« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

85/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

شروط مضمره

 

موضوع: شروط مضمره

 

در مطلب سوم از مساله 9 که در شروط مضمره بود، اولا کلمات فقها ملاحظه شد. و ثانیا: موارد شروط مضمره اشاره شد. و ثالثا: شروط مضمره به دو نحو که التزام باشد یا از قبیل دواعی باشد ملاحظه شد. و رابعا ملاحظه ادله این نظریات در شروط مضمره است.

ادله الحاق شروط مضمره به شروط مصرحه

برای الحاق شروط مضمره به شروط مصرحه تاره به دلیل المومنون عند شروطهم تمسک شده است و اخری اوفوا بالعقود تمسک شده است.

تقریب تمسک به دلیل شروط:

من جانب در شروط مضمره صدق شرط بر التزام نفسانی می کند. و من جانب آخر المومنون عند شروطهم می گوید هر شرطی احکام بر او بار می شود. اگر شرط خیاطت است در بیع واجب الوفاء است و اگر شرط 20 در صد اضافی است در قرض، حرمت وفاء دارد. شرط 20 در صد حرام است للآیات و للروایات و اجماعات.

شرط صحیح وجوب وفاء دارد و شرط فاسد، حرمت وضعی و تکلیفی دارد.

کبری این استدلال احتیاج به بیان ندارد، بیش از صد جا در مکاسب این دلیل بیان شده است. پس این بحثی ندارد که هر شرطی وجوب وفاء دارد. مهم بحث شما در صغری این استدلال است. روشن شدن صغری متوقف است بر ملاحظه شروط مصرحه و شروط مضمره

با این ملاحظه معلوم می شود کمبود شروط مضمره در چیست. آن کمبود رویش انگشت گذاشته می شود و بحث می شود. اول کمبود مشخص شود و بعد بحث شود.

شروط مصرحه مثل اقرضتک مائه بشرط عشرین. یا بگوید اقرضتک مائه مع الشرط که اولی مصرحه تفصیلی و دومی مصرحه اجمالی است. در بیع هم همینطور است گاهی شرائط را مفصلا بیان می کند و اخری شرائط را اجمالا بیان می کند می گوید مع الشرط و در نکاح هم همینطور گاهی شرائط را در نکاح مفصلا بیان می کندکه شش ماه نفقه بدهد واین کار و آن کار را بکند و اخری فقط می گوید انکحت متوکلی لموکلک مع الشرط، هر دو شروط مصرحه است چه مفصل بیان شود و چه با کلمه مع اشاره به ان تفصیل شود همه از شروط مصرحه است که اتفاقی است.

شما فرض کنید که اقرضتک مع بشرط ضمان مائه و عشرین را حساب کنید. این صیغه چند چیز دارد؟ 1- دلالت دارد که گوینده الزام کرده است مخاطب را به بیست در صد کما اینکه قبلتُ آمد دلالت دارد که قرض گیرنده التزام به بیست در صد داده است. در مکاسب خواندید که الشرط الزام و التزام.

الزام از ناحیه شارع و التزام از ناحیه مشروط علیه و قابض. 2- ملکیت 100 مرتبط به تملیک 20 است در صد. پیوند شده است این. ارتباط بین این دو پیدا شده است که شرط میکند که من 100 تومان را ملک شما می کنم این 100 تومان مطلق ملک نشده است بلکه این 100 تومان ارتباط کرده است به اینکه قابل 20 در صد بدهد مسامحه ای نه واقعی این تملیک مقید به دادن 20 شده است این تقیید را از کجا می فهمید؟ از کلمه علی ان تکون کذا، علی ان توتی عشرین از این کلمات می فهمیم.

وظیفه جمله شرطیه ربط و ارتباط بین صد و التزام به 20 مضاف به 100 است. 20 مستقل منهای 100 را قول نداده است معنای شرط این نیست.

