« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

84/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

دیون متولده از عقد

 

موضوع: دیون متولده از عقد

 

قسمت دوم از مساله 7 که از کلمه و اما اذا لم یکن العوضان شروع می شود تا 4 سطر راجع به دیون متولده از عقد است.

مثلا فرض کنید که زید، در ساعت 8 از اول رجب صد من گندم با اجل به عمرو می فروشد که عوض آن گندم 50 تومان مع الاجل است. عمرو قبول می کند که در این مثال احد الدینین 100 من گندم در ذمه عمرو است ودین دوم 50 تومان در ذمه عمرو است.

دو دین داریم1- صد من گندم در ذمه زید و 2- 50 تومان در ذمه عمرو برای زید

در این مثال قبل از ساعت 8 بیع نبوده است و آن قبل از عقد نه گندم ونه پول دین بوده است به برکت عقد دو دین پیدا شده است. به محض اتمام قبلت دو دین متولد شد. به برکت عقد دو دین متولد شده است که قبل از عقد نبوده است که متولد از عقد است.

به برکت عقد دو دین پیدا شد در حین پیدا شدن احدهماعوض دیگری قرار گرفت بیع الدین که گندم است به دینی که 50 تومان است تحقق پیدا کرد.

این حاصل این 4 سطر.

در این رابطه اولا: جمله ای از کلمات شروع می شود ثانیا اقسام و ثالثا ادله احکام بیان می شود.

فعلا کلام در کلمات است.

منها ما افاده سیدنالاستاد رضوان الله تعالی علیه در مساله 7 که چهار سطر بیان می کند و حکمش را بیان نکرده است.

و أما إذا لم يكن العوضان كلاهما دينا قبل البيع و إن صار أحدهما أو كلاهما دينا بسبب البيع كما إذا باع ما له في ذمة الآخر بثمن في ذمته نسيئة مثلا فله شقوق و صور كثيرة لا يسعها هذا المختصر.[1]

من جمله این کلمات مجمع است.

و لكن هل يعتبر كون التأجيل قبل العقد أم لا؟ وجهان، بل يصدق مع تحققه بعده أيضا بأن يبيع أحدهما متاعه مؤجّلا من الآخر بثمن كذلك، و ذلك أيضا يكون محرّما.[2]

در آن مثال ما مبیع موجل چه بود؟ گندم سه ماهه بود که سلف هم نبود. ده من گندم کلی را سه ماهه بود و ثمن هم کذلک که 5 تومان هم سه ماهه بود.

مفتاح الکرامه ج 15ص 90

الثانی ان یکونا موجلین بهذالعقد کان یبیع متاعه موجلا بثمن کذلک

موجلین بهذا القعد یعنی دینیت و اجلیت متولد عقد اند.

مرحوم آقای خوئی در منهاج می فرمایند:

و لو صار دينا بالعقد بطل في المؤجلين على الأحوط و صح في غيرهما.[3]

قبل از عقد دینی نبود.

ثانیا اقسام این گونه دین بیان می شود.

تبعا تاره در این فرض هردو موجل است. مثل مثالی که عرض شد. و اخری هردو حال است.

اینگونه مثال بزنید در ساعت 8 می گوید: صد من گندم را به ذمه می فروشم به 50 تومان و مشتری هم می گوید قبول کردم که در این مثال مثمن و ثمن نقد است. هردو کلی در ذمه است دو دین حال دارید. که هردو متولد از عقد است. این چگونه است آیا در اسلام جائز است؟

ثالثا مثمن دین موجل است و ثمن دین حال است. در همین مثال صد من گندم را سه ماه تحویل می دهم الان می فروشم نقد به 50 تومان.

رابعا عکس است مثمن حال است و ثمن دین موجل است و سه ماه دیگر 50 تومان را بدهد.

در تمام این اقسام بیع باطل یا در تمام صحیح است قول به اینکه در موجلین باطل است که اقوال متفاوت است.

اولا مرکز بحث مشخص شد.

کلمات فقها اشاره شد مثل تحریر و منهاج و مجمع.

ثالثا: ادله این اقسام

قول به اینکه در جمیع این فروض بیع صحیح است که این قول را محقق اردبیلی در مجمع و مرحوم شهید ثانی در شرح بر لمعه انتخاب کرده اند. می گویند: جمیع این فروض صحیح است.

والوجه فی ذلک واضح:

اخص این فروض موجلین است مثال اول که اگر در موجلین صحیح باشد در فروض دیگر بحثی نیست.

دلیل بر صحت: در فرض موجلین می گویند: لایجوز البیع الدین بالدین، باء بالدین به معنای این است که قبل از عقد باید دین باشد. تا وقتی می گویید بعت مقابله دین به دین درست شود.

