86/02/22
بسم الله الرحمن الرحیم
/ حرجی بودن مرکب بخاطر عدم شریک/
موضوع: / حرجی بودن مرکب بخاطر عدم شریک/
مسئله 13: «لو وجد مركب كسيارة أو طيارة و لم يوجد شريك للركوب فان لم يتمكن من أجرته لم يجب عليه،و إلا وجب إلا أن يكون حرجيا عليه، و كذا الحال في غلاء الأسعار في تلك السنة، أو عدم وجود الزاد و الراحلة إلا بالزيادة عن ثمن المثل، أو توقف السير على بيع أملاكه بأقل منه»[1]
در این مسئله در واقع سیدنا الاستاد چهار فرع بیان کرده اند که هر یک از این چهار فرع، سه فرع دارد که مجموع در این مسئله، حکم دوازده فرع بیان می شود، این بیان متوقف بر سه مطلب است:
1. اشاره به اکثر این فروع
2. جدا کردن موارد خلاف عن الوفاق
3. ملاحظه الادلة اگر جای اختلاف است
این اختلاف از کجا آمده، این اختلاف ناحیة چه کسانی بوده، هم باید اشاره به مختلفین بشود، هم اشاره به ادله آنها بشود، فعلا کلام در مطلب اول است، که اشاره به فروع این مسئله باشد.
«لو وجد مركب كسيارة أو طيارة و لم يوجد شريك للركوب فان لم يتمكن من أجرته لم يجب عليه»[2] این یک فرع است، هواپیما است، مسافرین نیستند که هواپیما اجاره کنند، صد نفر مسافر می خواهد، این یک نفر است، نعم مرکب هم هست، مسافر هم است، نصف مسافر، مثلا اگر محل یک مطرفش مسافر دارد، یک طرفش ندارد، یا باید دربست اجاره کند یا مکه نرود، تبعا این فرع سه فرض دارد:
یک. تمکن از خرید یا اجاره این مرکب ندارد، ماشین پنج نفر است، ان پول پنج نفر را ندارد بدهد، تمکن ندارد، این یک فرع
دو. تمکن از اجاره یا خرید دارد، و لکن حرجی است، اما معنایش این نیست که خودش و زنش و بچه اش همه اش در ناراحتی قرار بگیرند، تمکن از خرید یا اجاره مع الحرج دارد، چیکار کند؟ این بیاد حج برود یا خیر؟
سه تمکن از اجاره یا خرید دارد و حرجی همن یست و لکن موجب ضرر است، ضرری که مضر به حالش باشد، ضرر ده تومان تحمل می کند یا ضرری فرض کنید 500 تومان است پولدار هم هست تحمل میکند، اما ضرر 500 تومان غیر 5، 6 تومان است، هر چه پولدار هم باشد، 500 تومان ضرر است برایش. این اگر این سیاره را تمام اجرتش را بدهد، هیچ مانعی ندارد، تمکن دارد، حرجی هم براش نمی شود، و لکن موجب ضرر است، پس فرع اول را اینگونه توضیح بدهید، یا متمکن است یا نیست، اگر هست یا حرجی است یا ضرری است.
فرع دوم کما اشار الیه بقوله « و كذا الحال في غلاء الأسعار في تلك السنة»[3] امسال که زید می خواهد مستطیع شود، احرامی که 5 تومان، 5- تومان شده، هواپیمائی که 5 تومان بود، 50 تومان شد، خانه ای که 10 تومان بود، 500 تومان شده، قربانی که صد تومان بود 700 توامن شده، این فرع دم هم باز سه قسم می کنید:
تارة این است که این تمکن ندارد هر کدام به ده اضافه تمکن ندارد، پول آن قدر ندارد، و اخری این است که نه تمکن دارد، اما واقعا برایش حرجی است، اگر همه این پول را بدهد برای خودش چیزی نمی ماند، باید آنجا تکدی بکند، تکدی برایش حرجی است و ثالثة این است که هم تمکن دارد و هم حرجی برایش نیست و اینکه خرید اشیاء به ین قیمت ضرری است برای او، اگر سال دیگر برود یا سال گذشته می رفت، یک تومان خرج بود، امسال که می خواهد برود به دنبال گرانی، اشیاء ده برابر شده، تمام این ده برابر را میتواند بدهد، هیچ موجب حرج هم نمی شود و لکن موجب ضرر می شود.
علی کل حال اگر یک میلیون بوده، ده میلیون بدهد، این ضرر است، پولدار هم باشد برایش ضرر است، بی پول هم باشد برایش ضرر است، حرج هم باشد، برایش ضرر است، حرج هم نباشد برای این ضرر است. ملازمه بین حرج و ضرر که نیست.
علی کل حال، یک کسی نه میلیون تومان پول هدر بدهد، این ضرر است می خواهد پولدار باشد یا فقیر.
