« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

85/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

اداء مثلی به اعطاء مثل

 

موضوع: اداء مثلی به اعطاء مثل

 

مسألة 14 المال المقترض إن كان مثليا كالدراهم و الدنانير و الحنطة و الشعيركان وفاؤه و أداؤه بإعطاء ما يماثله في الصفات من جنسه، سواء بقي على سعره الذي كان له وقت الإقراض أو ترقى أو تنزل، و هذا هو الوفاء الذي لا يتوقف على التراضي، فللمقرض أن يطالب المقترض به، و ليس له الامتناع و لو ترقى سعره عما أخذه بكثير، و للمقترض إعطاؤه و ليس للمقرض الامتناع و لو تنزل بكثير، و يمكن أن يؤدي بالقيمة بغير جنسه بأن يعطي بدل الدراهم الدنانير مثلا و بالعكس، و لكنه يتوقف على التراضي، فلو أعطى بدل الدراهم الدنانير فللمقرض الامتناع و لو تساويا في القيمة، بل و لو كانت الدنانير أغلى، كما أنه لو أراده المقرض كان للمقترض الامتناع و لو كانت الدنانير أرخص، و إن كان قيميا فقد مرّ أنه تشتغل ذمته بالقيمة، و هي النقود الرائجة، فأداؤه الذي لا يتوقف على التراضي بإعطائها، و يمكن أن يؤدى بجنس آخر من غير النقود بالقيمة، لكنه يتوقف على التراضي، و لو كانت العين المقترضة موجودة فأراد المقترض أو المقرض أداء الدين بإعطائها فالأقوى جواز الامتناع.[1]

در مساله 14 چهار مطلب بیان شده است.

مطلب اول: اداء مثلی به اعطاء مثل است.

مطلب دوم: تبدیل مثل به قیمت با توافق به معاوضه جدیده ممکن است.

مطلب سوم: اداء قیمی به قیمت است.

مطلب چهارم: تبدیل اداء قیمی به غیر قیمت با توافق با معاوضه جدید ممکن است.

قبل از بیان این چهار مطلب مقدمه ای بیان می شود که در مساله 8 باب قرض گذشت. و آن مقدمه این است که می گویند: ضمان مثلیات به مثل است و ضمان قیمیات به قیمت است.

ضمان مثلیات به مثل و قیمیات به قیمت

دلیل بر اول: اولا سیره عقلائیه که مورد امضاء شارع است و ثانیا اجماعی است که فی غیر واحد از کلمات ادعا شده است و ثالثا: آیه اقتداء و رابعا حدیث علی الید و خامسا: بقیه روایات بود که این امور خمسه در مساله 8 اشاره شده است و توضیح آنها و صحت و سقم آنها در مکاسب شیخ در صفحات مرحوم شیخ بیان کرده است. کما اینکه دلیل بر مطلب دوم روایات خاصه است که مستفاد از انها این است که ضمان قیمی به قیمت است و در مساله 8 روایات بیان شدکه اختلاف اینکه در قیمیات ایضا مثل را واجب می دانند مثل استادناالمحقق و جماعتی علی القاعده را می گویند.

مثلا گوسفند قیمی است یک گوسفند تلف شده است با تمام خصوصیات گوسفند دیگری است حال گوسفند دهد یا قیمت؟ جماعتی می گویند مثل بدهد. جماعتی می گویند که قیمت بدهد. و جماعتی می گویند قواعد مثل را می گوید ولو مثل صوری و مثلی که در سن و وزن و قد شباهت داشته باشد، مثل صوری موجود است. جماعتی می گویندکه قیمی مطلقا قیمت است.

قلنا به اینکه ضمان به قیمیات به قیمت است مثل صوری داشته باشد یا نداشته باشد.

نتیجه اینکه ضمان المثلی بالمثل و ضمان القیمه بالقیمه است.

این مقدمه در امور اربعه مساله 14 توجه خاص و دقت بیشتری می خواهد.

لذا اینگونه بنویسید تاره بحث از این است که ضمان المثلی چیست؟ ضمان به مثل است یا قیمت.