وقتی باء بعت را میگوییدکه دین نیست اگر دین نیست چگونه دینی که نیست عوض و مقابل دین قرار گرفت.

پس به مقتضای باء بالدین این حدیث دیون قبل از عقد را می گوید. این حدیث دیون متولده را نمی گوید چرا که مقابله صحیح نیست چیزی نبوده که مقابله کند حین العقد.

زمان اداء باء بعت مقابله نبود. اگر دینی نبوده مقابله نبوده اگر دین نبوده بیع الدین بالدین نبوده است حدیث مورد بحث را شامل نیست پس احل الله البیع و افوا بالعقود و تجاره عن تراض می گویداین بیع درست است.

کما اینکه در این فرض اجماعی هم وجود ندارد که بگوید باطل اس.

نتیجه اینکه اخص صور که بیع موجلین است صحیح است پس بیع حالین به طریق اولی صحیح است و بیع حال به موجل و موجل به حال نیز صحیح است.

برای اینکه دلیل بر حرمت نداریم و ادله اولیه می گوید صحیح است.

الی ذلک اشار محقق اردبیلی بقوله إذ يفهم ظاهر تقدم الوصف على العقد.[4]

یعنی دینیت باید قبل ازساعت 8 باشد اول ساعت 8 باید دین باشد تا عقد شود و واقع شود. اگر دین نیست عقد بیع الدین بالدین نیست.

یعنی عنوان گندمی که دین یاپول دین باشد باید قبل از عقد باشد.

در صفحه 98 می فرمایند:

و الذي تحقّق المنع منه كون كليهما دينا مؤجلين قبل العقد لا غير و ان كان الاحتياط يقتضي منعه أيضا فتأمّل.[5]

کل اینصور اربع از دائره خارج است چرا که آنی که خارج است دیون موجله قبل از عقد است حتی دیون حاله قبل از عقد را ایشان قائل نیست.

ملاحظه کنید شهید در لمعه کتاب الدین

لأن الدين الممنوع منه: ما كان عوضا حال كون دينا بمقتضى تعلق الباء به.[6]

مرحوم اردبیلی می گوید باید مقدم باشد.

مرحوم شهید سر ظهور را می گوید. چرا اینظهور در دین قبل از عقد دارد از کلمه لا یجوز بیع الدین بالدین که معنای تعلق باء بر عوض این است که باید قبل از عقد باشد.

وقتی باء بعت را می گویید باید عوض باشد باید حین گفتن بعت باید دین باشد که مقابله درست باشد.

و المضمون عند العقد ليس بدين و إنما يصير دينا بعده فلم يتحقق بيع الدين به.[7]

اگر دین نیست لایجوز البیع الدین بالدین نمی شود.

نتیجه ما ذکرنا این می شود که اگر در این فرض که اخس صور است ادعا شد که روایت شامل نمی شود و ادعا شود که اجماعی وجود ندارد. نتیجه این می شود که کل این صور یعنی صور اربعه دیون متولده از دائره بحث خارج است.

ولذا مرحوم محقق اردبیلی و مرحوم شهید ثانی و جماعتی چنین می فرمایند.

پس اولا روایت شامل نمی شود و ثانیا اجماعی وجود ندارد و ثالثا مرحوم شهید نقل می کند که شما در این فرض بیع الدین بالحال را می گویید که صحیح است اگر بیع الدین بالحال است بیع الدین موجلین باید صحیح باشد برای اینکه دین است هردو دین است اگر دین نیست هردو دین نیست.

چرا در حال صحیح می دانید اما موجل صحیح نمی دانید؟

اگر بگوید من صد من گندم به شما می فروشم به صد تومان در ذمه الان شما می فرمایید این صحیح است اگر این صحیح است اگر دین است این هم دین است اگر دین نیست موجل هم دین نیست بعد از عقد هردو دین و قبل از عقد هیچکدام دین نیست.

الی الان سه دلیل بر صحت گفتیم اولا حدیث شامل نمی شود ثانیا اجماعی نیست ثالثا نقد دارد در بیع حال شما می گویید صحیح در بیع موجل می گویید صحیح نیست این نمی شود.

این ادله نظریه اول که کل فروض صحیح است.

ادله کسانیکه این فروض را باطل می دانند سه دلیل است که فردا می آید.

در جواهر عبارت زیاد است اما مطلب زیاد نیست اگر توجه کنید.

از اما ما یباع به... از این جا شروع می شود تا سه صفحه امروز یک صفحه را می خوانیم.

تا این جا که دیروز گفتیم که بیع دین به دین صحیح است. صد من گندم به ذمه زید دارد یاصد تومان به ذمه زید دارد را، می تواند این را بفروشد. تا اینجا این بحث را بیان کردیم.

