سختی آن بکاهند. لذا در این زمینه قواعد و علوم مخصوصی برای رفع ابهام ها و حل مشکلات وضع و تدوین کردند تا از سختی ها و اشکال ها کاسته شود. هر چه از دوره اول فاصله بیشتر شد، نیاز به آن علوم و قواعد برای مجتهدین در مقام استنباط روایات بر اثر نقل های گوناگون مبتلا به معارض گردید؛ منتها تعارض در بعضی روایات به گونه ای بود که جمع بین آنها ممکن بود، ولی در بعضی دیگر ممکن نبود. علاوه بر این، برخی روایات از نظر سند و برخی دیگر از نظر دلالت ضعیف بودند که شرحشان در ادامه می آید.
3) در این دوره امامان شیعه در مسائل فقهی به تبیین اصول و قواعد کلی پرداخته و تفریع و استنباط احکام جزئی را به عهده پیروان خویش گذارده اند. در برخی از روایات به روشنی طرز اجتهاد صحیح و روش فقه استدلالی بر اساس سنت را ائمه شخصاً پیروی کرده و از این راه تبعیت از این شیوه را به یاران و اصحاب خویش آموخته اند؛
4) شیعه در برابر نیازهای مسلمانان و مراجعات زیاد آنان به امامان خود مراجعه می کرد؛ در حالی که اهل سنت در مقابل مراجعات زیاد به فقیهان و عدم وجود احادیث به مقدار کافی و عدم دستیابی به صریح آیات قرآنی در مورد حکم همه مسائل، به قواعدی از قبیل قیاس، مصالح مرسله، استحسان و سدّ و فتح ذرائع استناد می کردند.
5) در این دوره در باب حدیث کتب بسیاری تألیف شده و از میان آنها حدود ۴۰۰ کتاب شهرت بیشتری یافته و به نام «اصول اربعمائة» معروف شده است. بیشتر این کتب در زمان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) تألیف شده است. در این دوره نقل روایت و تدوین حدیث در میان شیعه چنان وسعت یافت که در هیچ عصر و دوره دیگری این چنین گسترش نیافته است. شاید یکی از علل توسعه دامنه تدوین حدیث آن باشد که پیشوایان شیعه شاگردان خود را به کتابت حدیث تشویق می کرده اند.
ارزش گذاشتن برای علم و ترغیب به علم آموزی
در این عصر روایات متعددی از ائمه اطهار(ع) مبنی بر ارزش علم و علم آموزی و ترویج علم صادر شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
عن ابی جعفر(ع): «قال عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین ألف عابد».(الکافی ج 1 ص33)
قال الصادق(ع): «الراویه لحدیثنا یشدّ به قلوب شیعتنا أفضل من الف عابد».
قال الصادق(ع): «اذا أراد الله بعبد خیرا فقّه فی الدین».
عن ابی جعفر(ع): «سارعوا فی طلب العلم فوالذی نفسی بیده لحدیث واحد فی حلال و حرام تاخذه عن صادق خیر من الدنیا و ما حملت من ذهب و فضه».
عن ابی عبدالله(ع) قال: «قال رسول الله(ص) من سلک طریقا یطلب فیه علما سلک الله به طریقا الی الجنه و إن الملائکه لتضع اجنحتها لطالب العلم رضا به و انّه یستغفر لطالب العلم من فی السماء و من فی الارض حتی الحوت فی البحر و فضل العالم علی العابد کفضل القمر علی سائر النجوم لیله البدر».
عن ابی عبدالله(ع): «ما من احد یموت من المومنین أحب الی ابلیس من موت فقیه».
به تحقیق این روایات است که می تواند نهضتی در میان شیعه برای کسب علم و دانش ایجاد کند
ارج نهادن به مقام روات و محدثین:
در کلمات اهل بیت(ع) مدح و تمجید فراوانی نسبت به راویان احادیث بیان شده است که به برخی از آنان به عنوان نمونه اشاره می شود:
امام صادق(ع) به مردم کوفه توصیه می کردند: «هم مستودع سری إذا اراد الله باهل الارض سوء صرف بهم عنهم السوء، هم نجوم شیعتی احیاء و امواتا یحیون ذکر أبی، بهم یکشف الله کل بدعه، فقلت من هم ؟ فقال من علیهم صلوات الله و رحمته أحیاء و امواتا: برید العجلی و زراره و ابو بصیر و محمد بن مسلم».
قال الصادق(ع): «رحم الله زراره بن أعین لولا زراره بن اعین لأندرست أحادیث أبی».
در روایت دیگری امام صادق(ع) در وصف زراره و محمد بن مسلم می فرمایند: «هولاء حفاظ الدین و امناء أبی علی حلال الله و حرامه» محمد بن مسلم و زراره به تنهایی بیش از 5400 روایت در مجامع حدیثی نقل کرده اند.
همچنین نسبت به منزلت و مقام یونس بن عبدالرحمن آمده است: «ابوهاشم داود بن قاسم جعفری ادخلت کتاب یوم و لیله الذی الّفه یونس بن عبدالرحمن علی ابی الحسن العسکری(ع) فنظر فیه و تصفحه کله ثم قال هذا دینی و دین آبائی و هو الحق کلّه».
