« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید محسن مرتضوی

1404/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

معنای لغوی و اصطلاحی فقه/مقدمه /تاریخ و ادوار فقه

 

موضوع: تاریخ و ادوار فقه/مقدمه /معنای لغوی و اصطلاحی فقه

 

موضوعی که در این مباحث به آن خواهیم پرداخت «‌تاریخ فقه‌» یا‌ «ادوار فقه‌» است. ادوار فقه از بحث‌هاى بسیار ارزشمند و قیمتى است که متأسّفانه در حوزه‌هاى علمیه ما کمتر به آن توجّه مى‌شود. این بحث داراى فوائد و آثار بسیارى می‌باشد.

فوائد آشنایی با تاریخ علوم

اصولا باید پیش از تعلّم هر علم با تاریخ آن علم آشنا شد؛. فراگیرى تاریخ یک علم آفاق بسیار بکر و عمیقى را جلوى چشم شما باز مى‌کند. و باعث مى‌شود که شما بتوانید با یک دید بازتر و عمیق‌تر به بحث، بررسى و موشکافى مسائل علم بپردازید. امروزه تاریخ علوم در دنیای علم یک امر پذیرفته شده است؛ در سرتا سر دنیا کرسى‌هایی به تدریس تاریخ علم اختصاص دارد، فلسفه، طب، فیزیک، جغرافیا و.. محققان در خصوص تاریخ اکثر علوم تحقیق و بررسی کرده تا آنجا که تاریخ هر علم موضوع مستقلی ورای آن علم شده تتبع در تاریخ علوم اثبات می کند که هر علمی در ابتدا نشو و نمای خود به جز چند مسئله معدود نبوده سپس در طول زمان تحت نفوذ و تاثیر عوامل متعددی گسترش پیدا کرده استیکى از رشته‌هاى اصلى حوزه، فقه است و چقدر خوب است که ما تاریخ فقه را پیش از شروع مباحث فقهى بیاموزیم.

 

معنای فقه در لغت

معناى عامّ فقه که معناى ریشه‌اى و کهن فقه است همان درک، فهم و علم می‌باشد. مطلق فهم، علم و درک را مى‌گویند: فقه. «فَقِهَ یعنى فهمید‌» اکثر لغویّون این معنا را ضبط کرده‌اند، ابن منظور در لسان العرب و فیّومی در مصباح المنیر فقه را به معنی مطلق فهم گرفته‌اند. طریحی نیز در مجمع البحرین همین معنا را ذکر مى‌کند که فقه یعنى فه و درک. بعضى از محقّقین خواسته‌اند پسوندى اضافه کنند که با مطلق فهم متفاوت بشود، گفته‌اند: فقه یعنى فهم عن دقّه، یعنى فهم عمیق، فهمى که همراه با دقّت و تأمّل باشد. در کتاب «التحقیق‌» مرحوم مصطفوى می گوید تحقیق آن است که فقه عمیق‌تر از یک فهم معمولى است و یک فهم همراه با دقت را فقه مى‌گویند.در آیات قرآن نیز غالباً فقه در همین معنای عامّ به کار رفته است.

آیه اول: ﴿واحلل عقده من لسانى، یفقهوا قولى﴾[1] خداوندا عقده و گره را از زبان من باز کن تا مردم بفهمند قول من را بفهمند. «یفقهوا‌» یعنى بفهمند اینجا فقه به معناى مطلق فهم آمده است.

آیه دوّم: ﴿ولکن لاتفقهون تسبیحهم﴾[2] است: لاتفقهون یعنى شما انسان‌ها تسبیح آسمانها، زمین و اشیاء دیگر را نمی‌فهمید.

آیه سوم: ﴿ايْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا﴾[3] هرجا كه باشيد ولو در حصارهاى سخت استوار، مرگ شما را درمى يابد. و اگر خيرى به آنها رسد مى‌گويند كه از جانب خدا بود و اگر شرى به آنها رسد مى‌گويند كه از جانب تو بود. بگو: همه از جانب خداست. چه بر سر اين قوم آمده است كه هيچ سخنى را نمى‌فهمند؟ و آیه 25 سوره انعام(وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا)، پاره‌ای از آنها به(سخنان) تو، گوش فرامی‌دهند؛ ولی بر دلهای آنان پرده‌ها افکنده‌ایم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگینی قرار داده‌ایم.

و آیات 65 و 98 سوره مبارکه انعام، 179 اعراف و 13 سوره مبارکه حشر و برخی آیات دیگر مشتقّات «فقه‌» آمده است که همگی به معناى فهم و درک ـ معنای عامّ فقه ـ استعمال شده است.همچنین در روایات هم این معنا زیاد استعمال شده است مثلا در کتاب «من لایحضره الفقیه‌» روایتی از امام صادق به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است که آن حضرت فرمودند:(من فقه الضیف ان لایصوم تطوّعا الّا باذن صاحبه)،از فهم و شعور مهمان این است که بدون اذن صاحب خانه روزه مستحبّی نگیرد.

معنای خاصّ «‌فقه‌» و استشهاد بر آن:

معناى دوّمى که در استعمالات به چشم مى‌خورد معناى خاصّ ‌«فقه‌» است، که بعد از نزول آیاتى که اشاره شد، این معنا تقریباً در بین مسلمین عرف شد و جا افتاد. معنای دوم معنای بصیرت و فهم و آگاهی در دین است خواه در اصول دین یا فروع دین باشد. مانند آیه شریفه 122 سوره توبه:(وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) «لیتفقّهوا‌» یعنى بصیرت در دین پیدا کنند، نه اینکه بفهمند، چرا که صرف فهمیدن نیاز به نفر ندارد.