سوال این است که ضمان القیمی به چیست؟ مطلقا به مثل است یا مطلقا به قیمت است. یا علی القواعد مثل است و علی الروایات قیمت است.

اخری سوال این است که اداء ضمان مثلی به چیست؟ اداء ضمان قیمی به چیست؟ این دو با هم فرق دارد. این گونه بحث می کنید وفاء در مثلیات به چیست؟ وفاء در قیمیات چگونه است؟

این دو سوال با هم فرق دارد؟ اگر گفتید ضمان قیمی به چیست؟ این بحث گذشته است.که به عنوان مقدمه بیان شد. ولی اگر گفتید اداء ضمان در مثلی به چیست؟ این بحث اول مساله 14 است. اگر گفتید اداء قیمیات به چیست؟ این بحث سوم از مساله 14 است.

بحث ما در مسائل بعد از فراغ از مقدمه است. این در مساله 8 باید کار می شد. ما اینگونه می گوییم دو مطلب مسلم داریم 1- ضمان در باب مثلیات چه مهریه باشد چه اتلافات و چه قرض باشد، ضمان به چیست؟ می گوییم که در مثلیات مثل و در قیمیات قیمت است.

فعلیه مطلب اول از مساله 14 این است که اداء ضمان در مثلیات به دفع مثل است. شما ده من گندم از زید قرض کردید مصداق مثل، ده من گندم است. با اعطاء ده من گندم به زید وفاء محقق شده است و اداء محقق شده است. با اعطاء ده من گندم که باصطلاح دفع مثل است قرض اداء شده است. مطلب اول این را می گوید که به اعطاء ده من گندم چه در باب قرض باشد چه در باب مهریه باشد و چه در باب اتلافات باشد به دفع مثل یعنی مصداق مثل، ضمان برداشته شده است. تکلیف انجام شده است. این که با دفع مثل ضمان مثلی اداء شده است لافرق بین اینکه قیمت ده من گندم مساوی با ده من گذشته با بیشتر یا کمتر از ده من گذشته باشد. فرض کنیدکه ده من گندم که تلف کرده در گذشته 100 تومان است الان ده من گندم 1000 تومان است. با دفع ده من گندم وفاء محقق شده است. فرض کنید که ده من گندم 1000 تومان بوده است الان ده من گندم 100 تومان است 900 کسر آورده است اگر ده من گندم دادی وفاء محقق شده است اگر ده من گندم دادی که 100 تومان قیمت دارد ذمه شما بری شده است با دفع ده من گندم، وفاء محقق شده است اداء محقق شده است ذمه فارغ شده است. با دفع ده من گندم مالک باید بپذیرد. دفع ده من گندم منوط به رضایت مالک نیست. با دفع ده من گندم مالک اصیل حق امتناع ندارد. نمی تواند بگوید که گذشته 1000 بوده الان 100 شده است. اگر ده من گندم مهریه بوده است نمی تواند خانم بگوید که ده من گندم زمان عقد 1000 بوده است الان 100 شده است حق امتناع ندارد.

این دفع مثل یعنی ده من گندم چه عبارتی به کار می برید می گویید اداء محقق شده است وفاء محقق شده است می گویید ذمه بری شده است می گویید مالک اصیل حق امتناع از گرفتن ندارد می گویید ضامن حق امتناع از پرداخت این ندارد. می گویید دفع مثل احتیاج به رضایت مالک اصیل ندارد احتیاج به رضایت ضامن ندارد. همه این عناوین اگر صد ها صفحه نوشته شده است روی همین عناوین است که این عناوین محقق شده است یا نشده است.

الی ذلک اشار سیدنالاستاد رضوان الله تعالی علیه بقوله:

المال المقترض إن كان مثليا كالدراهم و الدنانير و الحنطة و الشعيركان وفاؤه و أداؤه بإعطاء ما يماثله في الصفات من جنسه، سواء بقي على سعره الذي كان له وقت الإقراض أو ترقى أو تنزل، و هذا هو الوفاء الذي لا يتوقف على التراضي، فللمقرض أن يطالب المقترض به، و ليس له الامتناع و لو ترقى سعره عما أخذه بكثير، و للمقترض إعطاؤه و ليس للمقرض الامتناع و لو تنزل بكثير، [2]

ده من گندمی که الان می دهی مثل گندمی که ده سال قبل تلف کردی است و همه خصوصیات را دارد و فقط اختلاف در این است که آن 1000 بوده است الان 100 است یا بالعکس، ارزش تغییر کرده است در حالی که این گندم همان گندم است.