این بحث آخرمی گوید می تواند بفروشد به چی می تواند و به چه عوضی می تواند بفروشد؟

این بیع فروشش جائز است آیا دین به دین فروشش جائز است؟ خیر

در ما یباع صور مساله را بیان می کند که دوازده صورت را تا بحال خوانده اید 9 صورت در بیع قبل از عقد و 4 صورت دررابطه دین بعد از عقد که مقداری از آن را خوانده اید.

از ما یباع تا آخر مطلب اشاره به بعضی از این صور نه کل این صور می کند.

لذا در این 5 سطر سه قسم از این دوازده صورت رامیگوید.

1-بیع الدین بالعین الحاضره که این را اصلا نگفتیم جزء صور را نبوده است.

مثلا زید می آید می گوید که من صد من گندم در ذمه عمرو طلب دارم به شما می فروشم با صد تومان موجود که روی میز شماست. قسم اول این است که عوض عین خارجی باشد و مشخص باشد حالا تشخص از ناحیه اینکه روی میز یا توی انبار است.

این فرض را ما بحث نکردیم و احتیاج به بحث ندارد و هیچ مخالفی ندارد و صحیح است.

قسم دوم: بیع الدین بالدین الحاضره

این از اقسام امروز داخل است. زید صد من گندم از عمرو طلب دارد و تاره موجل و تاره حال است و شما حال را بگیرید که مدت سر آمده که صد من گندم که طلب دارم که این صد من گندم را می فروشم یه صد تومان کلی در ذمه شما که از این تعبیر نوع متون می گویند: عوض مضمون است یعنی کلی فی الذمه است.

این هم صاحب جواهر می گوید جای بحث نیست که جائز است. این احد فروض اربعه امروز بود. که آقایان هم جائز می دانند.

گندم را دین حال بگیرید و عوض راهم دین حال بگیرید. این کلی فی الذمه است.

قسم سوم: بیع الدین بالدین موجل است.

می گوید این صد من گندمی که در ذمه زید طلب دارم به شما می فروشم به 50 تومان دو ماهه

این چگونه است؟ جواهر و جماعتی می گویند باطل است.

محقق اردبیلی و شهید می گویند: صحیح است.

پس در این عبارت سه فرض از دوازده بیان می شود می توانید بگویید چهار فرض بیان شده است.

و أما ما يباع به فان باعه بما هو حاضر مشخص صح بلا خلاف و لا اشكال و كذا ان باعه بمضمون في العقد حال صح أيضا لعدم صدق الدين عليه، ضرورة عدم كون المراد منه التأخير بل غاية المراد منه الكلى الصادق على أفراد متعددة، أما إذا كان مضمونا قبل العقد بان يكون مؤجلا ثم يحل الأجل فالمتجه فيه المنع لانه بيع دين بدين كالحال بالمؤجل السابق، و اعتبار الأجل في الدين على تقدير تسليمه كما نص عليه بعض أهل اللغة بل نسب الى ظاهر بعض الأصحاب انما يراد منه اعتباره حين ثبوته بمعنى ان الدين ما يضرب فيه الأجل أول مرة، و لا ينافيه خلوه عنه في ثاني الحال، و لذا أطلق الأصحاب على الدين بعد حلول أجله لفظه إطلاقا حقيقيا و هو المتداول عرفا و لا يصح السلب عنه فيه حينئذ.[8]

حاضر است یعنی کلی خارجی است که جزئی است.

بمضمون في العقد کلی فی الذمه حال است نه موجل.

در باب دین می گوییم این صد تومان در ذمه شما، این دین است یا دین نیست؟ جواهر می گوید این شترمرغ است من جهت دین است و من جهت دین نیست.

چرا می گوییم دین است؟ چون صدق علی کثیرین دارد. صد تومان در ذمه با صد تومان در خارج قابل تطلبیق دارد. از این جهت این صد تومان دین است. این صد تومان در این فرض دین نیست چون در مفهوم دین مدت اخذ شده است که قاموس گفت الدین هو الکلی الثابت مدت دارد در قبال قرض که ثابت بی مدت است.

پس این فرض دوم را اینگونه تحلیل کنید که جواهر شترمرغ می داند که این فرض دوم را.

عبارت را معنی کنید تا متوجه شوید چه می گوید.

چرا دین نیست چون در مفهوم دین مدت خوابیده ولی این مدت ندارد.

بل غاية المراد منه الكلى الصادق على أفراد متعددة.[9]

این صد تومان اگر ده صد تومان در خارج داریم که صد تومان در ذمه بر همه این ده تا تطبیق می کند.

این صد تومان دین است یعنی صدق علی کثیرین دارد. پس دین است و چرا دین نیست چون مدت ندارد.