انشاء مستقل در 20 نشده است بلکه معنای شرط ربط بین عقد و مشروط علیه است ارتباط بین تملیک به ضمان و 20 تومان است. همه جا همینگونه است که بگوییم بعت هذا بمائه بشرط ان تخیط ذلک.

اقرضتک به شرط اینکه 20 در صد بدهی دو چیز انشاء شده است1- التزام به دادن20 2- ارتباط این 20 به تملیک. تملیک مستقل که نیست تملیک به شرط 20 است.

این دو با هم ارتباط داده می شوند 20 جدا وتملیک جدا با یکدیگر ارتباط داده می شوند لذا بعضی می گویندکه حقیقت شرط، جعل الربط بین العقد و المشروط علیه است.

پس در شروط مصرحه در این مثال اقرضتک مائه بشرط عشرین، دو کار یقینا انجام شده است، با گفتن قبلتُ 1- التزام به دادن عشرین 2- این التزام ربط بین عقد و عشرین را برقرار می کند.

لذا اگر التزامی باشد خارج از عقد هیچ ارزشی ندارد. التزام باید ایجاد ربط کند و لذا در اول مکاسب خوانده اید که شرط التزام در ضمن التزام است التزام مستقل شرط نیست.

پس فی قوله اقرضتک مائه بعشرین دو چیز مسلم وجود دارد 1- التزام به 20 2- ارتباط این التزام به عقد سومی هم در این صیغه وجود دارد و آن این است که با اضافه کردن جمله شرطیه انشاء التزام کردید. یا اینگونه بنویسید که در صیغ شروط مصرحه دال بر التزام آورده اید از کجا معلوم که 20 در صد را می خواهد بدهد و از کجا بفهمیم که 20 صد می خواهد بدهد محرز و دال و کاشف می خواهد.

شما در شروط مصرحه، سه چیز دارید 1- التزام 2- ربط بین التزام و عقد 3- کاشف از این دو، دال بر این دو،وسیله انشاء این دو این هم که موجود است.

این سه چیز در بیع به شرط عشرین است، در بیع مع الشرط هم است.

این وضع شروط مصرحه.

شروط مضمره ببینید چه کم دارد. زید فی قوله اقرضتک مائه در ذهنش عهد گرفتن از مقترض است به اداء 20 است. حالا این تعهد را از کجا می گیرند یا از 1- باب شرط قبل از عقد است 2-یا از باب مقابله است یا 3- از باب تعارف خارجی است.

این جوری قرار می بندم در ذهن و امر قلبی این گونه نیت میکند که 100 به اضافه 20 را قصد می کند و قبلتُ هم تن به این قصد می دهد یعنی می گوید که 100 علی وجه الضمان را قبول دارم و 20 به اضافه 100 را هم قبول دارم و ملتزم می شوم و قبول کرده ام. پس اگر مفاد جمله اقرضتک مائه این باشد که قرض گیرنده التزام به 20 داده است نه تنها التزام، بلکه التزام به مربوط به عقد داده است و عقد را به این گره زده است. وقتی که می گوییم بقبلت بر اساس 20 در صد آمده است چرا بر این اساس آمده است؟ یا از 1- باب شرط قبل از عقد است 2-یا از باب مقابله است یا 3- از باب تعارف خارجی است که همه اینگونه عقد می کنند. پس این جمله که ادوات شرط نیامده است چند چیز دارد دو چیز 1- نفس الالتزام 2- التزام که با 100 پیوند و مربوط شده است ارتباط بین 100 و 20 برقرار شده است، این معنای تقیید است.

