« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

96/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

اعمال حج تمتع

 

موضوع: اعمال حج تمتع

فرع پنجم: سعی بر اتیان طواف منسی

سیدنا الاستاد می‌فرمایند: «بالطواف والأحوط إعادة السعی فی غیر نسیان طواف النساء».[1]

در طواف النساء هیچ اختلافی نیست و همه می‌گویند فقط انجام طواف نساء در این فرض واجب است و علی القاعده است، چون نه ترتیب بر هم خورده و نه روایتی دارد و بلکه چند روایت دارد که طواف نساء کفایت می‌کند و لذا سیدنا الاستاد می‌فرمایند اگر منسی طواف النساء بود، این بحث مطرح نیست.

لذا در بسیاری از روایات می‌فرمایند که طواف النساء کافی است.

اما در طواف حج، چه تمتع، چه قران و چه افراد و در طواف عمره تمتع بلکه عمره مفرده، فرض این است که ناسک، یکی از این طواف‌ها را فراموش کرده، سعی را انجام داده، بعد از انجام سعی، به وطن رسیده و در وطن، رابطه با همسرش بر قرار کرده، حکمش چیست؟

فرع پنجم این است که این ناسک، این طواف منسی را که انجام داد، حال اعاده سعی لازمه است.

سیدنا الاستاد می‌فرمایند احوط این است که سعی را دوباره انجام بدهد.

نسبت به اعاده سعی، دو نظریه وجود دارد:

نظریه اول: بسیاری از علماء مثل مرحوم نراقی، صاحب جواهر، سیدنا الاستاد و... می‌فرمایند دوباره باید سعی انجام شود.

مستند می‌فرمایند: «ولو قدّم السعی یجب علیه الطواف ثمَّ إعادة السعی».[2]

بعد ایشان در انتهاء همین صفحه می‌فرمایند، قانون کلی این است که هر موردی که طواف دوباره انجام شود، سعی باید دوباره انجام شود: «ویظهر منه وجوب إعادة السعی فی كلّ موضع تجب فیه إعادة الطواف لو أعاده بعد السعی».

جواهر می‌فرماید: «وكیف كان فالأحوط إن لم یكن أقوى إعادة السعی».[3]

ادله این قول:

دلیل اول: اجماع مستند

دلیل دوم: ادله‌ای که دلالت بر ترتیب طواف و سعی می‌کند.

دلیل سوم: بعضی از روایات دلالت بر این دارد.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَیفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ بَدَأَ بِالسَّعْی بَینَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَالَ یرْجِعُ فَیطُوفُ بِالْبَیتِ- ثُمَّ یسْتَأْنِفُ السَّعْی قُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ قَدْ فَاتَهُ قَالَ عَلَیهِ دَمٌ أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا غَسَلْتَ شِمَالَكَ قَبْلَ یمِینِكَ كَانَ عَلَیكَ أَنْ تُعِیدَ عَلَى شِمَالِكَ».[4]

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بَینَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَبْلَ أَنْ یطُوفَ بِالْبَیتِ- قَالَ یطُوفُ بِالْبَیتِ- ثُمَّ یعُودُ إِلَى الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَیطُوفُ بَینَهُمَا».[5]

نظریه دوم: جواهر یک عبارت دیگری را دارد: «ولعله لذا لم یذكر الأكثر قضاء السعی».[6]

از اینکه اکثر علماء این فرع را نگفته‌اند و گویا قائل به عدم وجوب اعاده سعی می‌باشد.

ادله این نظریه:

دلیل اول: صحیحه جمیل و صحیحه محمد بن حمران که در آن آمده آنچه که ناسی مقدم بوده را موخر کرده و برعکس، اشکال ندارد و حرجی نیست.