فرع سوم راحله است اما ازید من ثمن المثل ماشین است برای اجاره، قیمت ماشین فرض کنید از مشهد به جده، ده هزار است، این صاحب ماشین می گوید هزار تومان به ثمن المثل می گوید من ماشینم ار اجاره نمی دهم، هواپیما هست به ثمن المثل اجاره نمی دهد فرض کنید هواپیما قیمتش 50 هزار است، این می گوید 500 هزار و همینجور زاد، به راحله را مثال بزنید همین است، فی الزاد مثال بزنید همین است، به زیادی از اجرة المثل یا قیمت المثل پیدا می شود، آیا اینجا حج واجب است یا خیر؟ بفرمائید این سه فرض دارد، تارة تحمل این زیادی ندارد و اخری تحمل این زیادی دارد و حرجی است و ثالثة هم بگوید هم حرجی نیست هم تحمل دارد و لکن ضرری است.
فرع چهارم فرد پول ندارد، می خواهد آبش را بفروشد، زمینش را بفروشد، گاوش را بفروش شد و مکه برود، فرض کن گاو اگر 500 تومان است خوب اینها فهمیدند وقت سفر است می گویند دویست تومان.
پس در این فرع اشیائی که باید فروخته بشود، باپول انها مکه برود، به اقل قیمت المثل کسی می خرد، آیا در این فرض بر این آقا به اقل از قیمت واجب است بفروشد یا خیر؟
جواب این است که باید بگوئیم سه فرض است، اگر تمکن ندارد، یا تمکن دارد و حرجی است یا تمکن دارد و حرجی هم نیست اما ضرری است.
پس 12 فرض شد، لذا اگر خواسته باشید جدولی درست کنید، در این مسئله، یک جدول دوازده فرعی درست می کنید، این خیلی نافع است، ما هم اینجور مفصل وارد نمی شویم، در باب خرید آب و وضو هم این بحث هست، در خرید آب برای غسل، این آقا آب دارد می گوید، من به ثمن المثل نمی دهد، اگر لیتری آب ده تومان است، می گوید 500 تومان حالا آنجا منصوص است، فرقش این است که دقت بکنید، همه کلمات هم این را اشاره کردند، مسئله وضو را، اما این را نمی شود مورد بحث، مرود بحث صد درصد قواعدی است هیچ نقصی ندارد، در بحث وضو و جاهای دیگر، منصوص است، حالا باید آن نصش را ملاحظه کنید، ببینید چیزی بدردش می خورد یا خیر.
نتیجه مطلب اول ما چی بود؟ بیان فروض، این فروع اربعه.
مطلب دوم جدا کردن موارد اختلاف عن الاتفاق است، تقریبا اینگونه می شود ادعا کرد، در فرع یک، یک و دویش اختلافی نیست، واضح است که اختلافی نیست، چون اگر تمکن ندارد که مستطیع نیست، اگر تمکن دارد اما حرجی است که لا حرج جلویش را می گیرد، دقت کنید، چرا فرع یک و دو اختلافی نیست، فرع یک عدم تمکن بود، خوب اگر تمکن ندارد، مستطیع نیست.
فرع دوم تمکن مع الحرج است، لا حرج جلویش را می گیرد، فرع سوم مورد اختلاف شدید است، مرحوم سید «نعم لو كان بذله مجحفاً و مضرّا بحاله لم يجب (1) كما هو الحال في شراء ماء الوضوء»[4] ، جواهر «لعل المراد أن وجوب مقدمة الواجب مقيد بما إذا لم يستلزم ضررا لا يتحمل، و قبحا يعسر التكليف به»[5] ، آقای حکیم «لعموم دليل الحرج، كما سيأتي.»[6] و... می گویند الحج ساقط است، عین این بیان در فرع دوم، یک و دوی از دوم اختلافی نیست، اگر اختلافی هم هست، اشتباه کرده، چون اگر تمکن ندارد از خرید، مستطیع نیست، اگر تمکن دارد مع الحرج است، لا حرج جلوی وجوب را می گیرد، این هم جای بحث ندارد، مرکز اختلاف سه از دو است، یعنی خرید اشیاء به این قیمت تمکن دارد، حرجی هم نیست و لکن ضرری است، عده ای از محققین می گویند الحج واجب است مثل سید در عروه «، و لو وجد و لم يوجد شريك للشقّ الآخر، فإن لم يتمكّن من اجرة الشقّين سقط أيضاً، و إن تمكّن فالظاهر الوجوب (2) لصدق الاستطاعة»[7] و بعضی می گویند ساقط است مثل سیدنا الاستاد «لو وجد مركب كسيارة أو طيارة و لم يوجد شريك للركوب فان لم يتمكن من أجرته لم يجب عليه،و إلا وجب إلا أن يكون حرجيا عليه»[8] البته باید حاشیه عروه روشن بشود «الميزان صيرورة الحجّ حرجيّا عليه و كذا الحال في المسألة الآتية كما أشار إليه الماتن»[9] ، عبارت تحریر به نظر من شبه اجمالی دارد.
