97/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
صد و حصر
موضوع: صد و حصر
فرع هفتم: قصد نائب در ذبح
سیدنا الاستاد میفرمایند: «و الأحوط أن يقصد النائب عند الذبح تحلل المنوب عنه».[1]
این فرع، دو مطلب دارد که هر دو مطلب، مفصل بیان شده است.
مطلب اول در اوائل بحث صد بیان شد و آن این بود که مصدود یا محصور در خروج از احرام، لازم است همراه با ذبح قصد تحلل از احرام کند یا خیر؟
نسبت به این مطلب هم معنای قصد تحلل و هم اقوال در آن و هم ادله این اقوال بیان شد و خلاصه این شد که در بعضی از موارد قصد لازم هست و بعضی از موارد بر ناسک چیزهای متعددی است که بدون قصد احد المتعینین تعین حاصل نمیشود مثل کسی که هم کفاره بر او است و هم ذبح تحلیل.
مطلب دوم در مسئله 11 احکام منی گذشت و آن این بود که حاجی نایب برای قربانی میگیرد، در اینجا حاجی باید قصد قربت کند یا نائب قصد قربت کند یا هر دو؟ و اینکه در نائب علاوه بر اسلام، ایمان هم شرط هست یا خیر؟
نسبت به این مطلب هم بیان شد که نایب قصد امر متوجه به خودش را میکند که تفریغ ذمه میباشد یا قصد امر منوب عنه را کند؟
با توجه به این دو مطلب، این فرع روشن میشود که سیدنا الاستاد میفرمایند کسی که ذبح را میخواهند انجام بدهد، قصد امر منوب عنه بگوید، مثلا بگوید این گوسفند را قربانی میکنم برای خروج محصور از احرام.
حال اگر قصد تحلل را در مسئله 2 معتبر ندانستیم، در اینجا هم نیاز به قصد ندارد و اگر قبول کردیم، باز بحث پیش میآید که نایب، امر متوجه به خود را قصد کند که در این صورت نیاز به قصد تحلل منوب عنه نیست و اگر امر متوجه به منوب عنه را قصد کند، کلام همانی است که در آنجا بیان شده است.
مسئله 10: «لو أحرم بالحج و لم يتمكن بواسطة المرض عن الوصول إلى عرفات و المشعرو أراد التحلل يجب عليه الهدي، و الأحوط بعثه أو بعث ثمنه إلى منى للذبح و واعد أن يذبح يوم العيد بمنى، فإذا ذبح يتحلل من كل شيء إلا النساء».[2]
در این مسئله نیز 7 فرع بیان شده که اکثر این فروع در حصر در عمره اشاره شده است که یکی یکی اشاره میکنیم.
فرع اول: جریان حصر و احکام حصر در حج
آیا حصر و احکام حصر، اختصاص به عمره دارد یا در حج هم ثابت میباشد؟
شکی نیست که این بحث اختصاص به عمره ندارد و در حج هم جاری میشود، مثلا حاجی در ساعت 8 روز 8 ذی الحجه، محرم به احرام حج شده است، این حاجی در ساعت 9 سکته ناقصه میکند و به بیمارستان میبرند، آیا بر این حاجی، حصر و احکام آن جاری است یا خیر؟
جواب این است که حصر و احکام آن در حج هم جاری میباشد.
دلیل بر این حکم:
دلیل اول: اتفاق بر این مطلب است و شاید در عامه هم این اتفاق وجود داشته باشد.
دلیل دوم: اطلاقات محصور شامل حج هم میشود، چون موضوع در اطلاقات، محرم است و فرق ندارد در عمره مفرده باشد یا در تمتع یا در حج.