یا روایات متعدد به این مضمون که "علیکم بالتفقه فی الدین" و یا "تفقهوا فی دین الله " در این معنا ‌«فقه‌» به معناى بینش دینى است. علم دین است. و یا به تعبیر مرحوم صدرالمتألّهین در حاشیه بر کافى به معناى بصیرت در دین است،بصیرت در دین، یک معناى خاصّى است

یا حدیث مشهور نبوی که حضرت رسول می‌فرمایند: «من حفظ على امّتی اربعین حدیثا ینتفعون بها بعثه اللَّه یوم القیامه فقیها عالما»، کلمه «فقیها‌» از مادّه فقه و به معناى عالم دینى است که برگرفته از معنای خاصّ فقه، و همان بصیرت در امر دین است.یا روایت جالبى که حضرت مى‌فرماید: «لوددت انّ اصحابى ضُرِبَت رؤوسهم بالسیاط حتّی یتفقّهوا، دوست داشتم که با شلّاق‌ها بر سر اصحابم زده شود؛ تا اینکه تفقّه و بصیرت در دین پیدا کنند.

در این روایت نیز مطلق فهم منظور نیست، بلکه منظور فهم دینى است.یا در روایت "أنتم افقه الناس اذا عرفتم معانى کلامنا "نیز معنای خاصّ فقه مورد نظر است.به هر حال این یک معناى دیگرى از فقه است که بعضى از لغویّین‌ـ مثل فراهیدی در ‌«العین‌»‌ـ معناى فقه را همین مى‌دانند: «العلم فى الدین،که شاید این طورى معنا کردن به خاطر کثرت استعمال و اژه ‌«فقه‌» در این معنا باشد. یا مثلاً در لسان العرب دارد که معناى عرفى فقه، علم شریعت است بنا به گفته خود ابن منظور، علم دین است.

معنای اصطلاحی فقه:

تا اینجا دو معنا از معانی سه‌گانه «‌فقه‌» مطرح شد، امّا هنوز به معنایى که مراد ما در ادوار فقه است نرسیده‌ایم.

معنای سوّمی که مطرح می‌شود و محلّ بحث ماست معنای اخصّ «‌فقه‌» است که فقط و فقط محدود می‌شود به یکی از رشته‌های علوم اسلامی یعنی علم فقهی که امروزه مصطلح شده است و بین جوامع مسلمین تحت این عنوان شناخته می‌شود.

تعریف علم فقه:اگر بخواهیم تعریفی خلاصه و صریح از علم فقه ارائه دهیم می‌توانیم به همان تعریف کلاسیک و مشهور اشاره کنیم که: «العلم بالاحکام الشرعیّه الفرعیّه عن ادلّتها التفصیلیّه» علم به احکام شرعی، منتها نه از هر جایىّ از طریق ادلّه تفصیلى یعنى از طریق کتاب و سنّت.

به تعبیر دیگر فقه:‌ علمى است که در صدد استنباط حکم شرعى از منابع معتبر است.تعریف حکم شرعی:در تعریف فقه به حکم شرعی اشاره کردیم، بد نیست که حکم شرعى را نیز تعریف کنیم و ببینیم که حکم شرعى چیست که فقه در مقام استنباط این حکم بر مى‌آید؟اگر بخواهیم حکم شرعی را به طور سلیس و روان تعریف کنیم باید بگوئیم: ‌«قانونى است که از ناحیه خداوند متعال براى تنظیم و تعالى حیات آدمى وضع و جعل شده است.

به نکات تعریف دقّت کنید: از ناحیه خدا یعنی علّت فاعلى، براى تنظیم و تعالى حیات آدمى یعنی علّت غایى، آن هم در دو عرصه فرد و اجتماع، و آن هم در دو گستره دنیا و آخرت، شامل هر دو بُعد مى‌شود. پس حکم شرعی قانونى است از سوى خداوند متعال که براى تنظیم و سامان دهى یعنى نظم بخشى و تعالى و سعادت حیات انسان آن هم در تمام ابعادش، دنیا و آخرت، فرد و اجتماع وضع و جعل شده است.

تعریف علم ادوار فقه

علم ادوار فقه یا تاریخ فقه هر دو بر یک مسمّا دلالت دارند. اگر بخواهیم تعریف جامع و در عین حال مختصر براى علم ادوار فقه ارائه دهیم باید بگوییم:‌علمی است که به مکاتب فقهی و سبک‌های استنباط حکم شرعى توسّط فقهاء در طول تاریخ مى‌پردازد.در این علم، مکاتب فقهی در طول تاریخ‌ـ از اوّل تاریخ فقه یعنی از صدر اسلام، زمانی که نطفه فقه منعقد شد‌ـ مورد بررسى قرار می‌گیرند و ما نیز بر آنیم که در حدّ و سع خود تمام سبکها و مکاتب فقهى را بررسى و مطرح ‌کنیم.

 

موضوع علم ادوار فقه

امّا موضوع علم ادوار فقه چیست؟ موضوع علم ادوار فقه، همین علم فقه و فهم فقهى فقهاء است، امّا نه از هر حیثی، بلکه از حیث تحوّلاتى که این فهم و این علم فقه در طول زمان به خودش گرفته است.


logo