پس فرض اول: ثمن عین خارجی باشد این قالی ان گندم

فرض دوم: عوض دین است از جهتی اما دین حال است.

فرض سوم: ثمن دین موجل است اینرا چه کنیم؟ اینرا جواهر باطل می داند.

أما إذا كان مضمونا قبل العقد بان يكون مؤجلا ثم يحل الأجل فالمتجه فيه المنع لانه بيع دين بدين كالحال بالمؤجل السابق،[10]

اگر عوض بیع موجل حال بوده است صد من گندم را فروخته اول محرم بگیرد روز اول محرم می فروشد این بیع باطل است اشکال پیش می آید که در روز اول محرم این اجل ندارد اجل تمام شده است، شما می فرمایید در مفهوم دین اجل خوابیده است اینکه اجل ندارد اول محرم مدت تمام شد.

صاحب جواهر از این اشکال جواب می دهد حاصل جواب این است اینها می گویند: بیع دین مدت دار، دین مدت دارد دو جور معنا می شود کرد.

دین مدت دارد حدوثا و بقاءً مثلا یک روز به محرم بفروشد هم حدوثا و بقاء زمان دارد این را می گویید دین مدت دار حدوثی و بقائی.

معنا این که دین باید مدت داشته باشد احتمال دوم این است که دین مدت دارد حدوثا و بقاء هردو باید باشد؟ مجرد حدوث کفایت می کند و بقاء نمی خواهد.

این صد من گندم حدوثا که دین بود، حدوثا این گندم اجل داشت اما امروز بقاءً مدت ندارد قاموس گفته دین مدت دار است اینکه مدت داشته باشد چگونه مدت دار باشد؟ حدوثا و بقاءً؟

قدر متیقن که حدوثا مدت دار باشد کفایت می کند.

در فرض سوم این اشکال وارد نیست که بگویید چون مدت ندارد دین نیست. چون مدت دار است مراد قاموس این است که حدوثا مدت داشته باشد و سه ماه هم از مدت او گذشته است.

و اعتبار الأجل في الدين على تقدير تسليمه كما نص عليه بعض أهل اللغة بل نسب الى ظاهر بعض الأصحاب انما يراد منه اعتباره حين ثبوته بمعنى ان الدين ما يضرب فيه الأجل أول مرة، و لا ينافيه خلوه عنه في ثاني الحال.[11]

ثانی الحال یعنی روز اول محرم.

اول حال به اول ماه رجب که معامله انجام شده است مثال زدیم.

اگر اول ماه شش ماهه بود این دین وقتیکه متولد شد با مدت آمد این معناش نیست که بقاءً الی الابد نیز مدت داشته باشد.

و لذا أطلق الأصحاب على الدين بعد حلول أجله لفظه إطلاقا حقيقيا و هو المتداول عرفا و لا يصح السلب عنه فيه حينئذ.[12]

دقت کنید معنی حدوث و بقاء را که در ذهن شما باشد.

ازاینجا تااواخر صفحه آینده مطلب علمی ندارد حاصل مطلب این است که ما گفتیم قسم باطل است بیع موجل حال باطل است.

در این رابطه فرمایشی از صاحب فصول نقل می کند که میگوید که این درست است و اجماعی هم هست که درست است.

پس فرعی که در صفحه آینده می آید که صاحب فصول مع ما ذکرنا مخالف است ما ذکرنا این بود که باطل است ولی فصول می گوید صحیح است.

بدنبال کلام فصول صاحب جواهر دلیل اختلاف را بیان میکند.

ما می گوییم باطل است چرا؟ این را بیان می کند صاحب فصول که ادعای اجماع کرده که صحیح است چرا؟

چگونه فصول چگونه ادعای اجماع کرده است؟

ادله را با بیان کردیم که ما یک صفحه را معنا نمی کنیم فردا وارد قسم دوم که دین متولد هست را وارد خواهیم شد.

خودتان مطالعه کنید هر جا مشکل بود در خدمت هستیم.


 


[1] خمینی، سید روح الله، تحرير الوسيلة، ج‌1، ص649‌.
[2] اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج‌9، ص96‌.
[3] خویی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج‌2، ص173‌.
[4] اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج‌9، ص97‌.
[5] اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج‌9، ص98‌.
[6] عاملی، زین الدین بن علی، الروضة البهیه، ج‌4، ص20‌.
[7] عاملی، زین الدین بن علی، الروضة البهیه، ج‌4، ص20‌.
[8] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج‌24، ص345‌.
[9] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج‌24، ص345‌.
[10] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج‌24، ص345‌.
[11] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج‌24، ص345‌.
[12] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج‌24، ص345‌.
logo