98/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
خلل در نماز
موضوع: خلل در نماز
در رابطه با بطلان صلات، دو مطلب را یادداشت کنید:
مطلب اول: در مصباح الفقیه[1] حکم به صحت را به بعضی از متاخرین میدهند، این را در ردیف آن تعالیق عروه محشی قرار بدهید.
مطلب دوم: این شبهاتی که نتیجه آن این شد که این بحث، لغو است یا غیر معقول است، این کلام، مضافا به مناقشه آن شبهات موضوعا، حرف ناتمامی است. چون آنچه موضوع بطلان است، یک امر عرفی است، از موضوعات عرفیه هست، با موضوعات عقلیه کار ندارد، موضوع حکم امر عقلی است یا امر عرفی است؟ فرض کنید کل شبهات درست باشد، اما امر عقلی را بحث میکنید که موضوع احکام نیست و آنچه که موضوع احکام است، زیادی عرفی است که شبههای در آن نیست.
این معنا را ما در کتاب خلل توضیح داده ایم در این جهت که میگفتند جزء باید بشرط لا باشد که در این صورت زیادی نیست و نقیصه است که ما گفتیم بر فرض که این از نظر عقل، بازگشت به نقیصه داشته باشد، اما مهم نیست، چون موضوع احکام عرف است نه عقل.
پس اینکه سیدنا الاستاد گفتند «علی اشکال» این اساسا بی معنا است، چون اشکالات در دیروز، مبنی بر دقت عقلی است و موضوعات احکام از لحاظ عرف است نه عقل.
اما بطلان یا صحت خود تکبیرة الاحرام:
مطلب اول: دو قول در این مسئله وجود دارد:
قول اول: 95 درصد متون فقهیه میگویند این تکبیر، باطل است.
شرایع میگوید: «و لو كبر و نوى الافتتاح ثم كبر و نوى الافتتاح بطلت صلاته و إن كبر ثالثة و نوى الافتتاح انعقدت الصلاة أخيرا».[2]
حدائق هم همین را میگوید،[3] و عروه میگوید: «فلو كبّر بقصد الافتتاح و أتى بها على الوجه الصحيح ثمَّ كبّر بهذا القصد ثانياً بطلت و احتاج إلى ثالثة، فإن أبطلها بزيادة رابعة احتاج إلى خامسة، و هكذا تبطل بالشفع و تصحّ بالوتر».[4]
از همه صریح تر، محقق همدانی میفرمایند: «وان كبر ثالثه ونوى أيضا الافتتاح انعقدت الصلاة أخيرا على المشهور من بطلان الثانية وكونها مبطلة للأولى».[5] ایشان تصریح به بطلان کردهاند بر خلاف بقیه که تصریح نکردهاند اما معنایی را میگفتند که متفرع بر بطلان بود.
قول دوم: سیدنا الاستاد در خلل میفرمایند: «و منها ان صحة الثانية موقوفة على تأخر بطلان الاولى اما زمانا أو آنا أو رتبة و هو مفقود، و فيه ان ذلك دعوى بلا برهان، لعدم دليل على لزوم التأخر حتى الرتبي منه، فعلى القواعد لا مانع من صحة الثانية و عدم الاحتياج إلى الثالثة».[6]
مطلب دوم: ضابطی که جواهر و مصباح الفقیه میگویند:
اولا: موضوع این بحث، صلات باطل است، یعنی بنا بر بطلان صلات، باید این بحث انجام بگیرد.
ثانیا: این بحث بنا بر بطلان مطلق نیست بلکه بنا بر این است که بطلان نماز، از ناحیه زیادی به وجود آمده باشد.
قبلا گفتیم قائلین به بطلان، پنج دلیل داشتند که بعضی از آنها، بطلان ما عدای زیادی را میگفتند، مثلا میگفتند این نماز باطل است، چون با قصد تکبیر دوم، از نماز خارج میشود. میگفت باطل است از باب اینکه قصد خروج از صلات را دارد، یا اینگونه میگفتند قصد افتتاح، ملازم با قصد خروج از صلات است، چون از نماز خارج شده است، باطل است. این حرف درستی هم هست با اول تکبیر دوم، نماز باطل شده است و با تکبیر دوم، باید نماز صحیح باشد.
جواهر میفرماید: «ثم لا يخفى أن بطلان التكبيرتين في الفرض مبني على عدم الخروج عن الصلاة بنيته، أو على عدم لزوم نية الافتتاح لذلك مع فرض الاقتصار عليها، أو على أنه انما نوى الصلاة ثانيا بناء على جواز تجديد النية في الأثناء أي وقت أراد، لا على الخروج منها و قرن النية بالتكبير سهوا، أو لزعم لزوم التكبير أو جوازه كلما جدد النية جاعلا له جزء من الصلاة، و إلا فبناء على أنه نوى الخروج مع ذلك أو اقتصر على نية الافتتاح و قلنا بلزومه لنية الخروج كما هو الظاهر و ببطلان الصلاة بذلك صحت الصلاة بالتكبير الثاني و لا حاجة حينئذ إلى قوله: ف ان كبر ثالثة و نوى الافتتاح انعقدت الصلاة أخيرا».[7]
مصباح الفقیه میفرمایند: «ثمّ لا يخفى عليك أنّ بطلان التكبيرتين في الفرض مبنيّ على عدم بطلان الصلاة بنيّة الخروج، كما قوّيناه فيما سبق، و إلّا فقصد الافتتاح ثانيا لا يكون إلّا بعد رفع اليدعن الأولى و العزم على استئناف صلاته مع العمد، و مع السهو لا يكون إلّا بعد أن يرى الإنسان نفسه خارجا، فلا يبقى معه أثر للعزم السابق، أي ترتفع الاستدامة الحكميّة، الذي هو مناط القول بالبطلان بنيّة الخروج، فيتّجه حينئذ صحّة الصلاة بالتكبير الثاني».[8]
بنابر بطلان نماز، تکبیر اول که باطل است و اگر قبل از تکبیر دوم، بطلان آمده است، دیگر معنا ندارد که بگوئیم تکبیر دوم، باطل است.
مطلب سوم: اگر گفته شود تکبیر دوم صحیح است، چه ثمرهای دارد و اگر بگوئیم باطل است، چه ثمرهای دارد؟
از مطالبی که ذکر کردیم روشن شد که ثمره این اختلاف، در احتیاج به تکبیر سوم است، کسانی که میگویند تکبیر دوم صحیح است، دیگر احتیاج به تکبیر سوم یا پنجم یا هفتم ندارد. اما کسانی که میگویند تکبیر اول با تکبیر دوم باطل میشود و تکبیر دوم هم باطل است بخاطر دلائلی که جلسه بعد خواهد آمد، حال وقتی دو تکبیر باطل شد، برای انعقاد نماز، نیاز به تکبیر الاحرام میخواهد و آن به تکبیر سوم است.