89/10/29
بسم الله الرحمن الرحیم
عمره مفرده برای ناعی
موضوع: عمره مفرده برای ناعی
مرحله دوم در رفع ید از اطلاق طائفه اولی است و الیه اشار استادنا المحقق بقوله «و لو فرضنا إطلاق الأدلّة بالنسبة إلى المفردة و المتمتع بها و فرضنا شمولها للنائي و القريب و تمكن النائي من المفردة، فإنه يمكن رفع اليد عن هذا الإطلاق بما دلّ على أنّ العمرة مرتبطة بالحج إلى يوم القيامة، و معنى ذلك أن العمرة بنفسها غير واجبة و العمرة الواجبة إنما هي المرتبطة بالحج خرج من ذلك غير النائي أي حاضري مكّة فإنّ العمرة الثابتة في حقهم غير مرتبطة بالحج، فيبقى النائي تحت إطلاق ما دلّ على أنّ العمرة مرتبطة بالحج».[1]
این عبارت اشاره به دو طائفه دیگر از روایات است که یک از این دو در وسائل باب 3 و دیگری در وسائل باب 6
مفاد هر دو طائفه این است که آنچه بر ناعی واجب است، عمره تمتع است، معنای این کلام این است که بر ناعی عمره مفرده واجب نیست، این جمله اینکه برناعی عمره مفرده واجب نیست، طائفه اولی را تقیید میزند او میگوید بر بعید و قریب واجب است این میگوید بر بعید واجب نیست.
ملاحظه کنید وسائل را «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ- لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ إِلَّا أَنْ يَتَمَتَّعَ- لِأَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ ذَلِكَ فِي كِتَابِهِ- وَ جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص».[2]
دقت کنید آیا مفاد این روایت آیه که استشهاد شده، آیه 196 است.
منها: «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَجِّ فَقَالَ تَمَتَّعْ ثُمَّ قَالَ إِنَّا إِذَا وَقَفْنَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَعَالَى قُلْنَا يَا رَبَّنَا أَخَذْنَا بِكِتَابِكَ وَ قَالَ النَّاسُ رَأَيْنَا رَأْيَنَا وَ يَفْعَلُ اللَّهُ بِنَا وَ بِهِمْ مَا أَرَادَ».[3]
منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ».[4]
مفادش این است که هر عمره ای که در دنیا باشد، باید جزء حج باشد و عمره بدون جزء نداریم، خرج ما خرج و بقی باقی حج افرادو قران و عمره مستحبی خارج است و مورد شما داخل در بحث است عمره رجبیه برای کسی که استطاعت بر عمره تنها دارد نه بر حج داخل در عموم است و این عموم آن اطلاق را تقیید میکند.
طائفه سوم که در باب 6 است، لعل اظهر دلالة باشد.
منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ وَ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ وَ لَا لِأَهْلِ مَرٍّ- وَ لَا لِأَهْلِ سَرِفٍ مُتْعَةٌ - وَ ذَلِكَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ».[5]
اشاره به ایه میکند که تقسیم میکند حاضر حکمش این است، آفاقی حکمش این است متعه در ناعی آمده است، پس این آیه بما اینکه در مقام حصر و تقسیم بندی است که دو قسمت است کل حاضر متعه ندارد و کل غائب متعه دارد و معنایش این است که کل غائب دیگر مفرده ندارد.
عین این مطلب در صحیحه زراره است.
منها: «وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ - قَالَ يَعْنِي أَهْلُ مَكَّةَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ مُتْعَةٌ كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ دُونَ ثَمَانِيَةٍ وَ أَرْبَعِينَ مِيلًا ذَاتِ عِرْقٍ وَ عُسْفَانَ كَمَا يَدُورُ حَوْلَ مَكَّةَ- فَهُوَ مِمَّنْ دَخَلَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ وَ كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ وَرَاءَ ذَلِكَ فَعَلَيْهِمُ الْمُتْعَةُ».[6]
پس چون آیه در مقام حصر و تحدید است و در مقام تقسیم است، نتیجه این است که آنچه بر ناعی واجب است حج تمتع است.
بناءا علی هذا مفاد آنچه بر ناعی واجب است، حج تمتع است، عمره مفرده بر ناعی نیست.
پس به برکت این عموم از طائفه اولی رفع ید میشود.
حاضر غایة ما قیل او یمکن ان قال در تقریب تقدم این اطلاقات بر طائفه اولی.
نتیجه این میشود که من استطاع فی الرجب دون الحج، عمره مفرده ندارد، پس عمره مفرده بر ناعی واجب نیست نه اینکه واجب است و ساقط است.
این فرمایش لعل صاحب مستند.[7]
و لکن انصاف این است که این برداشت فی غایة الاشکال است اولا خود آیه را دقت کنید که در مقام حصر چیست، ما هم میگوئیم در مقام حصر است اما حصر چی؟ بعد دقت کنید کل روایات را بین آنچه که محققین گفتهاند و آنچه عرض میکنم سه کلمه اختلاف است.
تارة میگوئیم مفاد این حصر عمره تمتع برای حاج است، حاج خارج بلد، یکی بیشتر ندارد تمتع دارد، حاج داخل بلد، یکی بیشتر ندارد مفرده دارد. آیه و روایات حصر من استطاع الی الحج را میگوید، ما هم میگوئیم حصر است شما هم میگوئیم، اما چه ربطی به بحث دارد؟ مورد بحث شما که حاج نیست، شما آقای خویی میگوئیم در مورد حج، مستطیع نیست پس داخل در بحث نیست.