نجاشی در گزارش دیگری نقل کرده: «عرضت علی ابی محمد صاحب العسکر(ع) کتاب یوم و لیله لیونس فقال لی تصنیف من هذا ؟فقلت تصنیف یونس مولی آل یقطین فقال اعطاه الله بکل حرف نورا یوم القیامه».
ترغیب و اصرار بر کتابت احادیث برای آیندگان:
در روایات متعددی از اهل بیت(ع) نسبت به کتابت احادیث و حفظ آنها برای آیندگان توصیه شده است:
قال الصادق(ع): «اکتبوا فانکم لاتحفظون حتی تکتبوا».
قال الصادق(ع): «احتفظوا بکتبکم فانکم سوف تحتاجون الیه».
همچنین امام صادق(ع) به مفضل فرمودند: «اکتب و بث علمک فی اخوانک فان متّ فاورث کتبک ببنیک فانه یأتی علی الناس زمان هرج لایأنسون الا بکتبهم».
ترغیب به نشر احادیث و معارف به دیگران:
همچنین در روایات متعددی ائمه اطهار(ع) بر نشر معارف و احادیث به دیگران تاکید نموده اند:
عن ابی جفر(ع): «زکاه العلم أن تعلمه عباد الله».
سمعت أبالحسن الرضا(ع): «یقول رحم الله عبدا أحیی أمرنا فقلت له و کیف یحیی أمرکم قال یتعلم علومنا و یعلمها الناس».
عن الصادق(ع): «الراویه لحدیثنا یشدّ به قلوب شیعتنا افضل من الف عابد».
سمعت ابا عبدالله(ع) قال: «إعرفوا منازل الناس علی قدر روایتهم عنا».
عن الباقر(ع): «نصر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم تبلغه».
و با این توصیه ها و تاکیدات بود که به طور رسمی عصر تدوین و کتابت احادیث در جامعه شیعه رونق گرفت.
6) پس از شیوع نقل حدیث در زمان صادقین(علیهما السلام)، افرادی به دوافع مختلف - همچون وجهه گیری های تعصبی، انگیزه های مذهبی، ایجاد حبّ و بغض - به جعل اخبار دروغ پرداختند و آنها را در مجموعه اخبار وارد کردند. لذا در میان اخبار تعارض و اختلاف پدید آمد. راویان برای علاج معارضه به ائمه مراجعه کردند و از ناحیه امامان روایاتی در این زمینه وارد شد که به «اخبار علاجیه» معروف است. مفاد این اخبار غالباً ترجیح یکی از متعارضین بر دیگری است، بر اساس پاره ای از اوصاف راوی و روایت و امور دیگر؛ از قبیل: عدالت یا افقهیت راوی یکی از متعارضین نسبت به دیگری، یا موافقت یکی از دو روایت با قرآن، شهرت روایی و غیر آن، تساوی متعارضین از جميع جهات، تخییر و مطابق برخی روایات در صورت تساوی، احتیاط یا توقف.
7) این دوره از نظر تنوع گرایش های اعتقادی میان شیعیان و اصحاب ائمه دوره ای کاملاً ممتاز است. بسیاری از اصحاب ائمه و دانشمندان شیعی در آن اعصار متکلمانی برجسته بودند و آراء و انظار دقیقی در مسائل کلامی داشتند. از برخی از آنان همچون: هشام بن حکم، هشام بن سالم، زرارة بن اعین، مؤمن الطاق، یونس بن عبدالرحمان بزنطی و فضل بن شاذان، آراء و مباحثی نقل شده است.
8) در قرون اولیه، محدثان که مخالف هرگونه استدلال عقلی بودند، تشخیص های قطعی علل احکام را در حکم قیاس می شمردند و عمل به آن را ناروا می دانستند؛ همچنان که برخی از دانشمندان متأخر آن را قیاسِ مشروع می خواندند، با آن که این نوع از تحلیل های عقلی در واقع ربطی به قیاس در مفهوم اصطلاحی آن ندارد.
گرایش به اجتهاد در این دوره میان صحابه و فقهای اهل سنت:
اصطلاح اجتهاد در عرف فقهی ادوار اولیه به معنی استدلالات غیرعلمی و به کار بردن رأی و نظر شخصی و ظنی در استنباط احکام شرعیه به کار می رفته است. پرهیزی که شیعه تا قرن پنجم و ششم نسبت به کلمه اجتهاد داشته و مخالفت هایی که با اجتهاد در کتاب های کلامی شیعه اظهار گردیده و کتاب هایی که متکلمان شیعی مانند نوبختیان و ابوالقاسم علی بن احمد کوفی در ردّ اجتهاد نوشته اند، همه ناظر به همین معنی اصطلاحی اجتهاد بوده است. وگرنه اجتهاد به معنی استدلال تحلیلیِ عقلی از قرن دوم به بعد در میان شیعه رایج بوده و از اواخر قرن چهارم به صورت روش معتبر و منبع در مباحث فقهی درآمده است.