پس جمله اقرضتک مائه چند چیز از سه چیز در شروط مصرحه دارد؟ دو چیز را دارد 1- التزام 2- ربط به التزام و عقد. پس این جمله چی کم دارد؟ اگر شرط است و ارتباط است چی کم دارد؟ ما یدل علیه ندارد. کاشف ندارد، دال ندارد، آلت انشاء ندارد. شما می خواهید شرط را بدون کاشف عن الشرط ثابت کنید به چه حساب؟ چونکه من بر این اساس انجام دادم اساس چیست؟ 20 مربوط را درست می کنید

پس شما هر سه چیز را دارید. هم التزام مقید را دارد و هم کاشف از التزام را دارد. اگر این جور شد، المومنون عند شروطهم می گوید که این شرط وجوب وفاء دارد. اگر شرط مباح است وجوب وفاء دارد و اگر شرط حرام است حرمت عمل دارد.

آنچه که ندارد لفظ دال بر التزام است را ندارد پس از ما ذکرنا روشن شد که نفس شروط مضمره از شروط مصرحه به چیست؟ به لفظ است بفرمایید که به کاشف و لفظ و دال است.

در شروط مضمره لفظ دال بر انشاء التزام نداریم، التزام که هست دال نداریم اگر این روشن شد یعنی شروط مضمره دو چیز را که خود دارد یک را ندارد که لفظ دال است.

بر این اساس ببینید شرط با التزام مقید صادق است یا نیست؟ با التزام بدون کاشف صادق است؟ این التزام مقید بدون دال شرط است یا شرط نیست؟ قائلین به اینکه شروط مضمره مثل شروط مصرحه است می گویند همین مقدار هم صدق شرط می کند. همین که قصد 20 در صد کرده است و همین که بر اساس 20 در صد قبول کرده است این خودش شرط است.

چگونه این شرط می شود؟ می گوییم شرط را شما چه می گویید: شرط هو التزام و الزام.

التزام که هست در شروط مضمره هم الزام است و هم التزام اگر است آنچه انجام گرفته شرط است اگر شرط است صحیحه خالد می گوید که انما جاء الرباء من قبل الشروط و صحیحه حلبی می گوید ما لم یشترط ولی در این جا شما شرط کرده اید دال ندارید شرط که هست.

بناء علیهذا آنچه مقوم شرط است لافرق بین شروط مصرحه و شروط مضمره و آنچه که شروط مضمره ندارد دخالت در صدق شرط ندارد چون شرط هو التزام و الزام است که هست.

در عالم ذهن و خطور است که عقد را بر اساس 20 در صد محقق می کنم.

نتیجه شما چه می خواهید شما یک کبری دارید که انما جاء الرباء من قبل الشروط کما فی صحیحه خالد و حلبی و غیره و صغری ای دارید که در شروط مضمره شرط هست چرا؟ برای اینکه شرط هو الزام و التزام استکه هردو موجود است.

نتیجه ما ذکرنا این شد که شما کبری می گویید که انما جاء الرباء من قبل الشروط و صغری ای دارید که در شروط مضمره است که همان الزام و التزام است.

فقط کاشف نیست و کاشف هم ضرورتی ندارد.

عبارت را یادداشت کنید و رویش فکر کنید.

مرحوم ایروانی در حاشیه بر مکاسب میفرمایند:

لأنّ قوام صدق الشّرط بالقصد و الالتزام النّفساني و لا يعتبر في تحقّق مفهومه اللّفظ و لم يدلّ دليل أيضا على اعتبار الإنشاء على طبقه فيشمله عموم دليل الشّرط....[1]

محقق و قوام شرط چیست؟نفس التزام است

سیدنالاستاد در درس می گفت ماهیت شرط التزام نفسانی است. التزام نفسانی قبلا شرط شده است. و این التزام بوده است.

بنا بر این که شرط التزام النفسانی باشد از کجا التزام نفسانی آمد در شروط مضمره؟ یا از 1- باب شرط قبل از عقدآمده است 2-یا از باب مقابله آمده است یا 3- از باب تعارف خارجی آمده است.

مرحوم ایروانی می فرمایند: التزام نفسانی نیاز به کاشف ندارد.

 


[1] حاشية المكاسب (للإيرواني)، ج‌2، ص12‌.
logo