اگر مماثل را دفع کردی با دفع این ده من گندم اداء و وفاء محقق شده است.

وقتی مقرض دفع کرد مقترض حق امتناع ندارد ولو قیمت تنزل پیدا کرده است و بالعکس.

نتیجه این شد که همه بدنبال این است که با دادن مثل، اداء محقق شده است وفاء محقق شده است و حق امتناع هیچکدام ندارند و رضایت هیچ کدام شرط نیست نه دهنده و نه گیرنده.

نتیجه اینکه مطلب اول از مساله 14 این است که با دفع مثل، اداء محقق شده است که لافرق در تحقق اداء تساوی یا ترقی یا تنزل قیمتین.

تحقق اداء بادفع مثل

دلیل بر این فتوی:

چگونه با دفع مثل در جمیع فروض اداء محقق شده است؟

دلیل این است من جانبٍ این ده من گندم مثل آن ده من گندم است. و من جانبٍ دفع این ده من گندم، دفع مثل است. نمی توان گفت مثل هم نیست مگر اختلاف در نوع داشته باشد. گندم نیشابور ده سال بعد همین گندم نیشابور حال حاضر است.

من جانبٍ می گویید با دفع این ده من گندم دفع مثل شده است. این صغری شما و من جانبٍ آخر می گویید ضمان مثلی به دفع مثل است هیچ راهی ندارید باید بگویید که وفاء محقق شده است و صغری وجدانی و کبری مستدل است.

نتیجه این است که با دفع این ده من گندم دفع حق است و حق نگرفتن ندارد و حق امتناع از دادن ندارد و حق مردم ر ا باید بدهد اگر این ده من گندم مثل ان ده من گندم است وفاء محقق شده است و وظیفه محقق شده است.

اگر وفاء به معنای قیام به وظیفه باشد محقق شده است و اگر وفاء به معنای تمامیت بگیرید این ده من گندم تمام ان ده من گندم است. وظیفه محقق شده است و تمامیت هم محقق شده است. آنچه طلب داشته ده من گندم بوده است که همان ده من را گرفته است.

نتیجه این که در مطلب اول این است که در مثلیات با دفع مثل، اداء و وفاء محقق شده است. این مطلب اول که جای اختلاف هم نیست اگر اختلافی است در مساله نقود و پول است نه در مساله گندم و جو. در بعضی مصادیق این کبری اگر اختلافی باشد که از ناحیه مثلیت یا اداء اختلاف کرده اند که در مساله 19 مبانی لعل بیاید که مساله پول اعتبار استقلالی است یا اعتبار به ملاحظه قیمت است که در گندم این حرفها را کسی اختلاف نکرده است.

نتیجه این که با دفع مثل در مثلیات اداء محقق شده است من غیر خلاف وسرّ آن هم واضح است چون بدهکاری مثل بوده است که مثل داده شده است که این همان حرفی است که محقق کرکی در باب ترتب زده است که آخوند هم از او نقل کرده است که التکلیف قهری و اجزاء عقلی است.

ده من گندم و دفع هم همین ده من گندم بوده است و بدهکاری هم همین ده من بوده است بناء علیهذا ترقی و تنزل هیچ دخالتی ندارد. چون بدهکاری ده من گندم بوده است و دفع هم همان ده من گندم است.

نتیجه این شد که با دفع مثل این خصوصیات انجام شده است اداء است و وفاء است و تراضی نمی خواهد حق نگرفتن ندارد حق از دادن ندارد و حق مطالبه غیر ندارد.

مطلب دوم سیاتی انشاء الله

 


[1] خمینی، سید روح الله، تحرير الوسيلة، ج‌1، ص655‌.
[2] خمینی، سید روح الله، تحرير الوسيلة، ج‌1، ص655‌.
logo