و اخری میگوئیم آیه و روایات در مقام آنچه بر ناعی واجب است، ماوجب علی الناعی، عمره تمتع است. ناعی دو قسم است ناعی که مستطیع حج است و ناعی که مستطیع حج نیست، لذا باید خیلی دقت کنید آیه کدامیک از این دو را میگوید، بر ناعی اعم از اینکه استطاعت بر حج داشته باشد یا نداشته باشد، فقط تمتع را میگوید؟ واضح است که حج واجب و من استطاع علیه الحج را دارد بحث میکند چطور شده مورد را رها کنید و کبرای کلی برداشت کردید.
پس آیه ظهور در آنچه ایشان فرمودهاند ندارد و احتمال دارد.
پس الی الان به این نتیجه میرسیم اگر اطلاق را قبول کردیم راه فرار واضحی نداریم و آنچه که میتوانیم ادعا کنیم این است که اصل میگوئید در مورد بحث، عمره مفرده واجب نیست و نمیتوانیم به این روایات تسمک کنیم. چون در ما نحن فیه چند مطلب است:
1. عده ای میگویند اطلاق دارند و بعضی میگویند ندارد که از ما ذکرنا روشن شد که اطلاق صددرصد ندارید شما.
2. مسلم است که صدها نفر از ناعی ها عمره مفرده مستحبی انجام میدهند و این باید از عموم تخصیص میخورد، کل من وراء ذلک تمتع، این عمره ها را میگیرد و این عموم قطعا مراد نیست، میگوید کل من ورائهم العمره که شامل اینجا میشود و خرج ما خرج و بقی الباقی و این وضع عموم را تق و لق میکند.
3. لا شبهة به اینکه برای عمره مفرده، اهمیت در اسلام است اما لانه حج و اما بمنزلة الحج و اما یلی الحج، پس عمره مفرده لها اهمیة فی الاسلام و ثانیا لها طالبون از تمام دول اسلامیه این عمره مستحبی جاری بوده است و میلیونها نفر مشتری داشته. هم لها اهمیة و هم لها مشتری است.
قرینه ثالثه این است که در هیچ روایاتی نه در روایات باب نیابت و نه در باب حج و نه در باب عمره نیامده اگر نایب از نیابت خارج شد، حج بر او واجب باشد.
در هیچ روایتی نمیبینید که گفته باشد مستطیع للعمره اگر در ماه رجب مرد، از ترکه او قضاء کنید، تمام فقه را بگردید چرا شعری بگوئیم که به قافیه ان گیر کنیم.
نتیجه ما ذکرنا این است اگر کل من وراء ذلک علیهم المتعه باشد این مسئله را ایرانی سوال نمیکرد، افغانی سوال میکرد و... هیچیک از طوائف مسلمین سوال نکردند که این نایب چه کند، مسئله ای که این اهمیت دارد مسئله ای که این مقدار طالب و مشتری دارد، در هیچ روایت ضعیفه نیامده که چیکار کنند.
اگر این موجب قطع به عدم نباشد، حداقل شک است در قبال این یک اطلاق با آن خصوصیت دارد، ممکن است مسئله ای که شب و صبح و تابستان و زمستان مورد حاجت مردم است هیچ سوالی نشده است؟!
پس اگر قطع به عدم نباشد، حداقل شک است که اینکه العمره واجبة علی الخلق من استطاع فی رجب، را میگیرد یا نمیگیرد که اصل میگوید نمیگیرد. همان اصلی که مرحوم کشف اللثام بیان کرده است[8] و صاحب جواهر حمله کرده است[9] و ما هم مکرر حمله کردیم، همان مشکله را حل میکند.
نتیجه این است که ظاهرا والله العالم عمره مفرده بدون استطاعت للحج وجوب ندارد. للاصل.
این در رابطه با مسئله 2.
این مسئله ظرائفی دارد که به یکی اشاره میکنم. روشن شد که اختلاف در برداشت روایات چیست؟ اگر روشن شد ما ادعا کردیم که صحیحه یعقوب بن شعیب[10] ، دلالت بر وجوب عمره مفرده دارد اینجوری گفتیم و لذا بر آقای خویی اشکال کردیم که این روایت است و دارد، اگر با دقت امروز توجه کرده باشید حق بر ایشان است و این روایت دلالت بر وجوب ندارد.
ببیند از ما ذکرنا دو مطلب روشن شد:
اول: کسی مستطیع للحج است، در خراسان است قطعا عمره مفرده ندارد، هیچ کس نگفته عمره مفرده دارد، من استطاع للحج، قطعا عمره مفرده ندارد، و تمام اختلاف من لم یستطع للحج است. حال مورد صحیحه یعقوب را ملاحظه کنید که استشهاد به آیه فاتموا الحج و العمره کرده است که یعنی من استطاع للحج که اگر مورد این است، قطعا عمره مفرده وجوب ندارد، اختلاف در غیر من استطاع است پس اینکه ما دیروز ادعا کردیم که فرمایش امام به اینکه اگر این را انجام دادید، عمره مفرده واجب است و نام برده شده است، نام برده شده اما واجب نیست، قطعا واجب نیست.
نتیجه ما ذکرنا این است اگر مورد صحیحه من استطاع للحج است، این که مورد روایت، نمیتواند عمره مفرده واجب باشد.
مشکله شما ما وراء ذلک است که استطاعت عمره است و استطاعت بر حج نیست. این روایت قطعا دلالت بر وجوب ندارد و علی الظاهر عنوان رمز باشد، مسلم است که بر مستطیع للحج عمره مفرده است، آقایان جو درست کرده است و امام چگونه باید درست کند میگوید اگر عمره تمتع را انجام دادی آن را هم که آنها میگویند کفایت کرد و هیچ ربطی به عمره مفرده واجب ندارد به عمره مفرده باطل آنها دارد.
نتیجه ما ذکرنا این میشود که از ما ذکرنا یکی از ظرائف بحث چند روز است و هناک ظرائف اخری که وقتش گذشت.