علل گرایش برخی از صحابه به اجتهاد از راه رأی و ظنون:
اول- عدم حضور رسول خدا در جامعه نخستین و عدم رجوع به اهل بیت(ع)
دوم- نبودن نص خاص در برابر رویدادهای تازه:نبودن نص خاص در برابر رویدادها و موضوعات مستحدثه که بعد از وفات رسول خدا(ص) پدیدار شد. اگرچه اصول احکام و قوانین کلی آن در دسترس همگان قرار داشت و ممکن بود از راه آنها در برابر رویدادها و مسائل تازه پاسخگو شوند ولی این امر نیاز به نیروی اجتهاد خاص داشت که بیشتر اصحاب آن را نداشتند.
سوم- تغییر شرایط و ویژگی هایی که موضوعات در دوره اول(دوره تشریع) داشتند و پیدایش پدیده های تازه و موضوعات مستحدثه.
در این دوره، شام، مصر، شمال آفریقا و تمام ایالات ایران تا قفقاز و از طرف دیگر هندوستان در کنترل ارتش اسلام قرار گرفت و پرچم توحید و عدالت بر فراز آنها به اهتزاز درآمد. از این رو، اسلام و فقه اجتهادی بعد از وفات رسول خدا(ص) با عادات و آداب و رسوم و اخلاق و فرهنگ های گوناگون و مسائل تازه ای در زمینه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی و اداری مواجه شد که در زمان حیات پیامبر مطرح نبود و هر یک از آنها پاسخی را می طلبید. اين سبب شد كه برخى از صحابه در اين دوره منابع ديگرى را براى اجتهاد بنيان گذارند و به رأى و تفكر شخصى خود براى پاسخگويى و حل مشكلات روى آورند. پس در مواردى كه مى توانستند از راه كتاب و سنت پاسخ پديده هاى تازه را بدهند از اين طريق پاسخ مى دادند و آنچه را كه به اين شيوه نمى توانستند از راه منابع جديد كه خود تأسيس كرده بودند مانند رأى و تفكر شخصى و قياس و استحسان و منابع ظنى ديگر پاسخ مى دادند و حتى بعضى از آنان در اين جهت راه افراط را پيمودند و اجتهاد از راه رأى را در بعضى موارد بر منابع معتبر شرعى و مايه هاى اصلى استنباط كه كتاب خدا و سنت رسول باشد مقدم داشتند و مطابق آن اگرچه برخلاف كتاب و يا سنت بود، حكم تشريع مى كردند.
چهارم- نبودن اخبار وافى نزد برخى از صحابه چهارمين دليل گرايش برخى به اجتهاد از راه رأى نبودن اخبار كافى در نزد فقهاى صحابه است. اين كمبود اخبار دو علت داشت:
1. عدم تدوين احاديث نبوى در ميان اهل سنت تا نيمه هاى سده دوم هجرى يعنى اواخر دوره تابعين.
2. دستور بعضى از خلفا به سوزاندن احاديثى كه برخى از صحابه آنها را تدوين كرده بودند. علل و اسباب عدم تدوين احاديث در اين زمينه دانشيان اهل سنت آرا و نظريات گوناگونى ارائه كرده اند:
الف: برخى از آنان بر اين بينش بودند كه مصلحت اقتضا مى كرد كه احاديث تدوين نشده و سوزانده شود، زيرا اگر نقل مى شدند در نقل آنها اختلاف پديد مى آمد.
ب: برخى ديگر معتقدند كه علت اين امر جلوگيرى از وقوع تحريف در احاديث بود، چنانكه علامه حافظ ذهبى در تذكرة الحفاظ علت اين امر را جلوگيرى از تحريف در احاديث بين مسلمانان دانسته است.
ج: بعضى ديگر سبب اين امر را خوف و ترس از اينكه مسلمانان به احاديث سرگرم و از قرآن كناره گيرى دانسته است.
د: کنار گذاشتن اهل بیت پیامبر(ع) از مرجعیت علمی و رهبری جامعه
لذا در راه حل مسائل دشوار این دوره دو بینش مختلف پدید آمد:
- بینشی که معتقد بود پس از پیامبر(ص) بیان احکام الهی بر عهده عترت و اهل بیت(ع) است.
معتقدین این بینش که شیعه نام دارند، بعد از رحلت رسول خدا(ص) در زمینه شناخت احکام با مشکل چندانی روبه رو نشدند، زیرا به آسانی با مراجعه به اهل بیت(ع) می توانستند احکام را استنباط کنند.
- بینش دیگری معتقد بود که پس از رحلت پیامبر(ص) بیان احکام بر عهدۀ هیچ شخص خاصی نیست و باید صحابه، تابعین و دانشمندان امت با اجتهاد و استنباط و استناد به قرآن و سنت و عقل و سیره عملی اسلام به طرح مسائل و استنباط احکام بپردازند؛ بر اساس این دیدگاه، نقش فقها و مجتهدان در شناخت احکام برجسته شد.