دلیل سوم: نسبت به حصر در حج، حداقل دو روایت دارد:
منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أُحْصِرَ فَبَعَثَ بِالْهَدْيِ فَقَالَ يُوَاعِدُ أَصْحَابَهُ مِيعَاداً فَإِنْ كَانَ فِي حَجٍّ فَمَحِلُّ الْهَدْيِ يَوْمُ النَّحْرِ- وَ إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَلْيُقَصِّرْ مِنْ رَأْسِهِ وَ لَا يَجِبُ عَلَيْهِ الْحَلْقُ حَتَّى يَقْضِيَ مَنَاسِكَهُ وَ إِنْ كَانَ فِي عُمْرَةٍ فَلْيَنْتَظِرْ مِقْدَارَ دُخُولِ أَصْحَابِهِ مَكَّةَ- وَ السَّاعَةَ الَّتِي يَعِدُهُمْ فِيهَا فَإِذَا كَانَ تِلْكَ السَّاعَةُ قَصَّرَ وَ أَحَلَّ وَ إِنْ كَانَ مَرِضَ فِي الطَّرِيقِ بَعْدَ مَا أَحْرَمَ فَأَرَادَ الرُّجُوعَ إِلَى أَهْلِهِ رَجَعَ وَ نَحَرَ بَدَنَةً إِنْ أَقَامَ مَكَانَهُ وَ إِنْ كَانَ فِي عُمْرَةٍ فَإِذَا بَرَأَ فَعَلَيْهِ الْعُمْرَةُ وَاجِبَةً وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ الْحَجُّ فَرَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ وَ أَقَامَ فَفَاتَهُ الْحَجُّ كَانَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِن قَابِلٍ فَإِنْ رَدُّوا الدَّرَاهِمَ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَجِدُوا هَدْياً يَنْحَرُونَهُ وَ قَدْ أَحَلَّ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ لَكِنْ يَبْعَثُ مِنْ قَابِلٍ وَ يُمْسِكُ أَيْضاً وَ قَالَ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع خَرَجَ مُعْتَمِراً فَمَرِضَ فِي الطَّرِيقِ فَبَلَغَ عَلِيّاً وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ- فَخَرَجَ فِي طَلَبِهِ فَأَدْرَكَهُ بِالسُّقْيَا وَ هُوَ مَرِيضٌ فَقَالَ يَا بُنَيَّ مَا تَشْتَكِي فَقَالَ أَشْتَكِي رَأْسِي فَدَعَا عَلِيٌّ ع بِبَدَنَةٍ فَنَحَرَهَا وَ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ رَدَّهُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلَمَّا بَرَأَ مِنْ وَجَعِهِ اعْتَمَرَ الْحَدِيثَ».[3]
در روایت آمده «فان کان فی حج فمحل الهدی یوم النحر» که کلام امام هست.
منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أُحْصِرَ فِي الْحَجِّ قَالَ فَلْيَبْعَثْ بِهَدْيِهِ إِذَا كَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ وَ مَحِلُّهُ أَنْ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ وَ مَحِلُّهُ مِنًى يَوْمَ النَّحْرِ إِذَا كَانَ فِي الْحَجِّ وَ إِنْ كَانَ فِي عُمْرَةٍ نَحَرَ بِمَكَّةَ- فَإِنَّمَا عَلَيْهِ أَنْ يَعِدَهُمْ لِذَلِكَ يَوْماً فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ فَقَدْ وَفَى وَ إِنِ اخْتَلَفُوا فِي الْمِيعَادِ لَمْ يَضُرَّهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى».[4]
در این حدیث هم به صراحت حصر در حج بیان شده.
فرع دوم: ملاک تحقق حصر در حج
این فرع دوم قبلا بیان شد و بعد هم خواهد آمد که خلاصه آن این است: با فوت یکی از ارکان حج، صد و حصر محقق میشود.
فرع سوم: بعث هدی در محصور
آیا بر محصور بعث هدی واجب هست یا خیر؟
سیدنا الاستاد میفرماید احوط وجوبی است که هدی را بعث کند.
جزئیات این بحث قبلا گذشته و همه مطالب همان هست.
فرع چهارم: «اراد التحلل»
در سابق نسبت به این کلمه توضیح دهیم که خروج از احرام واجب است یا جایز است و میتواند مثلا شش ماه در احرام بماند.
فرع پنجم: وجوب مواعده
آیا بر محصور واجب هست نایب گرفتن برای فرستادن هدی و قرارداد برای روز ذبح، یا خیر؟
این هم گذشت که باید هدی یا پول آن را بدهد و با او قرار بگذارد که ذبح در چه زمانی انجام شود.
فرع ششم: زمان و مکان هدی
زمان و مکان ذبح در قرارداد چه روزی باید باشد، آیا هر زمان و هر مکانی کفایت میکند یا خیر؟
اقوال و احتمالات و ادله این فرع در جلسه بعد ذکر خواهد شد.