دلیل دوم: سکوت روایاتی که در این مسئله آمده است.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ یقْطِینٍ عَنْ أَخِیهِ الْحُسَینِ عَنْ عَلِی بْنِ یقْطِینٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْكَلَامِ فِی الطَّوَافِ وَ إِنْشَادِ الشِّعْرِ وَ الضَّحِكِ فِی الْفَرِیضَةِ أَوْ غَیرِ الْفَرِیضَةِ أَ یسْتَقِیمُ ذَلِكَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ وَ الشِّعْرُ مَا كَانَ لَا بَأْسَ بِهِ مِنْهُ».[7]

منها: «وَ عَنْهُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَمَّنْ نَسِی زِیارَةَ الْبَیتِ- حَتَّى رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالَ لَا یضُرُّهُ إِذَا كَانَ قَدْ قَضَى مَنَاسِكَهُ».[8]

همچنین روایات استنابه هم مطلق است و کلمه‌ای که دلالت بر اعاده سعی داشته باشد، ندارد.

به نظر می‌رسد که این نظریه، اقرب به واقع باشد، چون:

اولا: اگر طبق این روایات گفتیم سعی واجب نیست، ادله ترتیب تخصیص می‌خورد و گفته می‌شود مراد از ادله ترتیب، شرط ذُکری است، اگر یادش بود، ترتیب واجب است و الا واجب نیست.

و ثانیا: اجماع صحیح نیست، چون جواهر می‌گوید اکثر علماء مطرح نکرده اند.

و ثالثا: حدیث منصور بن حازم که حدیث اول باب 63 بود، معتبر نیست چون منظور از محمد مشخص نیست.

مقرر: محمد بین 5 نفر مشترک است که محمد بن اضافر، نیست چون موسی بن قاسم از او روایت ندارد، محمد بن هیثم و محمد بن سنان و محمد بن حمید نیست چون آنها از سیف روایت ندارد و محمد بن ابی عمیر تعیین می‌شود و روایت معتبر است.

مقرر: (24/11/96) استاد فرموده‌اند که این سند صحیحه است.

اما حدیث دوم معتبره است اما وقتی در کلمات آن دقت کنیم می‌بینیم که حدیث کسی است که در مکه است در حالی که بحث ما در کسی است که در خارج مکه است و اطلاقی هم ندارد، بله حدیث اول اطلاق دارد اما معتبره نیست.

پس ما افاده سیدنا الاستاد در غایت اشکال است و ظاهرا اعاده سعی لازم نباشد و احتیاط مستحب این است که سعی اعاده شود.

فرع ششم: حکم طواف

در اینجا دو فرض دارد:

فرض اول: این فرد متمکن از بازگشت به مکه است، در این صورت باید بر گردد و طواف را انجام دهد. چون واجبی را نیاورده و ادله مباشرت می‌گوید، بر این شخص، رفتن به مکه و انجام طواف، واجب است و نسبت به گرفتن نایب بحثش گذشت.

فرض دوم: این فرد متمکن از بازگشت به که نیست، در این صورت می‌فرمایند باید نایب بگیرد بخاطر ادله نیابت، مثل حدیث 1 باب 58: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیه‌ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِی طَوَافَ الْفَرِیضَةِ حَتَّى قَدِمَ بِلَادَهُ وَ وَاقَعَ النِّسَاءَ كَیفَ یصْنَعُ قَالَ یبْعَثُ بِهَدْی إِنْ كَانَ تَرَكَهُ فِی حَجٍّ بَعَثَ بِهِ فِی حَجٍّ وَ إِنْ كَانَ تَرَكَهُ فِی عُمْرَةٍ بَعَثَ بِهِ فِی عُمْرَةٍ وَ وَكَّلَ مَنْ یطُوفُ عَنْهُ مَا تَرَكَهُ مِنْ طَوَافِه».[9]

 


[1] تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1، ص453 و 454.
[2] مستند الشیعه، محقق نراقی، ج12، ص188.
[3] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج19، ص376.
[4] وسائل الشیعه، حرعاملی، ج13، ص413، ابواب الطواف، باب63، ح1، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعه، حرعاملی، ج13، ص413، ابواب الطواف، باب63، ح2، ط آل البیت.
[6] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج19، ص377.
[7] وسائل الشیعه، حرعاملی، ج13، ص402، ابواب الطواف، باب54، ح1، ط آل البیت.
[8] وسائل الشیعه، حرعاملی، ج14، ص244، ابواب زیارة البیت، باب1، ح4، ط آل البیت.
[9] وسائل الشیعه، حرعاملی، ج13، ص406، ابواب الطواف، باب58، ح1، ط آل البیت.
logo