عده ای می گویند ساقط است مثل شیخ طوسی « فإن لم يجده بحال أو وجده بثمن يضر به، و هو أن يكون في الرخص بأكثر من ثمن مثله و في الغلاء مثل ذلك لم يجب عليه»[10] جواهر « لعل المراد أن وجوب مقدمة الواجب مقيد بما إذا لم يستلزم ضررا لا يتحمل، و قبحا يعسر التكليف به، لأنه أحد الأدلة الذي قد يعارضه غيره و يرجح عليه كما هنا،»[11] .
عین این بیان در فرع سوم، اگر تمکن ندارد، مستطیع نیست، الحج ساقط، اگر تمکن است و حرجی است، الحج ساقط به قاعده لا حرج، اگر تمکن دارد، حرجی نیست، مورد اختلاف است جماعتی می گیوند الحج ساقط به قاعده لاضرر، جماعتی می گیوند الحج ثابت قاعده لا ضرر نمی آید که مهم بحث همین مسئله پیاده کردن قاعده لا ضرر است. عین یان بیان در فرع پهارم اگر تمکن ندارد لعدم الاستطاعه ساقط است، اگر تمکن دارد، حرجی است لقاعده لا حرج ساقط است اگر تمکن دارد حرجی نیست، مورد اختلاف است، عده ای می گویند الحج ثابت و عده ای می گویند الحج ساقط.
نتیجه ما ذکرنا مطلب دوم جدا کردن مورد اختلاف عن الوفاق بود که نتیجه آن این است که هشت مورد اتفاقی است چهار مورد اختلافی است که در توضیحش اینگونه بنویسید، مورد ضرر در قسم اول و دوم و سوم و چهارم اختلافی است این بحث در جواهر آمده « و قيل و القائل الشيخ إن زاد عن ثمن المثل لم يجب للأصل و الضرر و السقوط مع الخوف، و ضعف الفرق بأن العوض هنا على الناس و هناك على الله و الأول أشهر و أصح بل هو المشهور شهرة عظيمة سيما بين المتأخرين»[12] محقق انتخاب می کند به اینکه مطلقا به ازید از ثمن المثل حج ساقط است از شیخ طوسی نقل می کند شیخ طوسی فرموده به اینکه الحج ساقط است. از نعم عن التذکرة وارد اصل بحث شده، که اختلاف از کجا امده، اول من توقف فی المسئلة مرحوم علامه در کتاب تذکره بوده.
نتیجه ما ذکرنا این می شود، هشت فرع از دوازده فرع حکمش روشن است حج واجب نیست، اینگونه بنویسید، للاتفاق اولا و لعدم الاستطاعة فی بعض الفروض لقاعدة لاحرج فی بعض الفروض الآخر این هشت صورت دیگر، این طرف و آن طرفش را نگوئید.
مطلب سوم چهار فرع از دوازده فرع مورد اختلاف است، و ان موارد ضرر است، چه در این موارد اختلاف شدید است، مرحوم سید می گوید حج واجب است «نعم لو كان بذله مجحفاً و مضرّا بحاله لم يجب (1) كما هو الحال في شراء ماء الوضوء»[13] ، مرحوم صاحب جواهر می گوید واجب است «لعل المراد أن وجوب مقدمة الواجب مقيد بما إذا لم يستلزم ضررا لا يتحمل، و قبحا يعسر التكليف به»[14] بعضی هم می گویند واجب نیست علی مسلک شیخ طوسی « فإن لم يجده بحال أو وجده بثمن يضر به، و هو أن يكون في الرخص بأكثر من ثمن مثله و في الغلاء مثل ذلك لم يجب عليه»[15] بلکه علی مسلک حج در تمام دوازده صورت حج واجب نیست که اجمالش این است در چهار صورت واجب نیست چون مستطیع نیست، در چهار صورت واجب نیست، چون حرجی است و در چهار صورت واجب نیست چون ضرری است.
پس مطلب سوم ما این است این دلیل باید ملاحظه شود یعنی ادله لاضرر در مورد بحث جاری می شود یا خیر، اگر جاری می شود حج واجب نیست، اگر نمی شود، حج واجب است، چرا جاری می شود باید دلیل داشته باشیم، چرا جاری نمی شود باید دلیل داشته باشیم، که در این رابطه این بحث در اصول هم مفصل شده که قاعده لا ضرر در احکام ضرریه جاری نیست اما در فقه، مستمسک را حتما مطالعه کنید «و فيه: أن دليل نفي الضرر مخصص بأدلة الوجوب، و إن توقف على بذل المال. و حمله على غير مثل المقام تقييد من غير مقيد. و سيأتي وجه الفرق بين المقام و بين الخوف على المال. فانتظر.»[16] به نظرم بهترین کسی که مطلب را حقش را ادا کرده ایشان است، مرحوم آقای حکیم چه درست و چه نادرست، این یک بحث دیگری است ایشان در ضمن دو سه سطر خوب وارد بحث شده است، منشاء اختلاف را می گوید که آیا در این فرض الحج واجب است یا خیر خودش هم انتخاب می کند که حج واجب است.
توضیح مطلب جلسه بعد خواهد آمد.